اعتراف وفیق السامرایی از لایههای پنهان تصمیم صدام برای حمله به کویت:
مسئول اطلاعات ارتش عراق در خاطراتش چرایی تصمیم صدام برای حمله به کویت را تشریح کرد.
سرلشکر وفیق السامرایی مسئول اطلاعات ارتش عراق، در کتاب «ویرانی دروازه شرقی» که توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس ترجمه و منتشرشده است، در خصوص چرایی تصمیم صدام به حمله به کویت نوشته است:
«صدام در شرایطی جنگ با ایران را پایان داد که بدهیهای سنگینی بر عراق تحمیلشده بود. طرحهای توسعه اقتصادی بهصورت دردناکی متوقف یا فلج گردید. او نتوانست به هیچیک از اهداف اولیه جنگ جامه عمل بپوشاند. صدام با عملیات «انفال» و تمام خشونتها و مصیبتها و استبدادی که به همراه داشت و با بهکارگیری گسترده سلاحهای شیمیایی، احساسات کردها را جریحهدار نمود که هیچکس غیر از تسلیمشدگان نمیتواند آن را فراموش کند.
نیروهای ما در طولانیترین جنگ مدرن با ایران جنگیدند و سرزمین «رافدین» را حفظ کردند، اما مسئول عدم تحقّق اهداف غیرواقعی جنگ نیستند؛ شکست بزرگی که حاصل شد، شکست صدام و رؤیاها و غرور او بود.
صدام کاملاً با حقایق اطراف خود آشنا بود و به دروغین بودن زرقوبرقها پی میبرد؛ پس آغاز یک مرحله جدید اجتنابناپذیر بود: «کویت، کلید خلیج [فارس]و دروازه عراق بهسوی دریاچههای بزرگ نفتی.»
روز دهم مارس ۱۹۹۰، بهاتفاق سپهبد ستاد صابر الدوری در یک مأموریت کاری به بحرین سفر نمودیم. در آنجا با وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک ارتش و مدیر سرویس اطلاعات دولت بحرین ملاقات کردیم. مدتی پیشازاین نیز به دولت امارات متحده عربی سفر کرده و طی آن با شیخ محمد بن زائد فرمانده نیروی هوایی وقت این کشور و رئیس ستاد کل نیروهای مسلّح فعلی، ملاقات کردیم.
پسازآنکه از بحرین بازگشتیم، نتایج سفر را به اطلاع ریاست جمهوری رساندیم. منشی رئیسجمهور مرا به قصر ریاست جمهوری فراخواند. بهمحض رسیدنم، در زمان مقرر، به دفتر رئیسجمهور هدایت شدم. صدام پسازآنکه پرسشهایی راجع به وضعیت سازمان اطلاعات نظامی به عمل آورد، گفت: «گزارش شما را راجع به دیدار از بحرین خواندم. منشی ریاست جمهوری سابقه دیدارهای قبلیتان از کشورهای خلیج [فارس]و ازجمله دیدار اخیرتان از امارات متحده عربی را نیز در گزارش آورده است، ولی شما نتوانستید با کویتیها هماهنگی کنید.»
من اهمیت کشورهای خلیج [فارس]را در زمینه فعالیتهای اطلاعاتی در برابر ایران و همچنین پاکستان، برای او توضیح دادم و از موضعگیری مقامات امارات و بحرین، ستایش به عمل آوردم. صدام با دقت و تمرکز، سرنخ صحبتها را به دست گرفت و در شرایطی که به نظر میرسید از چیزی عصبانی شده است، گفت: «کشورهای خلیج [فارس]به تعهدات مالیشان در قبال ما عمل نکردند... ما وارد جنگی طولانی شدیم، خون دادیم و اموال زیادی صرف کردیم. نقش ایران را در منطقه محدود کردیم...، ولی کشورهای خلیج [فارس]نهتنها نسبت به جبران خسارتهای مالی ما اقدام نکردند، بلکه بهاتفاق آمریکاییها علیه انقلاب عراق توطئه میکنند. امریکا با عربستان سعودی و امارات و کویت در زمینه توطئه علیه ما تلاش میکنند. برای تحت تأثیر قرار دادن برنامههای صنایع و پژوهشهای علمی ما و همچنین وادار نمودنمان به کاهش حجم نیروهای مسلحمان، میخواهند از قیمت نفت بکاهند. در چنین شرایطی پیروزی نظامی ما بر ایران رو به ضعف میرود. شما باید نسبت به وجود یک ضربه هوایی یا بیشتر، از سوی اسرائیل هوشیار باشید. آنها قصد دارند در چارچوب همان طرح توطئهای که گفتم، برخی از اهداف مهم ما را نابود سازند. ما باید سرویس امنیتی و اطلاعاتی خود را بهگونهای بازسازی و تقویت کنیم، که بهعنوان بازوی نیرومند ما در خارج عمل کند تا اگر مجبور شدیم، پاسخ نظامی بدهیم و آنها را متزلزل نماییم. این کار را از طریق سازمانهای اطلاعاتی انجام میدهیم و این مستلزم داشتن شایستگیهای بالایی است...
