فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
محمد آیه 4
شما مؤمنان چون (در میدان جنگ) با کافران رو به رو شوید باید (شجاعانه) آنها را گردن زنید تا آن گاه که از خونریزی بسیار دشمن را از پا در آوردید پس از آن، اسیران جنگ را محکم به بند کشید که بعدا یا بر آنها منّت نهید (و آنها را آزاد گردانید) یا فدا گیرید تا در نتیجه جنگ سختیهای خود را فروگذارد. این حکم فعلی است، و اگر خدا بخواهد خود از کافران انتقام میکشد (و همه را بی زحمت جنگ شما هلاک میکند) و لیکن (با این جنگ کفر و ایمان) میخواهد شما را به یکدیگر امتحان کند، و آنان که در راه خدا کشته شدند خدا هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند.
When you meet the faithless in battle, strike their necks. When you have thoroughly decimated them, bind the captives firmly. Thereafter either oblige them [by setting them free] or take ransom, until the war lays down its burdens. That [is Allah’s ordinance]. Had Allah wished He could have taken vengeance on them, but that He may test some of you by means of others. As for those who were slain in the way of Allah, He will not let their works go fruitless.
معانی کلمات آیه:
رقاب: رقبه: گردن. جمع آن رقاب است.
اثخنتموهم: ثخن (بر وزن عنب) غلیظ شدن و محکم شدن است راغب گوید:«ثخن الشیء» آن گاه گویند که چیزى غلیظ شود و از جریان باز ماند (مثل غلیظ شدن شیره) و به آنکه زخم زنند و از حرکت باز ماند به طور استعاره گویند «ثخنته ضربا» منظور از آن در آیه زخمى کردن و عاجز نمودن است.
شدوا: فعل امر است از شد به معنى محکم بستن.
وثاق: (بفتح واو و کسر آن) چیزى است که با آن مىبندند مانند زنجیر و ریسمان. به معنى بستن نیز آید نظیر وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ.
منا: منت گذاشتن، تقدیر آن «تمنون منا» است.
فداء: فداء و فدیه: عوض، مصدر نیز آید به معنى عوض گرفتن تقدیر آن «تفدون فداء» است.
اوزار: اوزار در آیه به معنى اسباب و سلاحهاى جنگ است طبرسى فرموده: وزر به معنى محمول و بار است، علت این تسمیه آنست که سلاح جنگ به وسیله جنگاوران حمل مىشود.
انتصر: انتصار به معنى انتقام است «انتصر منه: انتقم».[۱]
شان نزول آیه:
قتادة گوید: این آیه در جنگ احد نازل گردیده در حالتى که پیامبر در شعب قرار گرفته بود[۲] و وقتى که قتل و جراحات در لشکر اسلام وارد شده بود. مشرکین فریاد میزدند و بت هاى خود را به اعل هبل یاد میکردند و مسلمین در جواب آنها به جملات اعلى و اجل یاد نموده و فریاد میزدند و مشرکین به صداى بلند مى گفتند: ما بت عزّى داریم و شما عزّى ندارید.
پیامبر در جواب آنها مى فرمود که خداى یکتا مولاى ما است و شما مشرکین چنین مولائى ندارید.[۳]
تفاسیر:
نور
اثنی عشری
روان جاوید
اطیب البیان
برگزیده نمونه
سایر تفاسیر
تفسیر نور
پس هرگاه با کسانى که کافر شدند (در میدان جنگ) روبرو شدید، گردنهایشان را بزنید تا آن که آنان را از پا درآورید (و چون در دست شما اسیر شوند) پس آنان را سخت ببندید (تا فرار نکنند) سپس، یا بر آنان منّت نهید (و آزادشان کنید) و یا با گرفتن فدیه و عوض، رهایشان کنید تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد. این است (دستور خداوند) و اگر خداوند اراده مىکرد، (از طریق صاعقه و زلزله و دیگر بلایا) از آن کفّار انتقام مىکشید، ولى خدا (فرمان جنگ داد) تا برخى از شما را به وسیله برخى دیگر بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شدند، هرگز خداوند اعمالشان را از بین نمىبرد.
جلد 9 - صفحه 64
نکته ها
«أَثْخَنْتُمُوهُمْ» از «ثخن» به معناى غلبه کامل و زمینگیر کردن دشمن است. «وثاق»، وسیله بستن مثل طناب است.
فلسفه جهاد در اسلام، چند امر است:
الف) براى دفاع از خود یا دیگر مظلومان. «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» «1»، «کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً» «2»
ب) به جهت برانداختن فساد و فتنه. «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ» «3»
ج) براى حفظ مراکز توحیدى. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ» «4»
د) براى دفاع از احکام و حدود الهى. «قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ» «5»
این آیه مربوط به میدان نبرد است، یعنى در صحنهى جنگ که کافران در برابر شما ایستادهاند و قصد از میان برداشتن شما را دارند، شما با قاطعیّت و صلابت بجنگید و آنان را بکشید و پس از غلبه کامل بر آنان و اطمینان از درهم شکستن قواى دشمن، اسیر بگیرید و پس از پایان جنگ، هرگونه که رهبر اسلامى مصلحت دانست، جنگ، در قبال گرفتن عوض یا بدون آن، اسیران را آزاد کنید.
لذا برخى که گمان کردهاند آیه مىگوید: هر کافرى را هرکجا یافتید بکشید، به واژه «حرب» به معناى جنگ و مسئله اسارت که در جنگ پیش مىآید، توجّهى نکردهاند.
از پیامبر صلى الله علیه و آله سؤال شد که شهید در راه خدا کیست؟ آیا کسى که با انگیزه به رخ کشیدن شجاعت خود و یا به خاطر تعصّبات خانوادگى و قومى و یا از روى ریا و خودنمایى جنگیده و جان خود را از دست داده، شهید است؟
حضرت فرمودند: «من قاتل لتکون کلمة الله هى العلیا فهو فى سبیل الله» «6» شهید، کسى است که براى اعتلاى راه خدا جنگیده باشد.
«1». حج، 39.
«2». توبه، 36.
«3». بقره، 193.
«4». حج، 40.
«5». توبه، 29.
«6». تفسیر فرقان.
جلد 9 - صفحه 65
پیام ها
1- از میان کافران، تنها آنان را که در برابر شما به جنگ ایستادهاند، از میان بردارید. «فَإِذا لَقِیتُمُ»
2- رزمنده مسلمان باید آماده، آموزش دیده و شجاع باشد. «فَضَرْبَ الرِّقابِ»
3- هدف اصلى در حمله به دشمن، نقاط کلیدى و حساس باشد. «الرِّقابِ»
4- تا دشمن از پاى در نیامده و زمینگیر نشده، به فکر اسیر گرفتن و جمع غنائم نباشید. «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ»
5- در هنگام نبرد محکم کارى کنید تا دشمن سوء استفاده نکند و اسیران فرار نکنند. «فَشُدُّوا الْوَثاقَ»
6- در جبهه باید اختیاراتى به فرمانده تفویض شود. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
7- هدف از جهاد، جلوگیرى از ظلم و یا از بین بردن ظلم و ستم است و لذا عفو و بخشش اسیران از سفارشهاى اسلام است. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
8- در جهاد اسلامى، هم قدرت لازم است، «فَضَرْبَ الرِّقابِ» و هم عطوفت و مهربانى. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
9- آزاد کردن اسیران، بدون گرفتن عوض، بر آزاد کردن با عوض مقدّم است.
«فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
10- جنگ و جهاد، یکى از زمینههاى آزمایش الهى است. «لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ»
11- جهاد در اسلام، براى حفظ دین خداست، نه کشورگشایى، استعمار، تهدید، رقابت، انتقام، حسادت و .... «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
12- گرچه در جنگ بعضى شهید مىشوند ولى خداوند اهدافشان را به ثمر مىرساند و زحمات آنان هرگز تباه نمىشود. «قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ»
13- جنگ، میدان آزمایش الهى و کفّار، وسیله آزمایش و شهدا، پیروزمندان این آزمایشند. لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُوا ... فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ
تفسیر نور(10جلدى)، ج9، ص: 66
تفسیر اثنی عشری
چون کفار از کفر خود باز نایستند و بر آن اصرار نمایند و در انکار افزایند:
فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا: پس هرگاه ببینید اى مؤمنان در وقت محاربه آنانکه کافر شدند، فَضَرْبَ الرِّقابِ: بزنید گردن ایشان را زدنى، یعنى بکشید کفار را در حینى که حرب قائم باشد به هر نوعى که توانید، چه غرض کشتن است نه خصوص گردن زدن، حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ: تا چون بسر حد غلظت رسانید قتل آنها را بسیار بکشید ایشان را، یا به جهت کثرت خراج ایشان را
جلد 12 - صفحه 104
گران سازند بر وجهى که نتوانند اقدام به هرب نمایند. فَشُدُّوا الْوَثاقَ: پس محکم کنید بند را، یعنى اسرا را بند بر دست و پا استوار نمائید تا نگریزند.
فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ: پس یا منت نهید بر ایشان منت نهادنى بعد از اسیر شدن که آزاد کنید ایشان را، وَ إِمَّا فِداءً: و یا فدا بگیرید از ایشان فدا گرفتنى، یعنى مخیّرید میان منّ و فدا. حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها: تا بنهد جنگ اسلحه حرب را.
مراد آنکه این حکم شما را باقى است تا حرب منقضى و باقى نماند مگر مسلمى یا مسالمى. نزد بعضى این آیه منسوخ به آیه سیف است. و نزد جمعى محکم است، و امام مخیر میان کشتن و منت و فدیه است «1».
ذلِکَ: اینست کار حرب و جهاد، وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ: و اگر خواهد خداى تعالى به حکمت بالغه، لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ: هر آینه انتقام کشد از کفار به عذاب استیصال از زلزله و فرو رفتن به زمین و کشتن بدون آنکه کارزار واقع شود، وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ: و لکن امر به جهاد به جهت آنست که بیازماید بعضى از شما را به بعضى، یعنى با شما معامله آزمایندگان کنند به این وجه که مؤمن را به کافر ابتلا فرماید تا جهاد کند و ثواب عظیم دریابد، و کافر را به مؤمن آزمایش نماید تا به سبب عقوبت حرب از کفر بازایستد.
بعد از آن به جهت ترغیب به جهاد فرماید: وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ: و آنانکه کشته شوند در راه خدا، فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ: پس هرگز ضایع و باطل نگرداند اعمال ایشان را بلکه جزاى جهاد به وجه اتم و اکمل به آنها مرحمت فرماید
تفسیر روان جاوید
کسانیکه منکر اصول دین اسلام باشند و سعى کنند که مردم را از قبول آن باز دارند مانند مشرکین مکّه از قبیل ابو جهل و ابو لهب و ابو سفیان و امثال آنها و کسانیکه بعد از رحلت پیغمبر (ص) مرتدّ شدند و غصب نمودند حقّ امیر المؤمنین
جلد 5 صفحه 3
و ائمه معصومین علیهم السلام را و باز داشتند مسلمانان را از پیروى ایشان اعمال خیریه آنها از قبیل عتق و صدقه و ضیافت و اعانت فقراء و ضعفاء و جهاد در راه خدا باطل خواهد بود چون ایمان و اخلاص شرط قبول کلّیه اعمال خیریّه است و آنها فاقد شرطند و این اعمال را براى رضاى خدا بجا نیاوردهاند بلکه براى نیل باغراض فاسده خودشان مرتکب شدهاند و باین تقریب جمعى از مفسّرین نسبت بکفّار صدر اسلام و قمّى ره نسبت بمرتدین از اصحاب بعد از پیغمبر (ص) شأن نزول آیه را بیان فرمودهاند و بعکس این کسانیکه اقرار نمودند باصول دین اسلام و بجا آوردند اعمال خیریه را و معتقد شدند جزما بآنچه بر پیغمبر اسلام از جانب خداوند نازل شده که اهمّ از همه ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین است و حقّ محض و محض حقّ است و ثابت ماندند بر این عقیده تا آخر عمر مانند سلمان و أبو ذر و مقداد و عمّار و نقض ننمودند پیمان با خدا و پیغمبر (ص) را مسلّما خداوند گناهان گذشته ایشانرا آمرزیده و امور دنیا و آخرت آنان را اصلاح فرموده و خواهد فرمود و باید خاطر جمع باشند که هیچ گونه ناراحتى و تشویش حالى براى ایشان نخواهد روى داد و این براى آنستکه کفّار پیروى از شیطان و دشمنان پیغمبر (ص) و آل اطهار او نمودند و در پى باطل و هواى نفس رفتند و از خیر دنیا و آخرت باز ماندند و اهل ایمان متابعت از حقّ و حقیقت کردند و بدستور الهى و تبعیّت از خاندان عصمت و طهارت باقى ماندند و بمقصد و مقصود رسیدند خداوند باین خوبى و واضحى مثل میزند براى مردمان کافر و مؤمن به پیرو باطل و پیرو حق در بىثمر بودن اعمالشان و با ثمر بودن آن و قمّى ره از امام صادق (ع) نقل نموده که در سوره محمد (ص) یک آیه راجع بما و یک آیه راجع بدشمنان ما است و در روایات دیگرى از اینمعنى تأیید شده است و آیات را بتقریبى که با ملاحظه ظاهر ذکر شد تفسیر فرمودهاند و معلوم است کسانیکه وجودشان براى خودشان نفعى ندارد و براى دیگران مضرّ است باید کشته شوند و گردنشانرا مسلمانان با شمشیر بزنند تا وقتى که شدّت و غلظت بر آنها بقتل و جرح پایان یابد و آتش جنگ فرو نشیند و آلات و ادوات آن از کار باز ماند پس باید بقایاى آنان محکم در بند اسارت در آیند و امام (ع) یا منّت نهد بر آنها و آزادشان کند یا
جلد 5 صفحه 4
عوض بگیرد و از بند خلاصشان فرماید یا آنانرا در قید بندگى و رقیّت در آورد و بر آنحال باقى گذارد چنانچه از روایت کافى و تهذیب که از امام صادق (ع) نقل شده استفاده میشود که این حال اسیران بعد از جنگ است و اما اسیران در حین جنگ باید بگردن زدن یا قطع یک دست و یک پا بر خلاف یکدیگر و باقى گذاردن به این کشته شوند و بنابراین حتّى تضع الحرب اوزارها بیان منتهاى قتل و جرح آنها است که مستفاد از حتّى اذا أثخنتموهم است چون اصل اثخان بمعناى شدّت و غلظت است و در کثرت قتل و جرح استعمال میشود و اینجا ظاهرا مراد غلبه بر دشمن است که منتهى بخاتمه پیدا کردن جنگ و باقى نماندن جز مسلم یا مسالم میگردد و بعد از آن دیگر قتل و جرح روا نیست و اگر خدا بخواهد بدون وسائل ظاهرى از کفّار انتقام میکشد و بعذاب دنیوى نابود و مستأصل و ذلیلشان میفرماید ولى میخواهد آزمایش فرماید اهل ایمانرا باقدام بر جهاد و نیل بثواب و کفّار را بتعجیل در عقوبت براى انصراف از کفر بمشاهده شوکت اسلام و کسانیکه در راه خدا بفیض شهادت برسند یا جهاد نمایند با کفّار چون قاتلوا نیز قرائت شده زحمات آنها هدر نمیرود بلکه اجر ایشان بىپایان است چون هدایت میکند خدا آنانرا بوسائل آمرزش و میرساند بمطلوبشان و اصلاح میکند کارشانرا و ایشانرا داخل در بهشت موعود که خودش براى اهل ایمان ذخیره و معرّفى فرموده خواهد فرمود و اصلاح کار در آخرت بنظر این حقیر بآنستکه خداوند از حقّ اللّه بگذرد و ائمه اطهار حقّ النّاس را از ثوابهاى بىپایان خودشان عوض دهند و اللّه اعلم.
