عنوان: پیام به مناسبت تشییع پیکر مطهر شهدای گمنام در آمل
تاریخ : 2/7/1382
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاه نستعین
توفیق رهیابی به ساحت قدس ربوبی
حمد خدای سبحان را سزاست که توفیق رهیابی به ساحت قدس ربوبی را نصیب سالکان ِصادق کوی صفا فرمود: ﴿لو کنتم فی بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم﴾.[1] تحیّت و درود الهی پیامبران را به جاست که فرهیختگان مکتب آنان، در کاسه سر و کیسه صدر، چیزی جز ولایت خدا و مظاهر اسمای حسنای او ندارند. تصلیه و تسلیم، ویژه حضرت ختمی مرتبت و دوده طاها و یاسین را رواست که از صدر آفرینش تا ساقه پرورش همتایی نداشته و در بی همانندی مظهر تام خداوندیاند که ﴿لیس کمثله شیء﴾؛[2] به این ذوات مقدّس تولّی داریم و از دشمنان آنان تبرّی میجوییم.
گرامیداشت دفاع مقدس و ارج نهادن به شهدای گمنام
ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدّس که در ایام فرخنده مبعث واقع شده است و تکریم مردم بزرگوار و حق شناس این مرز و بوم و تقدیر از مساعی مسئولان ارجمندِ کشفِ ابدانِ مطهّرِ شهیدانِ راه قرآن و عترت(علیهمالسلام)، به ویژه شهدای گمنام، توجه برادران و خواهران ایمانی به چند اصل حیاتی جلب میشود.
تبری از سلطه گری و تنزه از سلطه پذیری
یکم. نظام استوار بر هندسه عدل، مبرّای از سلطهگری و منزّه از سلطهپذیری است، زیرا هر دو خروج از قلمرو قسط و ورود به منطقه ممنوعه تجاوز است و هیچکدام با روح اسلام که بر متن اعتدال قرار دارد، سازگار نیست؛ گرچه امت مسلمان از وسوسه تعدّی به حریم دیگران مصون است، ولی از دسیسه بیگانگان به حَرَم امن او در امان نیست و صفحات گویای تاریخ تازه و کهن سند معتبری است؛ چه اینکه جریان مشهود دفاع مقدّس هشت سال برای همگان روشن است.
حفظ تمامیت ارضی، مواریث فرهنگی و حریم پاک دین
به منظور حفظ تمامیت ارضی از یک سو و صیانت ذخائر طبیعی و مواریث فرهنگی از سوی دیگر و نزاهت حریم پاک دین که مهمترین عامل حیات بخشی جامعه است، از طمع تسامح و تساهل دگراندیشان از سوی سوم، لازم است همگان به رهنمود وحی الهی گوش فرا دهیم؛ ﴿لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض ولکنّ الله ذوفضل علی العالمین﴾؛[3] ﴿لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیراً﴾.[4]
ضرورت دفاع قهرآمیز و قطع طمع بیگانگان
دفاع از کیان کشور اسلامی در پرتو حراست همه جانبه از تمام مظاهر تمدّن یک ملّتی است که تمدّن خویش را در تدیّن خود میداند، و سرّ ضرورت دفاعِ قهرآمیز آن است که هرگز خشونتِ مهاجمان با نرمش آسیب دیدگان برطرف نمیشود، چنانکه حضرت علی بن ابیطالب امیر مؤمنان(علیهالسلام) فرمودهاند: «ردّوا الحجر من حیث جاء فانّ الشرّ لا یدفعه الاّ الشرّ»؛[5] سنگ جفا را همانجا که آمد باز گردانید و مادامی که امت اسلامی چونان بنیان مرصوص نباشد، دشمن مهاجم احساس ستبری و اقتدار نکند، مرز و بوم متدینان در امان نیست، لذا خداوند فرمود: ﴿ولیجدوا فیکم غلظةً﴾؛[6] یعنی بیگانگان نسبت به شما طمع نکنند، نه آنکه شما ابتدائاً به آنها هجوم آورید.
مرجع همه جهادها، دفاع و رجوع حقیقت دفاع به دفع
جریان دفاع از هر مسلمانی نیز همسان با دفاع از خود، از بهترین فرائض دینی است؛ رسول گرامیصلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمود: «من ردّ عن قومٍ من المسلمین عادیة ماءٍ او نارٍ وجبت له الجنّة»؛[7] هر کس از گروهی از مسلمانان، طغیان آب یا آتش را برگرداند، بهشت برای او ثابت است؛ عنوان آب و آتش، نموداری از هر گونه تعدّی و تجاوز طبیعی یا انسانی است و چون مرجع تمام جهادها، هر چند ابتدایی به نظر برسد، به دفاع است و حقیقت دفاع، دفع بیگانهای است که راه خدا را مسدود و راهیان طریق او را مصدود و نهال بالنده جامعه را چون برخی گیاهان پژمرده تموزسوزان مثدود میکند. هماهنگی جمال و جلال الهی در جریان قصاص و جهاد حیات بخش
بنابراین مکتب مهر پرور خدا جمال نرم خویش را در نهان جلال قهر آمیز تعبیه کرد و جریان قصاص و دفاع را که ظاهراً خشناند، عامل زندگی سالم معرّفی کرد و درباره آنها چنین فرمود: ﴿ولکم فی القصاص حیاةٌ یا اولی الالباب﴾ [8] که ناظر به حیات بخشی قصاص است و ﴿یا ایها الذین آمنوا استجبیوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم﴾ [9] که سیاق و سباق آن راجع به حیات آفرینی قانون جهاد و دفاع از میهن اسلامی است. هر چند اطلاق آن شامل سایر دستورهای دینی هم میشود.
حیات جاودانه شهیدان مجاهد
از اینجا میتوان حیات جاودانه مدافعان و مجاهدان در راه خدا را به طور عموم استنباط کرد؛ یعنی آیه ﴿ولاتحسبنَّ الذین قُتلوا فی سبیل اللّه أمواتاً﴾ [10] و آیه ﴿ولاتقولوا لمن یقتل فی سبیل اللّه أموات﴾،[11] فقط عهده تبیین حیات جاودانه شهیدانند و از اثبات حیات معقول سایر رزمندگان قاصراند و بدون آنکه دلیل حصر باشند و حیات سایران را نفی کنند، در صدد توسعه حیات و اثبات آن برای غیر شهیدان نیستند، لیکن آیه سوره انفال که عهده دار اثبات حیات اجابت کنندگان دعوت به جهاد و هدایت به دفاع است، شامل تمام مبارزان نستوه با اخلاص میشود؛ خواه شهیدان رحیل و خواه شهیدان زنده ویلچری و خواه آزادگان در بند و خواه فاتحان سرافراز و سرداران پر افتخار جمهوری اسلامی ایران، لیکن مسئولیت اینان برای حفظ حیات معقول به دست آمده امت فراوان است که امیدواریم همگان در صیانت آن سعی رسا داشته باشند؛
بر دار ملک جاودان، بین کشتگان زنده جان ٭٭٭٭ مانند منصور جوان، در ارتضا آویخته
عشقا تویی سلطان من، از بهر من دادی بزن ٭٭٭٭ روشن ندارد خانه را، قندیل نا آویخته[12]
جنبه ملکی و صبغه ملکوتی خون شهید
اصل دوم. هر چند جنبه مادی و مُلکی خون شهید، همچون دم قربانی، به خدا نمیرسد؛ ﴿لن ینال الله لحومها و لا دمائها﴾،[13] لیکن صبغه ملکوتی آن که کلم طیّب و صبغة الله است، به سمت بیسمتی خدای سبحان صعود میکند؛﴿إلیه یصعد الکلم الطیّب والعمل الصالح یرفعه﴾ [14]، و چون سراسر جهانِ طبیعت و فراطبیعت وجه خداست؛ ﴿فأینما تولّوا فثّم وجه الله﴾ [15]، شهیدی که ناظر وجه خداست، با هر زبان زمزمه کند و در هر زمان قلب تاریخ گردد و در هر زمین بیارامد، دو عنصر محوری را که ره آورد فرهنگ شهادت آور و شهید پرور اسلام است، به همراه دارد؛ یکی در سپهر غیب و دیگری در پهنه شهادت.
امّا آنچه به قلمرو غیب بر میگردد، این است که چون دم شهید به سوی فراسویی خداوند عروج کرد، خون بهای او خداست و خون خواهی وی نیز در اختیار او است، از این جهت حضرت ابا عبدالله الحسین(علیهالسلام) ثار الله است و خدای منّان نیز ثائر اوست و چون وجه خداوند از گزند زوال مصون است، مآثر خون شهید و آثار دم طاهر او پایدار خواهد بود، و امّا آنچه به منطقه شهادت بر میگردد، این است که به شهدای کربلا که شهیدان دیگر راهیان همان راهند، گفته میشود: «طبتم وطابت الارض التی فیها دفنتم و فزتم فوزاً عظیماً».[16]
پیکر ظاهری شهید، پایه رحمت ایران
همانطوری که وجود عنصری حضرت ختمی مرتب مایه برکت مکّه بود، پیکر ظاهری شهید راه آن حضرت پایه رحمت آمل و دیگر شهرهای ایران اسلامی است، و اگر سرزمینی در اثر آرمیدن شهید، طیّب و طاهر شد، از هر کوی و برزن آن، شجر شاداب و ثمر شیرین میروید و میبالد و به بار مینشیند: ﴿والبلد الطیّب یخرج نباته بإذن ربّه﴾.[17]
ره توشه سرزمین پاک و معطر شهدا
پیشرفت علمی، نزاهت روحی، پایداری در قبال تهدید اکبر استکبار، پایمردی در برابر تحدید صهیونیست بین الملل، استقلال در قبال تطمیع، استغنا در برابر تحبیب، و بالاخره حضور در صحنه سیاست دینی و حفظ وفاق ملّی را میتوان ره توشه طیّب سرزمین معطّر شهدا دانست که عارفانه شهود عینی را بر حصول ذهنی ترجیح دادند و راه نزدیک فنا را بر طی طریق پر پیچ و خم مدرسه مقدّم داشتند و هراس را از قرب به بارگاه عشق هراساندند و خوف و احتیاط را به درس و بحث و اشتغال روزانه روانه کردند و با سرودن نغمه:
گرفتم گوشِ عقل و گفتم ای عقل ٭٭٭٭ برون رو کز تو وارستم من امروز
قطعنامه عاشقانه شهیدان
مرز خود را از محدوده تنگ منظرِ عاقلانِ خرد مدار جدا کردند و نامه اصحاب روایت و درایت را از صحیفه نورانی صحابه رؤیت بیرون بردند و با قطعنامه «لَکُمْ ذِهْنکُم و لَنا عَیننا، و لکم وهْمُکم و لَنا فَهْمُنا و لکم عِلْمکم و لنا عِشْقنا»، مترنّمانه چنین سرودهاند:
عاقلان از مُورِ مرده در کشند از احتیاط ٭٭٭٭ عاشقان از لاابالی اژدها را کوفته
عاشقان با عاقلان اندر نیامیزد از آنک ٭٭٭٭ در نیامیزد کسی ناکوفته با کوفته[18]
برتری مداد علما بر خون شهدا
البته عالمانی چون امام راحل(قدسسرّه) که با بنان و بیان خویش، بنیانی مرصوص بنا نهاد و در آن عاشقانِ شاهد پرورش داد، مداد آنان برتر از خون شهیدان است، زیرا معلّم هر رشتهای از متعلّم در آن فنّ برتر است. اما کسانی که جانمایهای جز مفاهیم مشوب ذهنی ندارند، هرگز تاب هماوردی خون پاک و سره سربازان حضرت مهدی(ارواحنا فداه) را ندارند.