اختلاف پنهانی در حال حاضر در خلیج [فارس]بین عمان و امارات، امارات و عربستان و بحرین و قطر وجود دارد. خلیج [فارس]یها، کویتیها را دوست ندارند و ما باید به این مسئله دامن بزنیم. کشورها با گوشهگیری به وجود نمیآیند. اگر ما مجبور شویم به کشورهای خلیج [فارس]پاسخ گستردهای بدهیم، هیچکس نمیتواند از رسیدن ما به تنگه هرمز جلوگیری کند.»
سخنان صدام به پایان رسید و من به دفتر منشی رئیسجمهور رفتم. او از من خواست که در آنجا بنشینم تا او به نزد رئیسجمهور برود و مجدداً بازگردد. اندکی بعد، نزد من بازگشت و گفت: «آنچه از صدام شنیدی، نزد خودت باقی بماند.» سپس از گاوصندوقی که در کنارش قرار داشت، یک ساعت مردانه مچی خارج کرد و بهعنوان هدیه به من داد، من از دفتر صدام خارج شدم و فکر نمیکردم به آنچه گفته است، در آینده عمل میکند.
ما با ایران جنگیدیم و اعراب کشورهای خلیج [فارس]با اموال و روابط و بنادرشان در کنار ما ایستادند؛ غرب نیز در کنار ما ایستاد. برخی از اعراب و کشورهای غربی در زمینه دستیابی ما به صنایع گسترده شیمیایی کمک کردند. نتیجه چنین جنگی، همان بود که دیدیم. حالا اگر بخواهیم با برادران عرب و همپیمانان دیروزمان بجنگیم، چه سرنوشتی پیدا خواهیم کرد؟ بهطورقطع هیچکس به کمک ما نخواهد آمد. این اندیشهها در آن لحظات از ذهن من گذشت.
به دنبال سخنرانی صدام در ۱۹۹۰/۰۴/۰۲ بر تشنّج اوضاع افزوده شد. وی در این سخنرانی اعلام کرد: «ما سلاح شیمیایی دوگانه در اختیار داریم.»
روز ۱۹۹۰/۰۵/۱۰ برای بازجویی از وابسته نظامی عراق در ترکیه، یعنی سرتیپ ستاد فاضل احمد السّبتی السامرایی به ترکیه سفر کردم. سازمان اطلاعات شدیداً اعتراض کرده بود که او یکی از کارمندان این سازمان را که بهعنوان نگهبان سفارت فعالیت میکرد، مورد ناسزاگویی قرار داده است. این نگهبان ادّعا کرده بود که السامرایی در فحاشی نسبت به او زیادهروی کرده و مدیر سازمان اطلاعات یعنی سبعاوی ابراهیم الحسن (نابرادری صدام) را نیز مورد ناسزاگویی خود قرار داده است. من هم به خاطر سبعاوی سفر کردم، نه آن نگهبان.
روز ۱۹۹۰/۰۷/۰۴ برای انجام مأموریتهای محوله به پاکستان سفر کردم و در جریان این سفر، با خبرچینهای عراقی در کراچی و اسلامآباد دیدار کردم. در مدتی که در این کشور بودم، ردوبدل تهدیدها بین صدام و اسرائیل به حد خطرناکی رسید. بهروشنی دریافتم که نگرانیهای صدام از ضربه احتمالی و غافلگیرانه اسرائیل علیه تأسیسات اتمی و آزمایشگاهی سلاحهای میکروبی عراق بهشدت رو به افزایش نهاده است. این نگرانیها بهعنوان یک اهرم فشار شدید میتوانست صحنه جنگ را به کویت منتقل نماید و صدام را وادارد که برای رهایی از بحران اقتصادی، بهطرف جهنم فرار کند. جنگ تبلیغاتی صدام، بعد از اسرائیل متوجه دولت امارات متحده عربی و کویت گردید. وی این دو کشور را متهم به توطئه اقتصادی علیه عراق کرد و روز ۱۹۹۰/۰۷/۱۷ در سخنرانی خود این جمله معروف خود را گفت که: «زدن گردنها، نه قطع روزیها!»
حکومتهای قبلی عراق، کویت را جزئی از عراق اعلام کرده بودند، ولی با واکنشهای بینالمللی و عربی مواجه شدند؛ بهویژه با واکنش مصر در دوران رهبری عبدالناصر. در آن هنگام کشورهای عربی به نفع کویت وارد عمل شدند و حکومتهای قبلی عراق درصدد عملی کردن خواسته خود برنیامدند و عراق را زیر سنگ آسیاب جنگی مدرن قرار ندادند.
نیاز عراق به دو جزیره «وربه» و «بوبیان» در حدّی نبود که ارزش ماجراجویی داشته باشد. عراق میتوانست از بندرهای «بصره»، «سیبه»، «فاو» و «امالقصر» استفاده کند و برای بهبود وضعیت سواحل خود، بندر بزرگی را در رأس خلیج [فارس]احداث کند. اما اینکه پا را فراتر نهاد و در اندیشه ایجاد یک قدرت دریایی بود، فاقد هرگونه مبنای منطقی یا عملی بود. ضرورتی نداشت که عراق بهعنوان یک قدرت دریایی نیرومند مطرح باشد. ناآگاهی صدام نسبت به فلسفه تحرکات نظامی و موازنه درگیریها که آمیخته با استبداد و خودکامگی و پیامدهای آن، کاهش حجم و ابعاد کمکهای مشورتی بود، او را بهسوی اشتباهات کشندهای سوق میدهد؛ مثل جاهطلبیهای او در زمینه کسب مقام زعامت جهان عرب و رؤیاهای خیالپردازانه که سرانجام او را به تجاوز به کویت وادار نمود.
در لحظاتی که رهبران کشورهای عربی در کنفرانس فراگیر سران کشورهای عربی (بهجز سوریه و لبنان) در بغداد گرد هم آمده بودند، نیروهای گارد ریاست جمهوری، خود را برای تجاوز به کویت آماده میکردند.
بعدازظهر یکی از روزهای بسیار گرم ماه ژوئیه و درحالیکه من در باغچههای اداره کل اطلاعات قدم میزدم، دو تن از افسران عالیرتبه ستاد نزد من آمدند. یکی از آنها گفت که شاهد تحرکات گسترده نیروهای گارد ریاست جمهوری در جنوب بوده است. دیگری گفت که این تحرکات احتمالاً در قالب مانورهای آمادگی سالانه صورت میگیرد. من به تمایل صدام به تجاوز به کویت یقین پیدا کردم. درحالیکه او انگیزههای خود را از فرماندهان نظامی، بهاستثنای تعداد اندکی از آنان پوشیده نگهداشته بود.
بر دامنه تشنّج سیاسی و تبلیغاتی افزوده گردید و روزنامه رسمی «الثوره» چاپ عراق، سرمقالههای خود را به حمله علیه حکام کویت اختصاص داد. این روزنامه از مردم کویت، ازآنجهت که رهبران عراق تاکنون نتوانستهاند به خواستههای آنها برای نجاتشان از دست خانواده حاکم بر کویت عمل کنند، پوزش طلبید. این حرفها در مقالاتی سادهلوحانه و مسخره که بهروشنی بیانگر اهداف و انگیزههای ناپاکی بود، آمده بود.
نیمهشب ۲/۱ اوت ۱۹۹۰، نیروهای گارد ریاست جمهوری پیشروی خود را آغاز کردند و از مرزها گذشتند. دهها فروند هلیکوپتر نیروهای ویژه گارد ریاست جمهوری را حمل میکردند. مأموریت آنها اشغال اهداف مهم و ازجمله کاخ امیر کویت بود. هواپیماهای جنگنده کویت با ما درگیر شدند و ۲۶ فروند هلیکوپتر عراقی به همراه سرنشینانشان نابود شدند.
پس از اشغال رادیوی کویت، بیانیه شماره یک انقلاب، توسط یک گوینده عراقی که تلاش مینمود لهجه کویتی را تقلید نماید، خوانده شد. پوشش انقلاب، برای توجیه یک تجاوز نظامی، یک پوشش بسیار ضعیف و حاکی از عقبماندگی ذهنی طاغوت عراق بود. چه کسی میتوانست باور کند که کشوری ثروتمند با مردمی که از ثروتهای خود بهرهمندند و در پناه قانون زندگی میکنند، تحت هر عنوانی در اندیشه پیوستن به کشوری باشند که بهوسیله تعدادی ستمگر و یک انسان وحشی رهبری میشود؟!»