تفسیر اطیب البیان
پس زمانی که تلاقی کردید شما مؤمنین مجاهدین کسانی را که کافر شدند از کفار دار الحرب پس بزنید گردنهای آنها را اشاره بقتل است تا اینکه بر آنها سخت بگیرید پس آنها را دستگیر کنید و اسیر کنید، قضیه راجع بدستورات جهاد است که یکی از ارکان دین اسلام است و کتاب جهاد بسیار مفصل و احکام زیادی دارد لکن چون در زمان غیبت حکم جهاد برداشته شده چون شرط جهاد باید باذن پیغمبر یا امام یا نایب خاص امام باشد. بلی اگر کفار حمله کردند باید مسلمین دفاع کنند لذا بیان احکام جهاد چندان فایده ندارد، تا حضرت بقیة اللّه ظاهر شود و امر بجهاد فرماید و ما فقط بتفسیر اینکه آیات قناعت میکنیم.
فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا از مشرکین فَضَربَ الرِّقابِ آنها را بقتل رسانید چنانچه میفرماید:
وَ قاتِلُوا المُشرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُم کَافَّةً توبه آیه 36 حَتّی إِذا أَثخَنتُمُوهُم تثخین بمعنی ثقل و ضیق است و در اینجا یعنی بر آنها تنگ گرفتید از کثرت قتل و جراحت و بر آنها سنگین شد مبارزه
جلد 16 - صفحه 167
فَشُدُّوا الوَثاقَ آنها را دستگیر کنید که نتوانند فرار کنند محکم بگیرید و اسیر کنید بغلامی و کنیزی فَإِمّا مَنًّا بَعدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّی تَضَعَ الحَربُ أَوزارَها ذلِکَ وَ لَو یَشاءُ اللّهُ لَانتَصَرَ مِنهُم وَ لکِن لِیَبلُوَا بَعضَکُم بِبَعضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعمالَهُم بعد از آنکه اسیر شدند پس یا منت بر آنها بگذارید و آنها را رها کنید یا از آنها فدا بگیرید و رها کنید تا آتش جنگ فرو نشیند و خاموش شود و اینکه دستور است و اگر خداوند میخواست هر آینه شما را یاری میکرد و آنها را هلاک مینمود بدون اینکه جهادی در کار باشد لکن برای امتحان شما مسلمین بعضی ببعض دیگر مطیع و عاصی، ثبات قدم و فرار، مؤمن و منافق دستور جهاد داده و کسانی که در جهاد در راه خدا کشته میشوند و بدرجه شهادت نائل میشوند اجر اعمال آنها در نزد خدا ضایع نمیشود.
فَإِمّا مَنًّا بَعدُ وَ إِمّا فِداءً مفسرین در موضوع من و فداء و چه موقعی است اختلاف کردند لکن مستفاد از اخبار ائمه هدی صلوات اللّه علیهم اجمعین اینکه است که اسرایی که در حال حرب بدست میآیند مورد من و فداء نیستند بلکه اختیار با پیغمبر یا امام است آنها را بقتل برساند یا یک دست و یک پای آنها را بر خلاف یکدیگر قطع کند و آنها را رها کند، و اما اسرایی که بعد از فرو نشستن حرب باشد استرقاق میشوند و اینکه مورد منّ و فداء است، و مراد از من آزاد کردن آنهاست و مراد از فداء فدا گرفتن از آنها است، و فداء هم دو قسم است یا اسیرانی که آنها از مسلمین گرفتهاند رها کنند و اینها هم رها شوند. یا مالی بدهند عوض خود و رها شوند و اگر ندادند برقیّت مسلمین باقی هستند و حکم قتل و قطع ید و رجل در آنها نیست.
