مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ
وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
الاحزاب آیه 23
از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند، بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خوددگرگون نکرده اند
Of the believers are men who are true to the covenant which they made with Allah: so of them is he who accomplished his vow, and of them is he who yet waits, and they have not changed in the least;
ترجمه ها:
ترجمه فولادوند
از میان مؤمنان مردانىاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند.
ترجمه مجتبوی
از مؤمنان مردانىاند که آنچه را با خداى بر آن پیمان بسته بودند- بذل جان- براستى بجاى آوردند، پس برخى از ایشان پیمان خویش گزاردند- به شهادت رسیدند- و برخى از ایشان [کارزار و شهادت را] چشم همىدارند و [پیمان خویش را] هیچ دگرگون نساختهاند.
ترجمه مشکینی
از مؤمنان مردانىاند که آنچه را با خدا بر سر آن پیمان بستند (که در جنگ تا مرگ ثابت قدم باشند) به مرحله صدق درآوردند، پس برخى از آنها به نذر خویش وفا کردند (شهید شدند) و برخى از آنان انتظار مىکشند، و هیچ تغییرى (در پیمان خود) ندادند.
ترجمه بهرام پور
از مؤمنان مردانى هستند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند، پس برخى از آنها نذر خود را ادا کرده [به شهادت رسیدند] و برخى از آنها در [همین] انتظارند و هرگز پیمان خود را تغییر ندادند.
شان نزول آیه:
بعضى گفتهاند: این آیه در مورد حضرت علی در جنگ احزاب هنگام مواجهه و شکست قهرمان عرب است. بعضی دیگر گفتهاند: جمله "مَنْ قَضى نَحْبَهُ" اشاره به شهیدان بدر و احد است، و جمله "و مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ" اشاره به مسلمانان راستین دیگرى است که در انتظار پیروزى یا شهادت بودند. از ابن عباس نقل شده که گفت: جمله" فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ" اشاره به حمزة بن عبد المطلب و بقیه شهیدان احد و انس بن نضر و یاران او است. در میان این تفسیرها هیچ منافاتى نیست، چرا آیه مفهوم وسیعى دارد که همه شهداى اسلام را که قبل از ماجراى جنگ" احزاب" شربت شهادت نوشیده بودند شامل مىشود، و منتظران نیز تمام کسانى بودند که در انتظار پیروزى و شهادت به سر مىبردند، و افرادى همچون" حمزه سید الشهدا" (علیه السلام) و" على" (علیه السلام) در رأس این دو گروه قرار داشتند. لذا در تفسیر" صافى" چنین آمده است: یاران امام حسین (علیه السلام) در کربلا هر کدام که مىخواستند به میدان بروند، با امام (علیه السلام) وداع مىکردند و مىگفتند: سلام بر تو اى پسر رسول خدا! (سلام وداع و خداحافظی) امام (علیه السلام) نیز به آنها پاسخ مىگفت و سپس این آیه را تلاوت مىفرمود: فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ. از کتب مقاتل استفاده مىشود که امام حسین (علیه السلام) این آیه را بر کنار جنازه شهیدان دیگرى همچون" مسلم بن عوسجه" و به هنگامى که خبر شهادت" عبد اللَّه بن یقطر" به او رسید نیز تلاوت فرمود.
تفاسیر:
تفسیر مجمع البیان
21 - به یقین در [شیوه زندگى] پیامبرخدا براى شما سرمشق [شایسته و] نیکویى است؛ براى آن کسى که به خدا امید مىدارد، و خدا را بسیار یاد مىکند. 22 - و هنگامى که ایمان آوردگان [لشکریان] احزاب را دیدند، گفتند: آنچه خدا و پیامآورش به ما وعده داده بودند، این است، و خدا و پیام آورش درست گفتند [و این گونه بودند که دیدن آن لشکریان بسیار] جز بر ایمان و [فرمانبردارى و ]تسلیمشان [در برابر حق] نیفزود. 23 - از ایمان آوردگان، مردانى هستند که در آنچه با خدا [یشان] بر سر آن پیمان بسته بودند راست گفتند [و بدانت جامه عمل پوشاندند]؛ از این رو پارهاى از آنان [با فداکارى و شهادت ]پیمان خویشتن را به پایان بردند، و پارهاى از آنان [نیز] چشم به راهند، و [هرگز در پیمانشان] هیچگونه تغییرى ندادند. 24 - [این رویدادها] براى آن بود که خدا راستگویان را در برابر راستگویى [و راست کردارى ] آنان پاداش دهد، و نفاقگرایان را اگر بخواهیم، عذاب کند یا [اگر روى توبه به بارگاه او آوردند،] توبه آنان را بپذیرد؛ بىگمان خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. 25 - و خدا آنان را که کفر ورزیده بودند، بىآنکه به خیرى نایل آمده [و به ثروتى دست یافته] باشند، با [حسرت و] خشمشان بازگردانید؛ و [در کار زار خندق] ایمان آوردگان را از پیکار [خونین] بىنیاز ساخت [و با یارى خویش و افکندن وحشت و دلهره بر دلهاى دشمن آنان را پیروزى بخشید]؛ و خدا هماره نیرومند و شکستناپذیر است. تفسیر مترقىترین الگو براى عصرها و نسلها در آیات پیش از گروههاى گوناگونى، چون سستایمانها، نفاقگرایان، سردمداران کفر و بیداد، بازدارندگان از جهاد و کارشکنان در امور دفاع و نقش تخریبى رنگارنگ آنان در پیکار «خندق» سخن رفت؛ اینک به ترسیم نقش پرشکوه پیامبر و عملکرد ایمان آوردگان راستین پرداخته و در نخستین آیه مورد بحث به منظور انگیزش مردم توحیدگرا به جهاد و شکیبایى مىفرماید: لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ به یقین براى شما در زندگى پیامبر خدا و در الگوگیرى از او سرمشق نیکو و نمونه شایستهاى است؛ واژه «اُسوه»، از «اتساء» مىباشد، درست همانگونه که واژه «قدوه» از «اقتداء» آمده است. این واژه اسم است که در جاى مصدر قرار گرفته، و در اصل به مفهوم حالتى است که انسان به هنگام الگوگیرى و پیروى از دیگرى به خود مىگیرید؛ با این بیان منظور این است که: براى شما بندگان خدا در الگو گرفتن از پیامبر، اگر به او اقتدا مىکردید و او را در یارى حق و عدالت و شکیبایى در راه خدا سرمشق قرار مىدادید پیروى شایسته و نیکویى است. شما به او بنگرید که چگونه دامان همت بر کمر زده و آستین شجاعت و شهامت بالا کشیده، و در جهاد وتلاش شکیبایى و پایدارى پیشه ساخته است! به او بنگرید که چگونه بر شکستن دندانهایش در پیکار «اُحُد»، و شکافته شدن پیشانىاش شکیبایى ورزید و پشت به دشمن خیرهسر و اصلاحستیز نکرد؛ به او بنگرید که چگونه بر شهادت عموى ارجمندش «حمزه» پایدارى ورزید و با شکیبایب بر همه رنجها و فشارها و مصیبتها دوشا دوش شما و پیشتر از همه شما با جان و تن با شما مواسات نمود. آیا بهراستى شما ایمان آوردگان بسان او فداکارى و مواسات پیشه ساختید و دگر دوستى و مردم خواهى را راه و رسم خود قرار دادید؟! لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا این جمله در حقیقت بدل از «لکم» مىباشد و این الگوگیرى و سرمشق نیکو