پای صحبت مادر شهید
ایمان و تقوی از همان دوران طفولیت در وجود ابراهیم ریشه دواند. او از بچگی شدیداً مقید به نماز و روزه بود. همین رابطه خاص او با معبود خویش باعث شد تا وقتی ابراهیم بزرگ شد، هر شب به نماز شب برخیزد، به راز و نیاز با معبود خویش پرداخته و در قنوتهای نماز شبش سرود وصل بخواند و از غم هجران زار زار بگرید.
ذره ذره وجودش عاشق مولایش حسین (ع) بود. حضوری دائمی در مساجد و هیئتهای حسینی داشت. ما چه میدانیم؟ شاید شمیم خوش کربلا و فضای عطرآگین حرم مطهر حسین (ع) را در این هیئتها میجست و مییافت.
ابراهیم سمبل ایمان بود. توصیه زیادی به حفظ حجاب داشت و با شدت تمام از هر گونه غیبتی پشت سر کسی ممانعت میکرد.
قبل از آنكه به آسمانها پر کشیده و آسمانی شود، برای زیارت راهی قم شد و پس از بازگشت، به همراه جمعی از نیروهای 31 عاشورا با پای پیاده، عازم مرقد مطهر امام شد تا با این کار برات شهادت را از امام و مقتدای خویش دریافت دارد و اینگونه هم شد. پس از چند روز برای تفحص شهدا عازم منطقه فکه شدند و هنوز هفتهای نگذشته بود که خبر پروازش به عالم ملکوت را به اطلاع ما رساندند. روز شهادت ابراهیم بود که خواب دیدم در مسجد هستیم و والده بنده، نیز آنجا بود که رو به من کرد و گفت: "بلند شو که شیر را ریختی!" هراسان از خواب پریدم، زیر پایم را دیدم که شیر ریخته بود روی فرش. آن موقع از شهادت عزیزم ابراهیم خبر نداشتم، گویا در عالم خواب با ریختن شیر به زمین، به زبانی میخواست خبر از ریخته شدن خونی برای صحرای تفتیده کربلای ایران را برساند. دل مشغول تعبیر خواب بود و دو روزی همچنان غوغایی در دلم بر پا بود. مدام دوستان ابراهیم زنگ میزدند و سراغ ابراهیم را میگرفتند، گویا میخواستند بفهمند که از شهادت ابراهیم مطلعم یا خیر. سومین روز بود که پسر بزرگم یونس را همکاران به خانه آوردند. کمی نگذشت که متوجه شدم هر سه برادر ابراهیم در اتاق را به روی خود بسته و های های میگریند. هراسان وارد اتاق شدم. فضای غمآلود اتاق با زبان بیزبانی، به من سرسلامتی داد. ابراهیم شهید شده بود.
هنوز هم که هنوز هست وجود نورچشمم، ابراهیم عزیزم در جای جای این خانه مشهود است و عطر وجودش از لای سجادهاش، برفضا میپیچد و شبها آوای مناجاتش به گوش میرسد.
خداوندا! شکرت که بندهای پاک به امانت تحویلمان داده بودی و ما هم پاکِ پاکیزه اما همانند حسینت پاره پاره تحویلت دادیم.
خداوندا! به آنان که ماندهاند توفیق ده تا نگذارند گلهای شکفته از خون عزیزانت لگدکوب شود.