خانه / تفحص شهدا / شهدای تفحص / شهید محمدرضا رسولی / زندگینامه شهید محمدرضا رسولی

زندگینامه شهید رسولی

زندگینامه شهید محمدرضا رسولی
پرنده مهاجر، عاشق واصل، پاسدار شهید محمدرضا رسولی در سال ۱۳۵۲شمسی در منطقه شمیران تهران در خانواده‌ای مذهبی و مستضعف متولد شد. او دوران نوجوانی‌اش را در روستای ملارد از توابع شهریار کرج سپری کرد. منطقه شهریار و ملارد از جمله مناطقی است که در طول جنگ تحمیلی و دفاع مقدس رزمندگان فراوانی را به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل گسیل داشته است؛ منطقه‌ای که مردمی مهربان، صبور و زحمتکش دارد. پدر شهید، محمدعلی، نیز از جمله بسیجیانی بود که بارها در کسوت پشتیبانی به جبهه اعزام شد و در عملیات‌های مختلف، رزمندگان اسلام را نصرت می داد.
محمدرضا نیز به تبعیت از پدر به بسیجیان پیوست و در این دانشگاه پرورش یافت. او دوران ابتدایی را در دبستان وصالِ ملارد به اتمام رسانید و سپس برای ادامة تحصیل وارد مدرسة جمهوری اسلامی و دبیرستان شهید بهشتی شد. از همان اوایل، رفتار و کردار او به‌عنوان یک جوان پرشور و پرانرژی و صمیمی و عاشق اهل بیت (ع) زبانزد خاص و عام بود. در دمادم نبرد ملت مسلمان ایران علیه بعثیان متجاوز، به‌علت سن‌وسال کم نتوانست در قامت بسیجی در جنگ شرکت کند، اما با دست بردن در فتوکپی شناسنامه موفق شد این مشکل را از میان بردارد و به آرزوی خود یعنی پیوستن به جرگه بسیجیان دست یابد تا بدان‌جا کهحتی در ۱۳ سالگی وصیت‌نامه‌ای نیز برای خویش نوشت.
با اینکه در چند عملیات حضور یافت، اما روح بلند او همچنان در وصال معبود بی‌قراری می‌کرد. با خاتمة جنگ، همانند دیگر بسیجیان عاشق، برای استمرار خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بهدنبال سنگری بود تا بتواند راه شهدا را ادامه دهد. ازاین‌رو با راهنمایی و مشورت دامادشان، که خود از رزمندگان سپاه اسلام است، ابتدا به خدمت مقدس سربازی در سپاه کرج و شهریار پرداخت و سپس از طریق نیروی هوایی سپاه گزینش شده و در کسوت پاسدار وارد ستاد کل نیروهای مسّلح گردید.
با ورود به ستاد کل، در قسمت مخابرات بخش تله‌فاکس بهمدت یک سال خدمت کرد؛ سپس برای آموزش حین خدمت به آموزشگاه درجه‌داری نزاجا اعزام شد. بهدلایلی مجبور شد دوره را پس از ۴ماه ترک و به ستاد کل مراجعه کند.
محمدرضا با آغاز بهکار عملیات جست‌وجوی پیکر مطهر شهدای مفقودالجسد در آبان‌ماه 1373، بههمراه شش تن از دوستان نزدیک و همدوره‌ای خود به کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلّح می‌پیوندد.
به‌سبب استعداد خدادادی، هوش وزیرکی،قابلیت بالا در مدیریت و فرماندهی و همچنین اعتماد‌به‌نفس قوی و بالاتر از همه تعهد وصداقت، مسئولیت قرارگاه کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در منطقه عمومی غرب به او محّول می‌شود.
او، که این میدان را میدانی بسیار جدی و پرتحرک و پراجر و ثواب می‌دانست، تمامی هم خویش را به کار گرفت تا بتواند اهداف نظام را در زمینة کاهش عوارض روانی-اجتماعی جنگ پیرامون مفقودیت رزمندگان و پایان دادن به چشم‌انتظاری خانواده‌هایشانمحقق سازد. ازاین‌رو مسئولیت هدایت، هماهنگی، کنترل و پشتیبانی سه گردان تفحّص مفقودین را در مناطق عمومی سومار، مهران و دهلران از طریق قرارگاه محوری ایلام برعهده گرفت و همزمان با جذب و سازماندهی و ترغیب عشایر مرزی و کوچ‌رو در محورهای مختلف از جمله محور میمک، تلاش وسیع و گسترده‌ای را برای انتقال پیکر مطهر شهدا از عمق میادین مین و موانع ایذایی برجای‌مانده از سوی دشمن آغاز می‌کند. او در این راه تمام خطرات و مشکلات کار را با شهامت، بردباری و عشق به جان می‌خرد و خود با کمال متانت و شجاعت در پیشاپیش گروه‌های تفحص در میادین پرخطرحاضر می‌شود. او، که خود رنج استضعاف را چشیده، هنگامی که با سیل‌زدگی مردم مهران مواجه می‌شود، با دلسوزی به آنان یاری می‌رساند و کمک‌های قابل توجّهی به آنان می‌کند. این امر موجب شناخت بیشتر مردم و مسئولین نسبت به او و محبوبیت بیشتر او در منطقه می‌شود.
از جمله کارهای ارزنده او در منطقه غرب، ایجاد هماهنگی بسیار خوب بین یگان‌های تفحص سپاه و ارتش با نهادهای معین منطقه از قبیل استانداری،بنیاد شهید،بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس،بیمارستان امام خمینی و... بود. اقداماتی که موجب می‌شد تا فعالیت کشف پیکرهای مطهر شهدا و انتقال آنان سریع‌تر انجام شود.
عشق به شهادت و اهل بیت (ع)،پرکاری و تلاش،صداقت و صمیمیت، مهربانی،اطاعت و فرمانبرداری از فرماندهی،تواضع واخلاص،دقت در حفظ بیت‌المال مسلمین، شجاعت و شهامت،داشتن روحیه سخاوت و بخشندگی از سجایای اخلاقی و روحی اوست. روحیه‌ای که موجب شد تا سرانجام جان شیرینش را نیز در راه خداوند ایثار کند. او همواره به دوستان نزدیک خود می‌گفت:
«من عاشق شهادتم و شهید هم می‌شوم.»
محمدرضا سرانجام روز چهارشنبه بیست‌ودوم فروردین ماه سال هفتادوچهار در حالی که تنها ۲۲ بهار از عمر نازنین او می‌گذشت، در جریان شناسایی یکی از محورهای عملیاتی مقابل پاسگاه گرمیشه قلاویزان از منطقة عمومی مهران، بر اثر برخورد با مین به شهادت می‌رسد و روحش به ملکوت اعلی می‌پیوندد.
روحش شاد و راهش بر رهرو ومستدام باد.


دست‌نوشته‌ای شهید
بسمه‌تعالی
با سلام بر ارواح طیبه شهدا از صدر اسلام تا کنون و با سلام به روان پاک خون شهیدان انقلاب اسلامی ایران.
ما از دریای سرخ عاشورا وضو ساخته و در پهنه کربلا ایستاده‌ایم تا نماز عشق بخوانیم....
سلام پدر و سلام مادر، سلام بر شما و درود بی‌کران خدمت کلیه برادران و خواهرانم.
ابتدا از شما پدر و مادرم حلالیت می‌طلبم و سلامتی شما را با تمام وجود از خداوند منّان خواستارم. با اینکه برای شما فرزند خوبی نبودم و شما را ناراحت می‌کردم، ولی از شما خواستار حلالیت هستم. از تمام برادران و خواهرانم طلب بخشش دارم و ازتمام آنها متشکرم. من که برادر خوبی برای آنها نبودم، ولی انشاالله شما برای هم مفید باشید. از خواهرم و همسر گرامی‌اش حاج مرتضی، که همچون برادر در تمام مراحل مرا یاری و راهنمایی می‌کردند، خیلی ممنونم و انشاالله که مرا حلال می‌کنید.
و شما ای همسر گرامی‌ام، از شما نیز حلالیت می‌طلبم و ازشما عذر می‌خواهم که نتوانستم شوهر خوبی برای شما باشم و از تو تقاضامندم که همیشه در تمام مراحل زندگی و تحصیلت کوشا و موفق باشی و همیشه حجابت را کامل نگاه داری.
و تو ای برادر گرامی آقا مصطفی، از شما نیز به خاطر تمام زحماتی که برای من کشیدی متشکرم، انشالله که مرا حلال کنی.
و شما ای خواهران عزیزم، از شما تقاضا دارم همیشه در تمام صحنه‌های انقلاب اسلامی باشید و حجاب خود را کامل نگاه دارید و به تمام فرزندان خود نیز بیاموزید.
و از تمام شما خواستارم که قدر این پدر و مادر مهربان را بدانید. نگذارید سختی بکشند، زیرا من نتوانستم آرزوهای آنها را برآورده نمایم وبرای آنها کمکی کنم ولی شما مثل همیشه با تمام وجود از آنها نگهداری کنید.در ضمن من در این دنیا چیزی برای خود نداشتم و این خرده‌ریزه را هم که دارم، از بابت وجود پدر و مادر بزرگوار بنده است که بعد از من تمام این وسایل متعلق به ایشان می‌باشد.
در پایان از خدمت کلیه برادران مرخص می‌شوم و از شما حلالیت و بخشش می‌طلبم. اگر بدی از ما دیدید، حق شما است و اگر خوبی دیدید، اشتباه شده است.البته ببخشید! دوست دارم شما همیشه شاد باشید و از تمام شما تقاضا دارم که همیشه در تمام مراسمات امام حسین (ع) شرکت کنید خصوصا هیئت حاج منصور ارضی، چون واقعا در این هیئت من به بزرگواری امام حسین (ع) پی بردم و :
ای تو خورشید حیاتم یا حسین گردی از کویت ثنایم یا حسین
ای به سوی تو نیازم یا حسین خاک تو مهر نمازم یا حسین
من به عشقت مبتلایم یا حسین دردمند بی‌نوایم یا حسین
ای ثنای قلب تارم یا حسین ای به محشر غمگسارم یا حسین
ای شفیع ما گدایان یا حسین شمع بزم بی‌نوایان یا حسین
از می عشق تو مستم یا حسین غرق احسان تو هستم یا حسین
من گدایی دردمندم یا حسین مستحقی مستمندم یا حسین
آدمی غرق عزایت یا حسین کربلا باشد منایم یا حسین
(عاقبت خاک گل کوزه‌گران خواهیم شد)



وصیت‌نامه شهید
بسم‌الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب و با درود بی‌کران بر یگانه‌منجی عالم بشریت و باسلام بر کفرستیزان اسلام، وصیتم را آغاز می‌کنم.
با اینکه من کوچک‌تر از آنم که برای شما وصیتی کنم ولی دوست دارم همانند بقیه بچه‌ها وصیت کنم: اول اینکه از شما تمام عزیزان حلالیت می‌خواهم و امیدوارم مرا ببخشید. با اینکه من کوچک‌تر بودم برای رفتن به جبهه، اما در خودم دیدم که می‌توانم بجنگم و رفتم. مادرم مرا حلال کن؛ از اول بچگی اذیت‌تان کردم و چون من بچه بودم، برای بزرگ کردنم خیلی تلاش نمودی و زجرها کشیدی و همچون پروانه به دورم می‌چرخیدی. از شما خیلی متشکرم و امیدوارم مرا ببخشی و از تو می‌خواهم برادر کوچکم امیرحسین را طوری تربیت کنی که راه ما را ادامه دهد و تو ای پدرم مرا حلال کن و مرا ببخش که همیشه اذیتت می‌کردم و امیدوارم مرا ببخشید و شما ای خواهرانم، از شما می‌خواهم مثل همیشه حجابتانرا همانطور رعایت کنید و تو ای برادرم، دوست دارم همانطور در راه اسلام تلاش کنی و تو ای برادر کوچکم اکبر، تو هم راه برادرت داوود را ادامه ده واز شما تمام امت حزب‌الله می‌خواهم اگر از من بدی دیدید، من که دستم از این دنیا کوتاه است، مرا حلال کنید و مادرم، دوست دارم همانطور به فعالیت خود ادامه دهی و پشت جبهه را خالی ننمایی و همانطور کمک کنی. از شما تمام عزیزان می‌خواهم که فقط همیشه لبیک به فرمان آن پیر جماران گویید و او را تنها نگذارید و سعی کنید غده سرطانی خاورمیانه یعنی اسرائیل و شیطان بزرگ آمریکا را ازبین ببریدو همیشه سعی کنید کفر را از بین ببرید و آخرین خواهشی که دارم، مادرم، دوست دارم مرا زیر پای شهید عزیز محمود حیدری محبه دفن نمایید. دیگر عرضی ندارم.
فرزند حقیر شما محمدرضا رسولی
ساعت 8:15 شب 13/5/67
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
قطعه‌ای ادبی از خواهر شهید
خواستند که تا گمنام باشند تا روی ریا سیاه باشد- این مظلومیت و این هجران و فقدان، ریشه‌ای هزاروچهارصدساله دارد. نسیم هجران در کوچه‌های مدینه پیچید، از دیار کربلا عبور کرد و در خرابة شام مدفون گشت. جان‌نثاران که دست در دست خدا در عرش خدا گام نهادند، رایحه‌ای از نسیم فقدان را استشمام کردند و امّا مادران و پدارنشان یعقوب‌وار پیراهن یوسف در بر دارند و نگاهی منتظر دارند بر در.
شاید می‌بایست از ازل این‌چنین بود تا گمنامان عصر ما واژة مظلومیت را همچون سایه در پی داشته باشند، زیرا که اینانعهدی پایدار با مادر مظلومه خود بستند.
مادری مجروح با پهلوی بشکسته کناری این‌چنین محزون نشسته
راستی! اینان چه ندایی را در وادی گمنامی شنیدند و رفتند در هاله‌ای از نور؟چه دیدندکه چنین شتابان رفتند چرا ما را نگفتند و رفتند.


سخنرانی سردار سید محمد باقرزاده، فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین در مراسم تدفین شهید
من نمی‌توانم از این برادر صحبت کنم. من طاقت صحبت پیرامون ایشان را ندارم. من لیاقت و توان و معرفت و درک این برادر عزیز را ندارم. من برادری را از دست دادم که نمونه نداشت. این برادر عزیز، با اینکه 22 سال از عمر شریفش نگذشته بود، یکی از بزرگ‌ترین کارها را در منطقه غرب کشور انجام داد. در طول شش ماه گذشته، هدایت چند گردان تفحص را برعهده گرفت و پیکرهای مطهر بیش از 400 شهید را از منطقه عملیاتیو از عمق میادین مین به عقبه منتقل کرد. از صفا و صمیمت ایشان چه می‌توانم برایتان بگویم؟ آنهایی که می‌شناسند این چشم و ابروی زیبا، این برادر دوست‌داشتنی، این برادر رشید را می‌دانند چقدر با صمیمیت بود، محبت از تمام وجودش می‌بارید. از شجاعت این جوان، من چه بگویم که پیشاپیش همه بچه‌های گروه تفحص حرکت می‌کرد. این بار هم که این حادثه پیش آمد، به همین شکل بود، وقتی جلوتر از سایر بچه‌ها حرکت می‌کرد پایش به تله انفجاری مین والمری گیر کردو آنطور که برادرها گفتند برای جلوگیری از شهادت سایر دوستان، خودش را روی مین انداخت مبادا آنکه دیگر عزیزان صدمه ببینند. این برادر اینگونه بود. من نمی‌توانم بیان کنم کسی که 22سال از عمرش گذشته عمر بابرکتی داشت، برادری که عاشق اهل بیت بود، نوارهای حاج منصور ارضی از او جدا نمی شد، برادری بود که دائما صحبت از شهادت می‌کرد. من آنطوریکه از گذشته‌اش متوجه شدم، اواخر جنگ خیلی تلاش کرده بود که در عملیات شرکت کند، اما توفیقش را آنطور که باید در آن مقطع پیدا نکرد و بعد باعث شد که از این جهت خوشبختانه منشأ خدمات بیشتری شود. او کسی بود که دلش برای شهادت می‌تپید، از آن بچه‌هایی بود که از قافله جا مانده بود، اما خلاصه خودش را رساند.یک دورخیز کرد و خودش را رساند. در میدان ورزش نیز- آنهایی که اهل ورزش‌اند بدانند- با همه زور و بازو و توانی که داشت فخر نکرد، قهرمان بود، کاپ گرفته بود، اما مثل یک جوانمرد عمل می‌کرد. برادر صبوری بود و امکان نداشت چیزی بگیرد و تعارف نکند به دوستانش. می‌گفت اگر دوست دارید، این را شما بردارید. چنین بچه‌ای بود. من واقعا نمی‌توانم با این زبان الکنم بگویم. او ایثار را به نهایت او ج خود رساند. با اینکه تازه‌داماد بود، اما از این مسائل گذشته بود، پشت پا زده بود به دنیا، چرا؟ برای اینکه زاهد بود.
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) می‌فرمایند:
«الإیثارُ زینَةُ الزُّهدِ»
ایثار زینت زهد است.
کسی که دائم نسبت به دنیا بی‌رغبت بود، باید هم ایثار بکند. دوستانش نقل می‌کردند شب قبل از شهادتش خواب دیدند با شال سبزی آمده خداحافظیکرده. من نمی‌دانم این سیادت چه بود؟اما این روایت است که «الایثار افضل العباده و اجل السیاده»، ایثار بالاترین عبادت‌هاست و بزرگ‌ترین و والاترین سیادتها و آقایی‌هاست. چطور سیادت پیدا نکند کسی که ایثار کرده است. این برادر عزیزی که در منطقه غرب همه دوستش دارند از استاندار محترم ایلام، بنیاد شهید، امام جمعه محترم ایلام، همه اینها در داغ این برادرسوختند، همه نهادهای منطقه به ایشان علاقه‌مند بودند، همه را جذب خودش کرده بود. برادری بود مطیع و فرمانبردار. فرماندهی عاشق مقام معظم ولایت فقیه. من یادم نمی‌رود که در مراسم دعای توسلی که در دهلران برای شفای حاج احمد آقای خمینی داشتیم، چطور این برادر عزیز در کنار پیکرهای مطهرشهدایی که آنجا جمع‌آوری شده بود ضجه می‌زد. من نمی‌توانم همه ابعادش را بیان بکنم. راه او و هدف او آنقدر مقدس بود که شهدا او را برای انجام کار هدایت می‌کردند.
از همان هفته اول ورود به کار در منطقه ایلام، که شامل مهران، دهلران،سومار و مناطق اطراف آن بود، شهدا به خوابش می‌آمدند و هدایتش می‌کردند که ما کجا هستیم و تو بیا همان محور و ما را پیدا کن.نذر صلوات کرده بود که بتواند موفق شود و موفق بود. من واقعا ضعفی در ایشان ندیدم؛ در طول این مدت در صحنة کار آزمایش‌های مختلفی کردیم،الحمدلله در همه زمینه‌ها موفق بود. هیچ نقطه ضعفی در طول کار از خودش نشان نداد. به ایشان می‌گفتیم تند برو، تند می‌رفت؛ می‌گفتیم کند کن، حرکت را کند می‌کرد؛ در مقابل ولایت و دستوراتی که برایشان صادر می‌شد تسلیم بود. باید هم چنین جایگاهی به ایشان بدهند و حسرت بر ماست که جا ماندیم و این عزیز سبقت گرفت. خیلی‌ها ادعا دارند و ادعا کردند و می‌کنند اما این برادر عزیز، گمنام و عاشق، مرید امام،باصفا، بی‌ریا چطور بگویم؟ من واقعا از روی او شرمنده‌ام که نتوانستم وظیفه‌ام را درست انجام بدهم.
من از همه شما سپاسگزارم. یک پیام هم برای دشمنان اسلام و انقلاب دارم که از همین‌جا این مردم شریف می‌گویند که تا زمانی که خانواده‌هایی مثل خانواده شهید رسولی هستند، این انقلاب شکست‌بردار نیست. تا زمانی که این پدر و مادر مقاوم و همسر صبور هستند، این انقلاب پابرجاست. این توطئه‌هایی که می‌کنند، این کارشکنی‌هایی که در راه اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می‌کنند، اینهایی که با احتکار ارزاق عمومی مردم سعی می‌کنند که به پایه‌های مقدس رژیم جمهوری اسلامی ضربه وارد بکنند، با احتکار و گرانفروشی، همه اینها باید بدانند که این نهضت شکست‌ناپذیر است، برای اینکه ایثارگران در صف مقدم این نهضت هستند، افراد نیک ایثار می‌کنند. اینکه می‌فرماید «الایثار شیوه الابرار»، ایثار و ازخود‌گذشتگی شیوه و سجیه وخوی انسان‌های نیک است، «والاحتکار شیوه الفجار»
ببینید آنهایی که محتکرند را گذاشته مقابل ایثارگران؛ می‌گوید اینهایی که احتکار می‌کنند، اینها خصلتشان فجور و فسق است. من چه می‌توانم بگویم برادران و دوستان عزیز! از محبت این برادرمان، ازاین ادبش، از این صفایش. من دختر کوچکی دارم. ببینید دختر کوچک چطور درک کرد صفای این برادر را، به مادرش گفت که مادر،این آقایی که شهید بود همانی بود که وقتی گوشی زنگ می‌زد و به بابا می‌خواست گزارش کند می‌گفتلطفا محبت کنید گوشی را بدهید سردار، گفت خدا به او محبت کرد و برد پیش خودش.
رسولی عزیز، سلام ما را به همه انبیاء و اولیاء، نبی اکرم (ص)، علی(ع)، فاطمه زهرا (س)، امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) و ذریه پاک و معصوم امام حسین خصوصا امام زمان (عج)برسان.
رسولی عزیز تو گوهری بودی که ما امروز تو را در خاک کردیم. ما ناتوانیم، دست ما را هم بگیر. من از طرف خودم، از طرف همکارانم، از طرف ریاست محترم ستاد کل نیروهای مسلح دکتر فیروزآبادی و دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا جناب حجت‌الاسلام والمسلمین شیرازی از همه شما و عزیزان و بزرگانی که به این محفل قدم‌رنجه کردندتشکر می‌کنم. از همه عزیزان التماس دعای ویژه و طلب علو درجات و مغفرت الهی برای عزیز تازه از دست داده دارم.