همه حجّاج برفته حرم و کعبه بدیده ٭٭٭٭ تو شتر هم نخریده که شکستست مهاره
سوی صحرای عدم رو، به سوی باغِ اِرم رو ٭٭٭٭ می بی دُرْد نیابی تو درین دور زمانه[19]
تفاوت شهیدان با دنیا طلبان
تفاوت عاقلان و عاشقان در درجه بهشت است، ولی تباین شهیدان با دنیاطلبان در حق و باطل، صدق و کذب، آب و سراب و بالاخره در بهشت و دوزخ است.
بده آن باده جانی که چنانیم همه ٭٭٭٭ که می از جام و سر از پای ندانیم همه
همه در بند هوایند و هوابنده ماست ٭٭٭٭ که برون رفته از این دور زمانیم همه
همچو سُرنا بخروشیمِ بِه شُکر لب یار ٭٭٭٭ همه دکان بفروشیم که کانیم همه
مصحف آریم و به ساقی همه سوگند خوریم ٭٭٭٭ که جز از دست و کفت می نستانیم همه[20]
مجاهدان نستوه و توفیق رهیابی راه خدا
اصل سوم. مجاهدان نستوه و مدافعان مخلص، توفیق رهیابی راه خدا را به طور ویژه مییابند؛ ﴿الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا﴾ [21]، و این راهِ مخصوص همان صراط مستقیمی است که روندگان آن انبیا، صدّیقون، شهدا و صالحاناند.[22]
همه این راهیان طیّب و طاهر، توفیق مظهرّیت خدای سبحان را در احیای سنّت صحیح و حسن و تداوم بر آن یافتند و همانطوری که خدای سبحان تمام کارهای خود را براساس صراط مستقیم تنظیم میفرماید: ﴿إنّ ربّی علی صراط مستقیم﴾ [23] و هرگز آن را تغییر نمیدهد، به نحوی که آن را بدون بدل ترک کند یا کژ راههای را بدل آن قرار دهد ...؛ ﴿فلن تجد لسنّت الله تبدیلاً ولن تجد لسنّت الله تحویلاً﴾.[24]
تغییر ناپذیر بودن راه شهیدان
این گروه، یعنی سالکان صادق که مبارزان با اخلاص نیز از ایناناند، هرگز خیالِ تبدیل در دل و توّهمِ تحویل در سر نپرورانده و به آن اصلاً فکر نمیکنند: ﴿مِن المؤمنین رِجالٌ صَدَقوا ما عاهدُوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر و ما بدلّوا تبدیلاً﴾؛[25] نه پیشگامان از رفتن نادم میشوند و نه راهیان از اقتدای به آنان نگران، زیرا هم راه خود را به خوبی شناختند و هم همراهان خوب را به رفق و مدارا دریافتند؛ ﴿وحَسُنَ أولئک رفیقاً﴾.[26] در چنین فضایی، علم و شهود مجالی برای ندامت و تغییر منهج وجود ندارد؛ نه نصحِ دوستان خام و نه طعنِ دشمنان پخته، هرگز توان نفوذ به سرّ سویدای دل آنان ندارد؛
یک پرده برانداخته آن شاهد اعظم ٭٭٭٭ از پرده برون رفته همه اهل زمانه
کی سرد شود عشق زآواز ملامت ٭٭٭٭ هرگز نَرَمد شیر زفریاد زنانه
پرکن تو یکی رطل ز میهای خدایی ٭٭٭٭ مگذار خدایان طبیعت به میانه[27]
دلدادگی به خدا، راز استواری دلیرمردان
راز استواری دلیرمردان عرصه جهاد و صحنه دفاع، دلدادگی آنان به خدای سبحان است که ﴿له مقالید السموات والأرض﴾.[28] آشنایی با صاحب کلید، عاشقِ آشنا را کلیددار درهای بسته میکند. آنگاه راه مسدود و درب مَغْلوق برای او وجود ندارد، بلکه تمام راههای صحیح به روی او مفتوح و همه دربهای گنجینه، به چهره او گشاده است؛
یک دسته کلیدست به زیر بغلِ عشق ٭٭٭٭ از بهر گشاییدن ابواب رسیده[29]
لطف ویژه شهادت گمنامانه
اصل چهارم. گرچه شهادت سعادت ابد را به همراه دارد، لذا در نیایشهای امامان معصوم(علیهمالسلام) به عنوان یک خواسته برخاسته از معرفت والا مطرح است: «نسأل الله منازل الشهداء» [30]؛ «حمداً ... نصیر به فی نظم الشهداء بسیوف أعدائه، إنّه ولی حمیدٌ»،[31] لیکن شهادت گمنامانه لطف ویژهای دارد که شهادت شهرگان فاقد آن است.
گمنامی اضطراری و اختیاری
این پیام گذشته از تعظیم مقام شامخ همه شهیدان، فروتنانه در پیشگاه گمنامان نامور ونامآوران بینام آنان کرنش دارد و شمّهای از فضائل گمنامی را ترسیم مینماید؛ گمنامی گاهی اضطراری است و زمانی اختیاری؛ گمنامی اضطراری چون مرگ طبیعی و اجباری افتخار آور نیست، زیرا صرف مردن بدون ویژگی مایه فخر نخواهد بود. گمنامی اختیاری نظیر موت ارادی و اختیاری فخر وافر را به همراه دارد.
مراتب گوناگون شهیدان کوی حق
سرّ کمال بودن گمنامی ارادی آن است که شهیدان کوی حق دارای مراتب متعدداند، هر چند همگان از بند طبیعت رهیده و به ملکوت فراطبیعت بار یافتند. مرتبه برخی از آنان با تثلیث و مرحله بعضی با تثنیه، و درجه اوحدی آنها با توحید ناب تأمین شده است، زیرا عدّهای هم به خود که شهیداند، عنایت دارند و هم به شهادت خویش که کمال برین [است] اهتمام میورزند و هم به مشهودٌ له که خدای سبحان است، تقرّب میجویند.
مقام واحدی کوی شهادت و شهدای گمنام
این مثلّث، یعنی عنایت به سه منظر و منظور، سبب تثلیث نگری این گروه است و عدّهای، هرچند به خود عنایت ندارند، ولی از شهود کمال شهادت غافل نیستند و آن را منظور دارند که چنین آمیختگی مایه تثنیه نگری این گروه است؛ نظیر آنچه درباره اهل معرفت گفته شد که «من آثر العرفان للعرفان فقد قال بالثانی»،[32] و عدّهای که اوحدی کوی شهادتاند، از شهود خود و شهادت خویش فانی شدند و به بقای مشهودٌ له، یعنی خدای سبحان باقیاند، نه نامی میطلبند و نه عنوانی و نه مرقد خاص و نه مضجع مخصوص که چنین فنا و تجریدی پایه توحید ناب و وحدت نگری این موحّدان نایاب است.
این عدّه از شهدای گمنام مؤمنانیاند که قلب آنان عرش الرحمان است و اشک شوقی دارند که قلب آنها بدون آن ناآرام است و فقط به نام خدا با آن میآرامد: ﴿وکان عرشه علی الماء﴾؛[33]
گفتی آن آب را که عرش بر اوست ٭٭٭٭ اشک کرّوبیان همی یابم
جمله خلق را در این دریا ٭٭٭٭ چون نم ناودان همی یابم
بر سر هر که سر نباخت در او ٭٭٭٭ قهر او قهرمان همی یابم
رهبر و راه و راهرو همه اوست ٭٭٭٭ من بدین صد بیان همی یابم[34]
حدیث فنا، راز نایابی یا کم یابی شهیدان گمنام
سرّ نایابی یا کم یابی چنین شهیدان گمنام آن است که حدیث فنا صَعْب بلکه مستصعب است، چون طاغی زراندوز به استبرق غرور میبالد و عابد زهد فروش به بوریایی متکی است که بوی ریا از آن استشمام میشود، دونانی که به دو نان بسنده میکنند و برای دستیابی به آن از هیچ هبوطی هراس ندارند، همگی یا سنگین باران واماندهاند یا سبکباران ساحلها؛
بحری است عشق و عقل از او بر کنارهای ٭٭٭٭ کار کنارهگی نبود جز نظارهای
و آنجا که بحر عشق درآمد به جان و دل ٭٭٭٭ عقل است اعجمی و خِرَد شیر خوارهای
در پردهٴ وجود زهستی عدم شوند ٭٭٭٭ آنها که ره برند رد این پرده پارهای
گرصد هزار سال درین ره قدم زنی ٭٭٭٭ تا تو تویی، تو را نتوان کرد چارهای
در هر هزار سال به برج دلی رسد ٭٭٭٭ از آسمان عشق بدین سان ستارهای
عطّار اگر پیاده شوی از دو کون تو ٭٭٭٭ در هر دو کون چون تو نباشد سوارهای[35]
شهیدان نامور گمنام و سیر ملکوتی آنان
اینان، یعنی شهیدان نامور گمنام، غیر از خدای بی نَدید را ندیدند و در آغاز جوانی دل را برای محبوب ازلی از هرچه زائل شدنی بود، تطهیر کردند؛ آنگاه دل را رها کرده به دیار فنا سپردند تا دلبر، همه صحنه را تصاحب کند، سپس با کیمیای غیبی فانی را باقی و فقیر را غنی نماید.
دلا همای وصالی بپر چرا نپری ٭٭٭٭ ترا کسی نشناسد نه آدمی نه پری
چه باشد آن مس مسکين چو کیمیا آید ٭٭٭٭ که او فنا نشود از مسی به وصف زری
کیم بگو من مسکین که با تو من مانم ٭٭٭٭ فنا شوم من و صد من چو سوی من نگری[36]
پختگی ادبیات عارفان در پرتو انس با میدان مین و خمپاره
ادبیات عارفان اهل نظر، وقتی پخته میشود که چون ادبیات شاهدان اهل بصر، با میدان مین و خمپاره مأنوس گردد، طوری که خود را با همه شئون فراموش کند، ولی نغمه تکبیر او فضای جبهه را به «سبوحٌ قدوسٌ ربّنا وربّ الملائکة والرّوح» عطر آگین نماید و پیام به جا مانده آن نامداران گمنام این است:
مَن فانی مطلق شدم تا ترجمانِ حقّ شدم ٭٭٭٭ گر مست و هشیارم زمن کس نشنود خود بیش و کم[37]
درس عشق و فنا از غزل امام گمنامان نامور
در پایان بیتی از غزل امام گمنامان نامور که درس عشق و فنا را همراه با دروس فراوان دیگر، به جهان معاصر عرضه کرد، به عنوان حسن ختام این پیام ارائه میشود.
با هستی و هستی طلبان پشت به پشتیم ٭٭٭٭ با نیستی از روز ازل گام به گامیم[38]
مجدّداً اعتلای مقام شهدا، به ویژه گمنامان نامدارشان مسئلت میشود و از حضور همگان تقدیر و کوشش بیشائبه سپاه و بسیج مشکور و سعی بلیغ مسئولان محترم، مورد قبول واقع شود!
پروردگارا! نظام مقدس اسلامی، مقام معظم رهبری، مراجع تقلید، دولت و ملت و مملکت را در ظلّ ولی عصر (عج) حفظ فرما!
امام راحل (قدسسرّه)، شهدای عزیز، به ویژه گمنامان نامور را با انبیا محشور فرما! خانوادههای معزّز آنان را اجر صابران عطا فرما!
والسلام علیکم ورحمة الله
جوادی آملی 2/7/1382
[1] ـ سوره آل عمران، آیه 154.
[2] ـ سوره شوری، آیه 11.
[3] ـ سوره بقره، آیه 251.
[4] ـ سوره حج، آیه 40.
[5] ـ نهجالبلاغه، حکمت 314.
[6] ـ سوره توبه، آیه 123.
[7] ـ الکافی، ج 2، ص 164.
[8] ـ سوره بقره، آیه 179.
[9] ـ سوره انفال، آیه 24.
[10] ـ سوره آل عمران، آیه 169.
[11] ـ سوره بقره، آیه 154.
[12] ـ دیوان شمس تبریزی.
[13] ـ سوره حج، آیه 37.
[14] ـ سوره فاطر، آیه 10.
[15] ـ سوره بقره، آیه 115.
[16] ـ اقبال الاعمال، ص 335.
[17] ـ سوره اعراف،آیه 58.
[18] ـ دیوان شمس تبریزی.
[19] ـ دیوان شمس تبریزی.
[20] ـ همان.
[21] ـ سوره عنکبوت، آیه 69.
[22] ـ سوره نساء، آیات 69 ـ 68.
[23] ـ سوره هود، آیه 56.
[24] ـ سوره فاطر، آیه 43.
[25] ـ سوره احزاب، آیه 23.
[26] ـ سوره نساء، آیه 69.
[27] ـ دیوان شمس تبریزی.
[28] ـ سوره زمر، آیه 63.
[29] ـ دیوان شمس تبریزی.
[30] ـ نهجالبلاغه، خطبه 23.
[31] ـ صحیفه سجّادیه، دعای 1، ص 28.
[32] ـ اشارات و تنبیهات ابن سینا، نمط نهم.
[33] ـ سوره هود، آیه 7.
[34] ـ دیوان عطار.
[35] ـ دیوان عطار.
[36] ـ دیوان شمس تبریزی.
[37] ـ همان.
[38] ـ دیوان امام خمینی(قدسسرّه) ، ص 167.
عنوان: پیام به همایش گرامیداشت دانشجویان شهید دانشگاههای مازندران و گلستان:
تاریخ : 1/12/1383
بسم الله الرحمن الرحیم
و ایّاه نستعین
حمد ازلی خدای را سزاست که نصرت مؤمنان را با ﴿وکان حقّاً علینا نصر المؤمنین﴾ [1] به عهده گرفت. تحیّت نامحدود پیامبران الهی، به ویژه حضرت ختمی نبوّت را رواست که منصوران مخصوص پروردگار نصیراند: ﴿لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسَلین ٭ إنّهم لهم المنصورون﴾.[2] درود بیکران اهل بیت عصمت و طهارت، بالاخص حضرت ختمی امامت مهدی موعود(علیهمالسلام) را بجاست که در نصرت حق و عدل، پیشگام ایثار و نثار بوده و هستند؛ به این ذوات قدسی تولّی داریم و از معاندان آنان تبرّی مینماییم.
مقدم فرهیختگان جامعه را که برای گرامیداشت دانشجویان شهید دانشگاههای محترم مازندران و گلستان عنایت فرمودهاند، گرامی میداریم و از برگزارکنندگان ارجمند این همایش وزین حق شناسی میکنیم و از صاحبنظران حوزوی و دانشگاهی که با ایراد مَقالْ یا ارائه مقالت، رسالت علمی این گردهمایی فرهنگی، جهادی را عهدهدار شدند، ستایش مینماییم و ضمن درخواست علوّ منزلتِ شهیدانِ شاهد، مخصوصاً دانشجویانِ مشهود و آرزوی اعتلای مرتبتِ امام شهدا(قدسسرّه) از خدای سبحان، توجّه محققّانِ مکتب حیاتْبخشِ شهادت به چند نکته در این پیام وجیز جلب میشود.
عنصر حق، مبدأ و بستر آن
یکم. جهان ، انسان و پیوند عالَم و آدم را حق تشکیل میدهد و تمام سطح و اضلاع سه گانه مثلّث مزبور با حقیقت منسجم شد و باطل را راهی به ساحت آن نیست: ﴿و ما خلقنا السّمواتِ و الأرض و ما بینهما إلاّ بالحقّ... ﴾.[3] خداوندی که هرگونه حقّ امکانی در صقع ربوبی اوست: ﴿الحقّ من ربّک﴾،[4] در نصرت حق و یاری حق طلبان مستقلّ است: ﴿و کفی بربّک هادیاً و نصیراً﴾ [5] و در انتصار و انتقام از مبطلانِمهاجم مستغنی است: ﴿و لو یشاء الله لانتصر منهم... ﴾ [6] و اگر سالکان کوی شهادت را به دفاع از حریم حق فرا خواند، صبغه آزمون داشته تا آنان به قرب الهی بار یابند: ﴿...و لکن لیبلوا بعضکم ببعض﴾.[7]
دولت حق و جولت باطل
سر انجام جهان شاهد پیروزی انسانهای حقطلب و پیوند حق مدارانه عالَم و آدم و شکستِ مبطلان و گسست هرگونه رابطه باطل در قبال ضابطه حق است: ﴿و إنّ جندنا لهم الغالبون﴾ [8] و اگر چند روزی باطل گرایان به دروغ کامیاب شوند، خزانِ راستین، ناکامی آنها ر ا سریعاً رقم میزند:
همه چون از کتابْ فهرستند ٭٭٭٭ جز تو را سوی خویش نفرستند
زین کدو گردَنانِ بی پر و بال ٭٭٭٭ چون کدو زود بالْ و زود زوال[9]
حق، عنصر اصیل هستی انسان
دوم. همانطور که ساختار محوری نظام آفرینش حقّ است، عنصر اصیل هستی انسان نیز حق است که به صورت اندیشه صائب و انگیزه صالح متجلّی میشود. اجتهاد علمی حوزه و دانشگاه، ضامن صواب اندیشه و جهاد عملی این دو نهادِ وزینْ کفیل صلاح انگیزه است. همای استقلالْ بالهای علم و عدل را آنچنان به پرواز در میآورد که هیچ آشنایی آرزوی بیرون رفتن از قلمرو میهن اسلامی را در دل نمیپروراند و هیچ بیگانهای آزِ ورود خائنانه به این مرز و بوم را در سر جانمیدهد. پیام قرآن حکیم در نفوذ ناپذیری جامعهای که در آن دانشِ دینی حاکم است، این است: ﴿و لیجدوا فیکم غلظة﴾. [10]