حَتّی تَضَعَ الحَربُ أَوزارَها و فرو نشستن جنگ بسه چیز است یا اسلام آورند آنها، یا اسلحه جنگ را زمین گذارند، یا فرار کنند که دیگر تعقیب آنها نکنند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 4)- در میدان نبرد قاطعیت لازم است: همان گونه که قبلا گفتیم آیات
ج4، ص446
گذشته مقدمهای بود برای آماده ساختن مسلمانان برای بیان یک دستور مهم جنگی که در این آیه مطرح شده است، میفرماید: «و هنگامی که با کافران (جنایت پیشه) در میدان جنگ رو برو شدید (با تمام قدرت به آنها حمله کنید و) گردنهایشان را بزنید»! (فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ).
بدیهی است گردن زدن کنایه از قتل است، بنابر این ضرورتی ندارد که جنگجویان کوشش خود را برای انجام خصوص این امر به کار برند.
بدیهی است هنگامی که انسان با دشمنی خونخوار در میدان نبرد رو برو میشود اگر با قاطعیت هر چه بیشتر حملات سخت و ضربات کوبنده بر دشمن وارد نکند خودش نابود خواهد شد، و این دستور یک دستور کاملا منطقی است.
سپس میافزاید: این حملات کوبنده باید همچنان ادامه یابد «تا به اندازه کافی دشمن را درهم بکوبید (و به زانو در آورید) در این هنگام اسیران را محکم ببندید» (حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ).
آیه فوق بیانگر یک دستور حساب شده جنگی است که پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن نباید اقدام به گرفتن اسیران کرد، چرا که پرداختن به این امر گاهی سبب تزلزل موقعیت مسلمانان در جنگ خواهد شد، و پرداختن به امر اسیران و تخلیه آنها در پشت جبهه آنها را از وظیفه اصلی باز میدارد.
در جمله بعد حکم اسیران جنگی را بیان میکند که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آنها اجرا شود، میفرماید: «سپس یا منت بر آنها گذارید (و بدون عوض آزادشان کنید) و یا در برابر آزادی از آنها فدیه [غرامت] بگیرید» (فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً) «1».
(1) و به این ترتیب اسیر جنگی را نمیتوان بعد از پایان جنگ به قتل رساند، بلکه رهبر مسلمین طبق مصالحی که در نظر میگیرد آنها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد میسازد، و این عوض در حقیقت یک نوع غرامت جنگی است که دشمن باید بپردازد.
البته حکم سومی در این رابطه نیز در اسلام هست که اسیران را به صورت بردگان در آورند، ولی آن یک دستور الزامی نمیباشد، بلکه در صورتی است که رهبر مسلمین در شرائط و ظروف خاصی آن را لازم ببیند، و شاید به همین دلیل در متن قرآن صریحا نیامده، و تنها در روایات اسلامی منعکس است. [....]
ج4، ص447
سپس در دنباله آیه میافزاید: این وضع باید همچنان ادامه یابد، و دشمنان را باید همچنان بکوبید، و گروهی را به اسارت در آورید «تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین نهد» (حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها).
تنها وقتی دست بکشید که توان مقابله دشمن را درهم شکسته باشید، و آتش جنگ خاموش گردد.
سپس اضافه میکند: آری «برنامه این است» (ذلِکَ).
«و اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد» (وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ).
از طریق صاعقههای آسمانی، زلزلهها، تند بادها، و بلاهای دیگر، ولی در این صورت میدان آزمایش تعطیل میشد، «اما (خدا) میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید» (وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ).
این در حقیقت فلسفه جنگ و نکته اصلی درگیری حق و باطل است، در این پیکارها صفوف مؤمنان واقعی و آنها که اهل عملند از اهل سخن جدا میشوند، و هدف اصلی زندگی دنیا که آزمودگی و پرورش قدرت ایمان و ارزشهای دیگر انسانی است تأمین میگردد.
در آخر آیه از شهیدانی که در این پیکارها جان شیرین خود را از دست میدهند، و حق بزرگی بر جامعه اسلامی دارند، سخن به میان آورده، میگوید:
«کسانی که در راه خدا کشته شدند خداوند اعمالشان را هرگز نابود نمیکند» (وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ).