خانه / نمایش جزییات خبر

اولین سوال پلیس شهید در خواستگاری از همسرش

اولین سوال پلیس شهید در خواستگاری از همسرش
به من گفت قبل از عقد با هم یک ختم قرآن می‌گیریم، ختم قرآن که تمام شد ان‌شاءالله ازدواج می‌کنیم. من هم پذیرفتم. از همان ابتدا زندگی‌ام را با قرآن همراه کرد تا برکتش برای همیشه در زندگی‌ام جاری باشد.
کریم مریدی متولد ۳۱ مرداد سال ۱۳۵۳ بود و ۴۷ سال بعد درست در سالروز تولدش ۳۱ مرداد سال ۱۴۰۰ به شهادت رسید. شهید مریدی اهل اندیمشک خوزستان و از نیرو‌های فراجا بود که جانش را در مسیر دفاع از امنیت مردم گذاشت و در حالی که عشق حضور در جمع مدافعان حرم را داشت، خدا خواست که او را شهید مدافع امنیت کند. برای آشنایی با زندگی شهید کریم مریدی و سبک زندگی‌اش با همسرش اکرم گودرزی به گفتگو پرداختیم. روایت‌های همسر شهید را پیش‌رو دارید.

آوین و محمد طا‌ها
من و همسرم نسبت فامیلی یا آشنایی قبلی با هم نداشتیم. با واسطه با هم آشنا شدیم. همان ابتدا وقتی مرا دید از من پرسید اهل حجاب هستید؟! اگر روزی من پول نداشتم چکار مي‌کنید؟ اگر یک مدت چیزی نداشتیم بخوریم چه می‌کنید؟ بعد از اینکه حرف‌هایم را با او در میان گذاشتم، به من گفت قبل از عقد با هم یک ختم قرآن می‌گیریم، ختم قرآن که تمام شد ان‌شاءالله ازدواج می‌کنیم. من هم پذیرفتم. از همان ابتدا زندگی‌ام را با قرآن همراه کرد تا برکتش برای همیشه در زندگی‌ام جاری باشد. ماحصل ۱۱ سال همراهی‌ام با کریم تولد یک دختر به نام آوین و یک پسر به نام محمد طاهاست.

کریم لیسانس مهندسی کشاورزی داشت. دانشجوی رشته ژنتیک بود. از هوش بالایی برخوردار بود. دوران کودکی‌اش در زمان جنگ گذشت. ایشان یکی از خواهرهایش را در بمباران‌های زمان جنگ از دست داد. خیلی اهل کار بود. دیپلمش را که گرفت به خدمت سربازی رفت. بعد وارد سازمان آب شد و بعد از قبولی در نظام وارد نیروی انتظامی شد. چون به این حوزه بسیار علاقه داشت.

خادم امام حسین (ع)
دلبسته عزای امام حسین (ع) بود. وقتی عاشورا تاسوعا می‌شد و می‌رفتیم هیئت او خادم بود و هر کاری را به دست می‌گرفت. در دسته‌های عزای امام حسین (ع) خسته نمی‌شد. من در میان جمعیت به او نگاه می‌کردم و می‌گفتم چطور این همه دوندگی و کار خسته‌ات نمی‌کند. خوب می‌دانم که عشق به امام حسین (ع) غوغا می‌کند. گاهی خوابش را می‌بینم، با چهره‌ای خندان و شاد. به کریم می‌گویم چرا نمی‌آیید. او می‌گوید؛ جای من خیلی خوب است، شما فقط مؤاظب بچه‌ها باش. ایشان خیلی مهربان بود. همسرم اهل صله رحم و رفت و آمد بود. به مادرش وابستگی زیادی داشت. پدرش را سال ۹۵ از دست داده بود، اما به مادرش بسیار توجه داشت و احترامش را نگه می‌داشت. به جرئت می‌توانم بگویم که مادرش را از بچه‌هایش هم بیشتر دوست داشت.

حجاب برتر
حفظ حجاب برایش اولویت داشت. با اینکه من خودم اهل رعایت بودم، اما باز به من می‌گفت حجابت را رعایت کن. خیلی به چادر اهمیت می‌داد. می‌گفت حجاب شما خوب است، اما چادر حجاب برتر است. من دوست دارم تو باوقار باشی، دوست دارم حجابت را رعایت کنی. بعد از شهادتش متوجه شدم که به دو فرزند یتیم را به سرپرستی پذیرفته است و برایشان مبالغی را واریز می‌کند.

در حسرت شهادت
در ایام اغتشاشات با کریم تماس گرفتم و گفتم چرا نمی‌آیید خانه، گفت نمی‌توانم بیایم. شرایط سختی پیش آمده و مخالفان مسلح شده‌اند. باید بمانم. شما فقط دعا کن همان طور که دوست دارم بمیرم.

گفتم زود است که بمیری، فکرش را هم نمی‌کردم که به همین زودی با شهادت از میان ما برود. وقتی یکی از دوستانش شهید می‌شد می‌گفت خوش به حالش خدا چقدر دوستش داشت که با شهادت او را پیش خودش برد.
۷ شهریور ۱۴۰۲
روزنامه جوان |
تاریخ انتشار: ۷ شهریور ۱۴۰۲
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید