English
به پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی تفحص شهدا خوش آمدید. / ثبت نام کنید / ورود

پای صحبت پدر شهید

 

پای صحبت پدر شهید

   ابراهیم از زمان بچگی علاقه وافری به مسجد و هیئت‌های حسینی داشت. اکثر وقت‌ها که ابراهیم را به این مجالس می‌بردم، علاقه سرشار از شور و شوق کودکانه‌اش، کاملاً‌ مشهود بود. به مرور زمان که بزرگ شد، خودش با جدیت در مجالس معنوی شرکت می‌جست.
   با پایان تحصیلات ابتدایی، در مقطع راهنمایی علاوه بر فعالیت در زمینه‌های درسی، در انجمن اسلامی مدرسه نیز حضور فعالی داشت. با اتمام دوره راهنمایی، جهت ادامه تحصیل در دبیرستان مکتب‌الحسین (دبیرستان سپاه) ثبت نام کرد. شهید ابراهیم از اول هم علاقه زیادی به فعالیت در سپاه داشت. زمانی که هنوز کوچک بود من و پسرانم که بزرگ‌تر از ابراهیم بودند عازم جبهه شئیم. در خلأ ما ابراهیم و جعفر با سن کوچک‌شان، امورات خانه و تأمین نیازها را به نحو احسن انجام می‌دادند. ابراهیم اگرچه به خاطر صغر سن نمی‌توانست در جبهه حضور یابد، ولی همیشه اظهار علاقه وافری جهت حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، از خود نشان می‌داد و عدم حضو‌ر در جبهه را با فعالیت‌های شبانه‌روزی در مساجد جبران می‌کرد. هر وقت هم که به مرخصی می‌آمدیم، عطش سیری‌ناپذیر ابراهیم جهت حضور در جبهه‌ها، او را وامی‌داشت تا همین که ما جهت مرخصی به منزل می‌آمدیم و لباس‌ها را از تن خارج می‌کردیم. لباس‌های نظامی ما را به تن خود و برادرش جعفر پوشانده و مصرانه از ما می‌خواست تا آن‌ها را نیز همراه خود به جبهه ببریم. احساسات پاک او در حین پوشیدن لباس‌ها، بر گشادی لباس‌ها در تن او غلبه می‌کرد. همین که خود را  در لباس بسیجی مشاهده می‌کرد، باورش می‌شد که واقعاً در میدان جنگ است. خدا می‌داند این بچه، چقدر به بسیجی بودن علاقه داشت. با ریتم نظامی خاص قدم‌رو می‌رفت. مثل بسیجی رفتار می‌کرد که زیر گلوله‌باران دشمن،‌ شجاعانه در حال رزم است. و انگار سال‌های سال در خطوط جبهه و میان رزمندگان اسلام بوده است.

   با همه این اوصاف ابراهیم،‌ می‌توان فهمید چقدر او به انقلاب،‌ امام و جبهه علاقمند است. در مورد درس‌هایش هم بسیار جدی بوده و پیشرفت خوبی داشت.

   یک دیگر از ویژگی‌های بارز اخلاقی ابراهیم،‌ سعی بر جلب رضایت والدینش بود. هرچه به او می‌گفتیم،‌ حتی اگر مورد دلخواهش هم نبود،‌ به خاطر رضایت پدر و مادرش قبول می‌کرد.

   به مطالعه و قرائت قرآن نیز زیاد می‌پرداخت و حتی چند جزء‌ از قرآن را حفظ کرده بود. در کنار فعالیت‌های درسی و قرآنی،‌ به ورزش نیز علاقه داشت. این شهید عزیز در رشته هاپکیدو تا اخذ کمربند سیاه پیش رفته بود؛‌ تا آن‌جا که در مسابقاتی که شرکت داشت حکم قهرمانی دریافت نموده و در مسابقات استانی نیز،‌ به مقام دوم دست یافته بود.

   کلاً ایشان در هر زمینهای که به فعالیت می‌پرداخت،‌ اعم از قرآن،‌ تحصیل،‌ ورزش و... با علاقه پیش می‌رفت و نتیجه خوبی نیز به دست می‌آورد که گویای جدیت و پشتکارش بود.

   از خصوصیات بارز اخلاقی ابراهیم که هیچ‌وقت از یادم نمی‌رود، این بود که هر وقت با هم به جایی می‌رفتیم امکان نداشت که جلوتر از من قدم بردارد. حتی من ندیدم که و سر بلند کند. همیشه سربه زیر، با متانت و با وقار تمام راه می‌رفت.

   به کرات او را دیده بودم که شب‌ها در اتاق کوچک خود با دلی پر از عشق به معبود خویش به عبادت و نماز شب مشغول است. با این‌که خانواده ما از اول هم دارای جوّ مذهبی بود، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب،‌ همیشه سعی داشتیم مطیع احکام الهی باشیم؛ ولی با وجود این‌ها می‌توانم عرض کنم که هیچ‌کدام از اعضای خانواده ما، در خصوص پای‌بندی به احکام و مسائل معنوی و ایمان حتی نمی‌توانستیم به پای او برسیم. خیلی خرسند بودم و خدا را شکر می‌کردم که چنین فرزند صالحی را به ما عطا کرده است.

   اخلاق و رفتار و معنویت و حضور موفق در جامعه و برخوردهای مناسب او با دوستان و آشنایان و حتی همسایگان باعث شده بود که همگی از او اظهار رضایت نمایند. و ملحق شدن ابراهیم به گروه تفحص،‌ نشأت گرفته از روح والای او بود. روزی گفت که با یکی از برادران تفحص صحبت کرده و قصد عزیمت دارد. من نیز با اظهار رضایت گفتم حالا که علاقه به این کار داری عیبی ندارد، می‌توانی عازم شوی. از آن‌جایی که کار تفحص در راستای خدمت به شهدا بود، اصلاً‌ مانعش نشدیم و این‌گونه بودکه ابراهیم در تکمیل حلقه عشق به معبود، به گروه تفحص ملحق شد.

   آن‌طوری‌که از دوستان و همسنگرانش شنیده‌ام، در هوای سوزان بالای 50 درجه فکه،‌ با عشق و سوز تمام به کار تفحص مشغول بود. در روز شهادتش نیز با لباس نو به پای کار می‌روند و نزدیکی‌های ظهر در حین تفحص پیکر مطهر شهیدی، به علت انفجار نارنجکی که در کنار پیکر مطهر شهید بود، مجروح می‌گردند و به علت شدت جراحات وارده، در طول انتقال به مسیر بیمارستان، به آرزوی دیرینه خود رسیده و شربت گوارای شهادت را می‌نوشند.

   و در آخر عرض می‌کنم که ابراهیم مثل بچه‌های بسیجی در زمان جنگ، چند روز مانده به شهادتش نورانیت خاصی در چهره‌شان مشهود بود که گویای عشق و ایمان او به شهادت بود و حال که او با شهدا محشور گشته، همگی به حال او غبطه می‌خوریم.

کلیه حقوق این وب‌سایت متعلق به کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح می‌باشد.