راز نفوذناپذیری دژ جامعه برین
سرّ تسخیر ناشدنی دژِ چنین جامعهبرینی، همانا علم مرصوص و عقل رصین آن است، زیرا فرشتگانْ پرهای ملکوتی خود را زیر پای طالبان علوم دینی پهن میکنند تا آیین پردرآوردن و پروازکردن را به آنان بیاموزند، تا همانند مرغانِ مهاجرْ، به طمع طعمه به طرف تالاب شرق یا غرب نپرند، بلکه همسان ملائکه از طبیعت به فرا طبیعت عروج کنند که اوج کمال انسانی در پرواز، جهت به فرا جهت است؛ نه از جهت به جهت دیگر که کار پرندگان دانه و دام است و چنین مرغ خاکی، کی به چنان مقام پاکی میرسد:
بر چو تو سر گشته این ره کی رسد ٭٭٭٭ مورِ در چَه مانده، بر مَه کی رسد[11]
مسئولیت عالمان و اندیشوران
سوم. همانطورکه عالمان و اندیشوران از لحاظ ارج و حرمت برتر از دیگراناند، از جهت مسئولیت نیز شاخصتر از دیگراناند، چون پیام آیه ﴿هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون﴾،[12] ناظر به هر دو بخش یاد شده است. دانش که رزق معنوی خداست، دو مطلب را به همراه دارد؛ یک حیثیّت اجتماعی که به استناد آن، جامعه دانشمندان را تکریم مینماید و دیگری حیثیت نظامی و دفاعی در صحنههای گونهگون که به اعتماد بر آن، جامعه شاهد مبارزات مجاهدانِ نستوه دانشگاهی است.
سر پذیرش قانون دفاع و فرمان جهاد
معرفت خدا، محبّت به دین و پیامبر او و اعتقاد به حیاتِ جاوید پس از مرگ، سهم تعیین کنندهای در پذیرشِ قانونِ دفاعْ و قبول فرمان جهادْ و ایمان به آن دارد. امیرمؤمنان حضرت علی بن ابیطالب(علیهالسلام) در باره گروهی از مشتاقان به اصل جهاد و ایثار چنین فرمود: «أین القوم الذین دُعوا إلی الإسلام فقبلوه و قرءوا القرآن فأحکموه و هیجوا إلی الجهاد فولهوا وَلَهَ اللّقاح إلی أولادها و سلبوا السّیوف أغمادها لا یبشّرون بالأحیاء و لا یعزّون عن الموتی».[13] از اشتیاق اینان به جهاد این است که مرگ شهیدانه پلی است بین دنائت طبیعت و کرامت ماورای طبیعت، چنانکه مولوی در وصف چنین شهیدانی سروده است:
کجایید ای شهیدان خدایی ٭٭٭٭ بلا جویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق ٭٭٭٭ پرنده تر ز مرغان هوایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده ٭٭٭٭ کسی مر عقل را گوید کجایی[14]
آری ملحد خود را با مردن پوسیده میپندارد و موحّد خویش را از پوست به در آمده!
مواد تدوین هویت دینی
چهارم. هویّت دینی و شناسنامه اسلامی هر کسی با معرفت و محبت او به قرآن و عترت طاهرین(علیهمالسلام)، تدوین میشود. قرآن حکیم خردورزان را به فرزندی حضرت ابراهیم خلیل(علیهالسلام) فرا خواند: ﴿... ملّة أبیکم إبراهیم... ﴾ [15] و حضرت رسولاکرمصلی الله علیه و آله و سلم نیز جامعه اسلامی را به فرزندی خود و حضرت علیبنابیطالب(علیهالسلام) دعوت نمود: «أنا و علیّ أبوا هذه الاُمة».[16]
فرزندان معنوی سید شهیدان
بنابراین، خردمندانِ دین باور، فرزندان صالح و معنوی رهبران معصوماند و چنین فرزندان خردورزی، وارثِ فضیلت به جا مانده از مورّثانِ معصوم خوداند و اگر شعار رسمی پیروان اهل بیت عصمت(علیهمالسلام) در مراسم سوگ و ماتم سالار شهیدان حضرت حسینبنعلی(علیهماالسلام) این است: «... و جعلنا و إیّاکم من الطالبین بثاره»،[17] برای آن خواهد بود که شیعیان ناب، آزادیخواهان اصیل و استقلال طلبان الهی، فرزندان معنوی سیّد شهدایند و خونبهای خون پدر معنوی خود را در مبارزه پیگیر در برابر هر جور و طغیان میدانند و در این مسیر از بذل نَفس و نَفیس دریغ نمیکنند:
هزار عقل ببندی به هم بدو نرسد ٭٭٭٭ کجا رسد به مه چرخ دست یا پایی[18]
وارثان ائمه کفر و طغوا
همانطور که خردمندانِ متدیّنْ فرزندان معنوی امامان معصوم(علیهمالسلام)اند، جاهلانِ متمرّد نیز وارثان أئمه کفر و طغوایند. پیکار با آنان میراث فخرآور قائدان قیام به حق است، زیرا مستکبران نه تنها ایمان ندارند، بلکه فاقد اَیماناند و کسی که یمین، تعهّد، قطعنامه، توافق و بالاخره هیچ قراردادی را محترم نمیشمرد، قابل زندگی مشترک نخواهد بود؛ لذا قرآن کریم سرّ لزوم جهاد با مستعمرانِ مستکبرْ و مستبدّانِ مستحمِر را فقدان اَیمان میداند؛ نه نبود ایمان: ﴿فقاتلوا أئمّة الکفر إنّهم لا اَیمان لهم﴾.[19]
مجدداً از همگان، به ویژه برگزار کنندگان این یادواره عظیم، سپاسگزاری مینماییم و حفظ نظام و سلامت مقام معظم رهبری و توفیق دولت و ملت را مسئلت داریم. اعتلای روح امام راحل و شهدای گرانقدر، به ویژه دانشجویان شهید را از خداوند منّان درخواست میداریم.
والسلام علیکم
جوادی آملی/ اسفند 1383
محرم 1426
[1] ـ سوره روم ، آیه 47.
[2] ـ سوره صافات، آیات 172 ـ 171.
[3] ـ سوره حجر، آیه 85.
[4] ـ سوره بقره، آیه 147.
[5] ـ سورهفرقان، آیه 31.
[6] ـ سوره محمد، آیه 4.
[7] ـ همان.
[8] ـ سوره صافات، آیه 173.
[9] ـ حدیقة الحقیقه، ص 289.
[10] ـ سوره توبه، آیه 123.
[11] ـ منطق الطیر، ص 137.
[12] ـ سوره زمر، آیه 9.
[13] ـ نهج البلاغه، خطبه 121.
[14] ـ دیوان شمس، ص 1017.
[15] ـ سورهحجّ، آیه 78.
[16] ـ علل الشرایع، ج 1، ص 155؛ بحار الأنوار، ج 16، ص95.
[17] ـ وسائل الشیعه، ج14، ص509.
[18] ـ دیوان شمس، ص1161، ش 3079.
[19] ـ سورهتوبه، آیه 12.
شهدا سند استقلال کشور
مبادا کسی خدای ناکرده مسائل دفاع مقدس را بگوید جزء بحث های تاریخی است! چرا به ما گفتند زیارت عاشورا را هر روز بخوانید؟ چرا خود پیغمبر(ص)، خود حضرت امیر که حسابش جدا بود؛ وجود مبارک صدیقه کبری، فاطمه زهرا(س) با آن وضع از منزل حرکت می کردند، می آمدند در احد برای زیارت شهدای احد؟! یعنی اینها را فراموش نکنید؛ اینها سند شرف یک مملکت است. تنها غبارروبی نباشد، تنها گل و گلاب افشانی نباشد! یاد شهید، کشور را زنده می کند، درس شهامت و شجاعت می دهد؛ گریه بر آنها شوق شهادت می آفریند.سرداران بزرگی هم شربت شهادت نوشیدند که اسامی بسیاری از آنها در ذهن ما نیست.
از هر گروهی، از هر لباسی، از هر صنفی ایران اسلامی قربانی هایی تقدیم قرآن و عترت کرد. اینها ذخیره مملکتند، اینها شرف مملکتند، اینها قباله استقلال مملکتند. اگر مردم فریاد می زنند که ما آزادی داریم، قباله؛ این است. استقلال داریم، قباله؛ این است. جمهوری اسلامی داریم؛ اینها قباله اند. اینها اسناد و مدارکند؛ که ذات اقدس اله ان شاءالله نام اینها را برای همیشه حفظ می کند و آثار خون را حفظ می کند!
سخنرانی آیت الله جوادی آملی (دام ظله العالی) در خطبه دوم نماز جمعه قم- 3/7/1388
ماندگاری آثار و برکات شهیدان
در اوایل جنگ، اینهایی که گم می شدند، شهدای گمنام می شدند؛ از اینها تعبیر می شد به شهید (مفقودالاثر) این کلمه تازه رایج شده بود. من دیدم نامه ای از جبهه آمد که فلانی! شنیدم شما در سخنرانی گفتید مفقودالاثر؛ ولی فرهنگ ما در میدان جبهه این است که اینها مفقودالاثر نیستند، مفقودالجسدند! الآن در همین جریان شهدای گمنام هم غالباً تعبیرشان این است که اینها مفقودالجسدند، اثرشان هست؛ هرگز اثرشان مفقود نشده است. این ایام منشأ این گونه از برکات است، و این برکات را باید حفظ و نگهداری کرد؛ و درسایه این برکات هر مشکلی هم که پیش آورده باشند به لطف الهی قابل برطرف شدن است.
سخنرانی آیت الله جوادی آملی (دام ظله العالی) در خطبه دوم نماز جمعه قم- 3/7/1388
پیام حضرت آیت اله جوادی آملی به مناسبت سالگرد تدفین شهدای گمنام دانشگاه بین المللی امام خمینی رحمه الله علیه
1387/12/12
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد ازلی، خدای را سزاست که شهادت در راه خود را کوثر مجاهدان نستوه قرار داد؛ تحیّت ابدی، پیامبران الهی به ویژه، حضرت ختمی نبوت(ص) را رواست که نثار جان در مقدم جان آفرین را تسنیم مبارزان مقاوم، معرفی کرد و درود بی کران، دوده طاها و اسره یاسین، مخصوصاً حضرت ختمی امامت، مهدی موجود موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بجاست که ایثار مصالح امت اسلامی بر منافع فردی را بهترین ره توشعه معاد دانست. به این ذوات قدسی تولی داریم و از معاندان لدود اینان تبری می نماییم.
اکنون که نام آوران گمنام و رجعت کنندگان بعداز هجرت، فضای آزاد و مستقل دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین را وطن مألوف پیکرهای پاک خود قرار داده اند و اساتید محترم و دانشجویان عزیز، میزبانی ضیوف الرحمان را پذیرفتند، ضمن تقدیر از مقدر الهی و سپاس از مهمانداران دانش مدار و تشکر از خانواده های معزّزی که معروف نزد ملکوتیان و مجهول پیش ناسوتیان اند، توجه اندیشمندان به نکاتی معطوف می شود:
یکم: پیام اصلی شهیدان دین باور، تبیین هویت علم دینی است تا د رپرتو متون درسی، دانشگاهها اسلامی شود و عصاره آن این است که علم به معنای مجموع مسائل منسجم از مثلث معلوم، علم و عالم تشکیل می شود. معلوم، عبارت از خلقت خداست زیرا هر چه در حوزه نظام کیهانی است آفریده اوست و چیزی به نام طبیعت در برابر خلقت وجود ندارد، در نتیجه، تمام دانشهای طبیعی به علوم خلقت شناسی بر می گردد. عقل که مخلوق و ودیعه الهی است، شرعاً مأمور به پژوهش و طلب علم در هر زمان و در هر زمین و یا هر زبان است، چنانچه مأمور به پرهیز از مغالطه و رهایی از قیاس و خیال و گمان و وهم بوده و موظف است در تصدیق و تکذیب، با برهان به سر برد. آنچه عقل تجربی یا تجریدی به دست آورد هنگامی که با سایر ادلّه شرعی هماهنگ شده باشد حجت شرعی است و باید برابر آن عمل شود از مخالفت آن پرهیز گردد. زیرا عقل برهانی همانند نقل معتبر، مبیّن سنّت خدا در حوزه خلقت است و علمی که درباره کار خدا، تحقیق می کند اسلامی است و هرگز دین در جدار نقل، محبوس نبوده و کشف کار خدا همانند کشف قول خدا هم با عقل صورت می پذیرد و هم با نقل، عالم و اندیشور مسلمان به جستجوی سنت خدا می پردازد و ره توشه عقل تجربی یا تجریدی خود را با دلیل نقلی معتبر هماهنگ می کند و به آن عمل می نماید و این همان اسلامی شدن علوم است.
دوم: پیام دیگر شهیدان دین مدار، قبله یابی است تا صحابه دانش به سمت قبله دل روی آورند و خداوند را که از حبل ورید انسان به او نزدیک تر است مشاهده نمایند و از نفوذ معنوی وی که بین هر فرد و قلب او حائل می شود آگاه گردند و هویت خویش را در آینه بندگی او بنگرند؛ نه فراتر از عبودیت، خود را در ساحت قدس ربوبیت پروردگار ببینند نه خود را به غیر او بفروشند، زیرا ریشه اصلی شمس و قمر و سایر منظومه های کیهانی، مقداری دود است: «ثم استوی الی السماء و هی دخان» ولی عرق اصیل انسان، روح الهی است: «و نفخت فیه من روحی» شهیدان شاهد به این مطالب بار یافتند و همان را در فضای دانشگاه بارانداز نموده اند که:
چو آمد موسی عمران، چرا از آل فرعونی
چو آمد عیسی خوش دم، چرا همدم نمی گردی
میان خاک چون موشان، به هر مطبخ رهی سازی
چرا مانند سلطانان برین طارم نمی گردی
سر آنگه سر بود ای جان، که خاک راه او باشد
ز عشق رأیتش ای سر، چرا پرچم نمی گردی
قلم آنجا نهد دستش، که کم بیند درو حرفی
چرا از عشق تصحیحش، تو حرفی کم نمی گردی
سوم: زیارت، عبارت از حضور زائر در پیشگاه سرور است. زیارت خداوند در عبادت اوست که تجلی آن در اقامه عمود دین، یعنی نماز است، زیرا «قد قامت الصلاه» یعنی «حان وقت الزیاره»؛ هنگام زیارت پروردگار، فرا رسیده است. زیارت انبیاء و اولیای معصوم الهی، معنای خاص خود را دارد که در موطن مناسب خود تحریر شده است. زیارت مومنان سره که شهیدان، به ویژگمنامان آنان، از بارزترین مصادیق آن اند، ضمن درخواست تعالی مرتبه آنان، پیام پایداری و رهنمود پایمردی در تحصیل علم نافع و تکمیل مبادی نوآوری و مبانی شکوفایی را به همراه دارد تا جوامع انسانی مخصوصاً امت اسلام از جهل علمی و از جهالت عملی برهند و به عقل جمعی بار یابند تا حضرت امام مهدی، موجود موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمام دفائن عقول را اثاره کند و جامعه بشری به آرمان دیرینه رهبران الهی نائل گردد.
چون که کلیم حق بشد، سوی درخت آتشین
گفت من آب کوثرم، کفش، برون کن و بیا
جست دلم که من دوم، گفت خرد که من روم
کرد اشارت از کرم، گفت بلی کلا کما
کان نمک رسید هین، گر تو ملیح و عاشقی
کاس ستان و کاسه ده، شور گزین نه شوربا
غفرالله لنا و لکم – جوادی آملی – اسفند 1387- صلوات
شهید و شهادت در قرآن
شهادت در قرآن جایگاه ویژه ای دارد و در چند آیه به آن پرداخته شده است، در این مقاله پاره ای از مباحث مربوط به شهادت و شهدا در پرتو یکی از آیات مورد بحث قرار می گیرد، قرآن کریم می فرماید:« وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُون» «به آن هایی که در راه خدا کشته می شوند مرده و اموات نگویید، بلکه آنها زنده اند و شما نمی فهمید.»
اعتقاد به حیات برتر و کامیابی شهید، از عوامل مهم پایداری و پیروزی است. در صد%