و سرفراز را ویژه کسانى مىسازد که به این سه ویژگى آراستهاند: 1 - براى آن کسى که به راستى به خدا امید مىبندد وبه او ایمان دارد، 2 - و براى آن کسى که به روز بازپسین امید مىدارد و در فرارسیدن آن تردید ندارد، 3 - و آن کسى که خداى یکتا و بىهمتا را بسیار یاد مىکند. به باور «ابن عباس» منظور این است که این الگوگیرى براى آن کسى است که به پاداش و نعمتى که نزد خداست امید مىدارد و به روز باز پسین ایمان دارد. امّا به باور «مقاتل»، این الگوگیرى و اقتداى نیکو براى آن کسى است که از روز رستاخیز، که در آن به پاداش وکیفر عملکرد خود مىرسد مىترسد. وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا و خدا را فراوان یاد مىکند. این ویژگى بدان دلیل است که هر کسى بهیاد خدا باشد، فرمانهاى او را پیروى نموده و از هشدارهایش هشدار مىپذیرد، امّا آنکه به یاد خدا نباشد اینگونه نیست. اندیشه و عملکرد ایمان آوردگان در پیکار «خندق» پس از الگو و سرمشق قرار دادن پیامبر براى مردم با ایمان و شایسته کردار در همه میدانها و جلوههاى زندگى، اینک در نمایش اندیشه و گفتار و عملکرد ایمان آوردگان در جنگ «خندق» مىفرماید: وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ و هنگامى که ایمان آوردگان گروههاى دشمن را دیدند که براى جنگ با پیامبر دست به دست هم داده و اتحادیه نظامى تشکیل دادهاند، نه تنها برخورد نلرزیدند و نترسیدند، بلکه با آرامش خاطر گفتند: این همان چیزى است که خدا و پیامبرش به ما وعده داده بودند! وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ و خدا و پیامبر او درست وعده دادند وراست گفتند. در تفسیر این فراز دو نظر آمده است: 1 - «جبایى» در این مورد مىگوید: از آنجایى که پیامبر پیش از رویداد «خندق» و حرکت همگام شرک و بیداد بر ضد اسلام و مسلمانان از آن رویداد خبر داده و پیشگویى کرده بود که با وجود دست به دست هم دادن احزاب شرک و همدست و همدستانشدن و برخى از نفاگران و پارهاى از تیرههاى یهود با آنان، باز هم سپاهیان احزاب ناکام مىگردند. و مسلمانان بهیارى خدا پیروز مىشوند، به همین جهت ایمان آوردگان راستین با دیدن ستونهاى سپاهاحزاب برایشان روشن شد که این همان وعده خدا و پیشگویى پیامبر اوست، و این پیشگویىِ درست براى پیامبر، خود معجزهاى آشکار گردید، چرا که سرانجام از میان امواج فشارها و گرفتارىها، پیروزى و سرفرازى از آنِ پیامبر و یارانش گردید وذلت و زیان و نگونسارى از آنِ دشمنان آن حضرت. وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا و دیدن انبوه دشمن جز برایمان آگاهانه و خالصانه و فرمانبردارى آنان نیفزود. 2 - امّا گروهى دیگر از جمله «قتاده» بر آنند که خدا به مردم مسلمان اینگونه وعده پیروزى و سرفرازى داده بود که: آیا پنداشتید که وارد بهشت خواهید شد در حالى که هنوز مانند آنچه بر سر پیشنیان شما آمد، بر سر شما نیامده است؟ آنان دچار سختى و زیان شدند و به هراس و تکان درآمدند، تا آنجا که پیامبر خدا و کسانى که با وى ایمان آورده بودند، گفتند: پیروزى خدا کى خواهد بود؟ بههوش باشید که پیروزى خدا نزدیک است. ام حسبتم أنْ تدخلوا الجنة و لما یأتکم مثل الّذین خلوا من قبلکم مستّهم البأساء و الضّراء و زلزلوا حتى یقول الرسول و الّذین آمنوا معه متى نصرالله...(131) بدینسان در آیه شریفه به آنان وعده داده شده بود که پس از فشارها وگرفتارىها و مقاومت و پایدارى در برابر دشمن، پیروزى خدا به آنان خواهد رسید، به همین جهت ایمان آوردگان با دیدن سپاهیان احزاب و تندباد بحرآنها و خطرها بهیاد و عده خدا افتادند واین فشارها و رسیدن دشمنان به کراهها مدینه جز بر ایمان و پایدارى آنان در راه حق و عدالت براى رسیدن یارى و پیروى خدا نیفزود. * * * در سومین آیه مورد بحث در وصف ایمان آوردگان راستین و شایستهکردارى که در الگوگیرى از پیامبر از همه جدىتر و پیشتازترند، مىفرماید: مِنْ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ از میان ایمان آوردگان مردانى هستند که به آنچه با خدا پیمان بستهاند، بهراستى وفا کردهاند. بهباور مفسّران منظور این است که آنان به خدا عهد کردند که از حق و عدالت دفاع نموده و از برابر دشمن فرار نکنند، و به این پیمان وفا کردند و سخت پایدارى ورزیدند. فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ در این راه پارهاى از آنان تا سرحدّ شهادت پایدارى ورزیدند و جان را در طبق اخلاص نهادند، و ضمن رسیدن به آروزى خویش به عَهد خود نیز وفا کردند. به باور «محمد بن اسحاق» منظور از «قضى نحبه» این است که: او کارش را به انجام رسانید و به سوى پروردگارش باز گشت. امّا به باور «حسن» منظور این است که: او در راه وفاى به عهد و پیمانِ صادقانه خویش به پایان زندگىاش رسید. و «ابن قتیبه» مىگوید: واژه «نحب» به مفهوم «نذر» مىباشد و بهباور او منظور این است که آنان نذر کردند که اگر با دشمن روبهرو شدند، تا سرحد شهادت و یا رسیدن یارى وپیروزى خدا پایدارى ورزند و پارهاى به آن عهد و نذر وفا کرد و به شهادت رسید و بسان «حمزه» جان را در طبق اخلاص نهاد. و از «انس بن مالک» آوردهاند که گفت: عمویم نتوانست در جنگ «بدر» شرکت کند، از این رو در جبران کار خویش که نتوانسته است در نخستین پیکار پیامبر با شرک و بیداد شرکت کند، نذر کرد که اگر خدا به او توفیق دهد، در پیکار آیندهاى که در پیش خواهد آمد شرکت خواهد جست؛ ازاین رو هنگامى در پیکار «اُحُد» شرکت کرد و در آنجا مسلمانان پس از یک موفقیت بزرگ، بر اثر یک اشتباه نظامى از سوى ستونى از مدافعان اسلام، دستخوش شکست شدند و بسیارى پشت به دشمن نموده و پیامبر را با امیرمؤمنان و تنى چند از شیرمردان پیکارگر تنها نهادند، او رو به بارگاه خدا کرد که: پروردگار، من از آنچه اینان انجام دادند و پشت به دشمن کردند پوزش مىطلبم و از عملکرد زشت و تجاوزکارانه شرک گرایان نیز بیزارى مىجویم، و آنگاه او به میدان نهاد و به دفاعى دلیرانه و تحسین برانگیز پرداخت، به گونهاى که به گواهى ناظران، پیکارش کمنظیر و بسیار شجاعانه بود، و سرانجام هم با تحمّل هشتاد و هفت زخم شمشیر و نیزه و تیر سر بر بستر شهادت نهاد، و آنگاه بود که این آیه فرود آمد که: فمنهم من قضى نحبه... پارهاى از توحیدگرایان راستین به عهد خود با خدا وفا کردند و جان را در این راه فدا کردند. وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ و پارهاى از آنان نیز در انتظار به دست آوردن فرصت مناسب براى وفاى به عهد خویشند. بهباور «محمدبن اسحاق» گروه نخست آن کسانى هستند که در روز «بدر» و «اُحُد» به شهادت رسیدند و گروهى که در انتظار وفاى به عهد هستند، آنان مىباشند که در انتظار شهادت به همراه یاران و یا رسیدن یارى و پیروزى خدا و شکست شرک و بیداد به پایدارى و شکیبایى به وظیفه خویش عمل کردند. وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا و هرگز عقیده خویشتن را تغییر نداده و بسان برخى عناصر سست ایمان و نفاقگرا واصلاحناپذیر از پیمان خویش انحراف نجستند. امّا به باور «ابن عباس» منظور از گروه نخست حمزه سید الشهداء و «انس بن نضر» و یاران آنان هستند، که در «اُحُد» در راه دین خدا به شهادت نایل آمدند. از دیدگاه «کُلبى» منظور از گروه مورد اشاره کسانى هستند که با شکیبایى و فداکارى تحسین برانگیز به پیمان خود با خدا و پیامبر وفا کردند و آن را تغییر ندادند و با فرار از برابر دشمن تجاوز کار آن را نشکستند. «حاکم حسکانى» با سند خود از امیرمؤمنان (ع) آورده است که فرمود: فینا نزلت: رجال صدقهما عاهدواللّه علیه... این آیه درباره ما فرود آمده است که مىفرماید: از میان ایمان آوردگان مردانى هستند که به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا کردند... آنگاه افزود: و به خداى سوگند که من در انتظار شهادت هستم، و هرگز عهد خود را با خدا تغییر و تبدیلى ندادهام. فانا واللّه المنتظر و ما بدلت تبدیلا.(132) * * * در چهارمین آیه مورد بحث مىفرماید: لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ هدف این است که خدا راستگویان و وفاداران را به خاطر راستى و درستکاریشان پاداش دهد، وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِنْ شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ و نفاقگرایان را اگر بخواهد، به کیفر عهد شکنىشان گرفتار عذاب سازد، و یا اگر بخواهد و شایسته بداند آنان را مورد بخشایش قرار دهد و توبه آنان را بپذیرد؛ چرا که سقوط عذاب از سوى خدا در مورد توبه کاران و اصلاح پذیران بهخاطر فزونبخشى و لطف خداست، و گرنه از دیدگاه خرد وخردمندان واجب نیست که خدا توبه آنان را بپذیرد و کیفر عملکردشان را بر آنان ببخشاید؛ ما این نکته را از روایات رسیده و اتفاق نظر و اجماع دانشمندان مذهب اهل بیت دریافتهایم که خداى مهربان در پرتو فضل وبندهنوازى خویش چنین مىکند. إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا چرا که خدا هماره آمرزنده و مهربان است. آرى، او آمرزنده و مهربان است، چرا که ستایش و مدح زمانى زیبنده است که ذات پاک و بىهمتاى او، بر کسى که درخور کیفر است، ببخشاید و او را بیامرزد و از عذاب مرگبار و خفتآورى که ثمره شوم گناه اوست، وى را رهایى بخشید، و گرنه آمرزش و بخشایش چهرههاى شایسته کردارى، چون: سلمان، عمار، ابوذر و همانند آنان کارى نیست که زیبنده ستایش باشد؛ چرا که آنان درخور بخشایش و نعمتهاى پایدارند و در پرتو عدل خدا به این مقام والا مىرسند. به باور «جبایى» منظور آیه مورد بحث این است که: و نفاقگران را اگر بخواهد در این جهان به عذابى سخت گرفتار مىسازد و در کیفرشان شتاب مىکند و یا اگر بخواهد و شایسته بداند توبه آنان را مىپذیرد. * * * در آخرین آیه مورد بحث مىفرماید: وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرًا و خدا کفرگرایان و ظالمان را بىآنکه به ثروت و غنایى رسیده باشند، در حالى که در آتش خشم و کینه مىسوختند برگردانید. منظور از کفرگرایان در آیه شریفه، سپاهیان احزاب و هم پیمانان تبهکار آنان مىباشند که براى درهم کوبیدن اسلام و مسلمانان و کشتن پیامبر خدا بهسوى مدینه حرکت کردند، امّا به خواست خدا در هدف شان شکستخوردند و با کینه کور و آتش خشمى که آنان را مىسوزانید باز گشتند؛ و این بازگشت، خفتآور در حالى بود که به پیروزى و غارت دارایى مردم مدینه - که آرزوى آن را داشتند - نرسیدند. به باور پارهاى منظور از «خیر» در آیه، همان آرزوى پیروزى سپاه شرک بر پیامبر و مسلمانان و به دست آوردن غنایم بود؛ و آنان بهخاطر کوردلى و تعصب جاهل پیروزى بر حق و عدالت و پیامبر خدا و مردم با ایمان را براى خود خیر و برکت مىپنداشتند. امّا بهباور پارهاى دیگر منظور از واژه «خیر» مال و ثروت است، چرا که در آیه دیگرى مىفرماید: و انّه لحب الخیر لشدید(133) و راستى که انسان شیفته مال و ثروت است. با این بیان آنان در اندیشه به دست آوردن ثروت بودند که خدا با یارى و پیروزى مسلمانان آنان را ناکام و شکست خورده بازگردانید. وَکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ و خدا زحمت پیکار را از ایمان آوردگان و پیامبرش برداشت؛ چرا که عوامل پیروزى را براى آنان و اسباب شکست و حقارت و فرار را براى دشمنانشان فراهم آورد؛ از یک سو تندباد سخت و سردى را بر آنان فرستاد که چادرها و قرارگاههاى آنان را درهم کوبید و آنان را آواره و وامانده ساخت، و از دگر سو فرشتگان را به یارى حق وعدالت گسیل فرمود، و از طرف دیگر ترس و هراس را بر دلهاى آنان افکند. «عبدالله بن مسعود» مىگوید: این فراز از آیه درباره على علیهالسلام است، چرا که خدا بهوسیله او و پیکار دلیرانه و ستمسوزش - که «عمرو بن عبدود» بلند آوازهترین فرمانده سپاه شرک رااز پا در آورد - پیامبر وایمان آوردگان را بدون زحمت پیکار پیروزى و سرافرازى بخشید؛ و با کشتهشدن او به دست شهسوار اسلام لرزه برارکان کفر افتاد، و همین لرزه سخت باعث فرار آنان شد. و کفىالله المؤمنین القتال بعلى بن ابى طالب و قتله عمروبن عبدود...(134) از ششمین امام نور حضرت صادق علیهالسلام نیز همین دیدگاه روایت شده است. وَکَانَ اللَّهُ قَوِیًّا عَزِیزًا و خدا هماره نیرومند و شکستناپذیر است. آرى، او برانجام هرکارى که بخواهد تواناست و هیچکارى در کران تا کران هستى بر او گران نیست. به باور پارهاى منظور این است که: خدا در فرمانروایى خود نیرومند و توانا، و در کفر ظالمان و انتقام از کفرگرایان شکستناپذیر و پیروز است. پرتوى از آیات آیات هفدهگانهاى که گذشت ترسیم کننده جنگ «احزاب» یا «خندق» و نشانگر اتحاد شوم نیروهاى گوناگون شرک و ارتجاع و نقش تخریبى و تجاوز کارانه آنان بر ضد پیامبر صلح و آزادى و نیز نمایشگر تلاش و جهاد بزرگ پیامبر و مردم با ایمان در دفاع از حقوق و آزادى و کرامت انسان و بیانگر درسهاى سرنوشت ساز و نکات ارزشمند دیگرى است که به پارهاى از آنها بهصورت کوتاه و گویا اشاره مىرود: 1 - پیکار سرنوشت قرآن از این جنگ به عنوان جنگ «احزاب» یاد مىکند، چرا که همه نیروهاى شرک و ارتجاع و کفرِ آشکار و نهان در سراسر حجاز دست در دست هم نهادند با تسبیح تمامى نیروها و امکانات بر آن شدند که جامعه نو بنیاد اسلامى را هدف قرار داده و این نهال جوان و نورسته را از بیخ و بن برکنده و کار را یکسره سازند؛ بر این اساس است که به بیان برخى از مفسّران بزرگ جنگ احزاب آخرین تلاش، آخرین تیر ترکش کفر و بیداد، آخرین مانور بزرگ و آخرین قدرت نمایى شرکِ آشکار و نهان بر ضد حق و عدالت بود و به همین جهت هم براى پیامبر خرد و آزادى و مردم با ایمان پیکار سرنوشت به شمار مىرفت. از این دیدگاه است که پیامبر به هنگام رویارویى شهسوار بزرگ اسلام امیر مؤمنان علیهالسلام با جنگاور بلند آوازه شرک «عمرو» فرمود: اینک همه ایمان و آزادگى در برابر تمامى کفر و اصلاح ستیزى و خودکامگى قرار گرفته است! برز الایمان کلّه الى الشرک کلّه(135) و نیز از همین زاویه است که پس از شکست قهرمان خشن و خونخوار دشمن به دست بزرگ مرد آزادگى و شهامت امیر مؤمنان علیهالسلام، پیامبر از افول ستاره اقبال شرک و بیداد، و در هم نوردیده شدن پایههاى پوسیده قدرت آن خبر داد و فرمود: از این پس دیگر ابتکار عمل نظامى نیز در دست ما خواهد بود، و ما هستیم که بر آنان خواهیم تاخت و براى نجات انسانها از اسارت خود کامگان به جهاد برخواهیم خواست و آنان دیگر توان جنگ و جنایت نخواهند داشت. الان نغروهم ولا یغزوننا(136) 2 - سنّت الهى در آزمون انسانها در نگرش قرآنى، جهانى که ما در آن زندگى مىکنیم، میدان بزرگ آزمون و امتحان انسانهاست و همه نعمتهاى گوناگون و دلپذیر، و گاه بسیارى از گرفتاریها و رویدادهاى تلخ و ناگوار آن نیز وسیله آزمون و آزمایش مردمند، و هدف بزرگ و حکیمانه این آزمون بزرگ و این سنّت جهانشمول الهى نیز شکوفایى استعدادها و بروز توانمندیها و ساخته شدن انسانهاى شایسته و بایسته در کوره آزمون، و رو شدن و جدا شدن و کنار رفتن کفها و ناخالصىها، و ماهیت زشت و ددمنشانه عناصر و جریانهاى پوچ و پوک و بیگانه از حق و عدالت و شناساندن آنها به حقجویان و جستجوگران است. قرآن در اشاره به این حقیقت است که مىفرماید: أَحسب النّاس ان یترو اَنْ یقولوا آمنّا و هم لایفنون. و لقد فتنا الّذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین(137) آیا مردم پنداشتند که تاگفتند ایمان آوردیم، رها مىگردند و آزمون نمىشوند؟ بهیقین کسانى را که پیش از اینان بود آزمودیم، تا خدا آنان را که راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگویان و دروغینداران را نیز مشخّص سازد. امیر مؤمنان علیهالسلام در منشور جاودانهاش به «مالک» از جمله مرقوم مىدارد: و قد استکفاک امرهم و ابتلاک بهم... (138) و خداى فرزانه تدبیر امور و تنظیم شئون جامعه آنان را براى روزهایى چند به تو واگذار کرده و بهوسیله آنان تو را در کوره آزمایش قرار داده و در بوته امتحان نشانده است. و آیات مورد بحث نشانگر آن است که پیکار سرنوشتساز و بزرگ «احزاب» یا «خندق» کوره آزمایش و محک آزمون و میدان بزرگ امتحان براى همه شرک گرایان و شرربار شرکگرایان و توحیدگرایان و اهل کتاب بود، و درست در آنجا بود که هم ماهیت تجاوزکارانه و شرربار شرک و بیداد رو شد، و هم ایمان آوردگان راستین رو شدند و هم مدعیان دروغین؛ هم شجاعان و دلیران و ذوب شدگان در حق و عدالت؛ و هم سست ایمانها و نفاقگرایان؛ هم عناصر و جریانهاى پوچ و پوک و پر مدعا شناخته شدند، و هم مدعیان بىطرف و زندگى مسالمتآمیز که با شکستن عهد خویش به یارى دشمن رفتند. هنالک ابتلى المؤمنون... (139) 3 - گروههاى تشکیل دهنده سپاه شرک و بیداد این جنگ سرنوشت ساز همانگونه که از نامش پیداست، جنگ یک گروه و یک دسته کفرگرا و تجاوز کار و برترى جو و یک تشکیلات، بر ضد اسلام و پیامبر نبود، بلکه پیکار تجاوزکارانه همه شرک و کفر و ارتجاع و همه نیروهاى محافظهکار و ضد تحول و توسعه مطلوب و مخالف آزادى و عدالت و برابرى انسانها بر ضد همه اسلام و آزادى و حقوق انسان و زندگى شرافتمندانهاى بود که پیامبر گرامى در قلمرو گفتار و برنامههاى حکیمانه و آسمانى، و در عملکردش پیشوا و راهگشا و سمبل و نمونه آن بود، و آن راه جدید و نوین و الهى و بشردوستانه و آزاد منشانه را رهبرى مىکرد. با این همه دستهها و حزبها و قبیلههاى گوناگون کفر و شرک در تشکیل سپاه احزاب نقش داشتند، امّا در یک جمعبندى کلّى سازندگان این سپاه تجاوزدار این چند گروه بودند: 1 - شرک و کفر حاکم بر «حجازِ» آن روز که سرکرده آن، شرک گرایان قریش بودند. 2 - عناصر و جریانهاى شکستخورده و ظالمانهاى از یهود، بهویژه یهود «بنى نضیر» که نخستین جرقه آتش جنگ و تجاوز را با آمدن به «مکّه» و تحریک قریش براى تجاوز به مدینه و سپردن پیمان همکارى به آنان تا نابودى اسلام و پیامبر شعلهور ساختند. 3 - یهود «بنى قریظه» که در مدینه بودند و با جامعه نو بنیاد اسلامى پیمان عدم تعرّض و زندگى مسالمتآمیز بسته بودند و در لحظههاى حساس شکستند! 4 - و دیگر عناصر و جریانهاى کفرگرایى که بهظاهر مدعى بىطرفى بودند، امّا در نهان، سپاهیان احزاب را از نظر نیرو و امکانات و اطلاعات تغذیه نموده و هیزمکشى آتش فتنه بودند، چرا که همه اینها با تحول مطلوب و آزادى و برابرى انسان و حق حاکمیت او بر سرنوشت خویش سخت مخالف بودند. 4 - سپاه توحید و ایمان در پیکار خندق امّا در این سو و در برابر آنان، نیروهاى مسلمان بودند، که در آغاز مقاومت و آمادگى براى دفاع و پایدارى دلیرانه در برابر تهاجم و تجاوز، از این چند گروه تشکیل مىشد: 1 - پیامبر و امیرمؤمنان که در مقام پرچمدارى از آزادى و حقوق بشر و رهبرى و فرماندهى دفاع بودند، و افزون بر تدبیر حکیمانه کارها، با ایمان تزلزلناپذیر و پایدارى و ایستادگى شجاعانه، باتوکّل و اعتماد به خدا، با حفظ خونسردى و آرامش دل، با مواسات و همکارى با مردم در انجام کارها و تحمل رنجها و محرومیتها، و با پیشگامى و پیشتازى و کارسازى و گرهگشایى و برداشتن سختترین موانع پیروزى از سر راه مجاهدان و مبارزان، هر لحظه جان تازهاى بر پیکر سپاه حق دمیدند و نشان مىدادند که خود بر آنچه مىگویند بهتر و شایسته و پیشگامتر از دیگران وفا دارند و عمل مىکنند. 2 - ایمان آوردگان راستین، که پیامبر خدا الگو و سرمشق آنان، بود. ولکم فى رسول الله اسوة حسنة...(140) 3 - ایمان آوردگان که هنوز ساخته نشده و تربیت نایافته بودند و ایمانشان سست و متزلزل بود و در کورانها و طوفانها و بحرانها سخت مىلرزید و تا بدگمانى به نویدها گاه پیش مىرفتند. 4 - و نفاقگرایانها که نخست گام به میدان دفاع نهادند، امّا با داغ شدن کوره آزمون و امتحان، نه تنها خود با بهانههاى گوناگون به شکستن پیمان خویش با خدا و پیامبر و فرار از میدانِ پایدارى و مقاومت روى آوردند، بلکه پارهاى از آنان به تلاشهاى تخریبى پرداخته و دیگران را نیز به فراز از جهاد وسوسه مىکردند. و اذ یقول المنافقون و الّذین فىقلوبهم مرضى...(141) 5 - خصلتهاى نکوهیده نفاقگرایان و کارشکنان از آیات مورد بحث دریافت مىگردد که نفاقگرایان و کارشکنانى که قرآن از آنان به بازدارندگان از راه حق و عدالت یاد مىکند، از این خصلتهاى نکوهیده رنج مىبرند: 1 - آفت نفاق و دورویى و کفر نهانى و اصلاحستیزى، 2 - ریاکارى و خودنمایى و عوام بازى و دجالگرى، 3 - فرصتطلبى، 4 - ترس و بزدلى، 5 - بخل و تنگنظرى، 6 - ناشکیبایى و ناپایدارى در برابر کورانهاو بحرانهاى زندگى، 7 - بدزبانى و عیبجویى و خشونت و تند و تیزى در گفتار ورفتار، 8 - بهانه جویى و بهانه تراشى، 9 - سطحى نگرى و بیگانه بودن از ژرفنگرى و آیندهنگرى، 10 - انسان نماهایى هستند که گویى مرد بزم مىباشند و نه رزم 11 - در تاریکى مىخزند و از دور روشنایى را مىنگرند... و ثمره چنین خصلتهاى زشت و انحطاط آفرینى نیز عقب ماندگى و در غلطیدن به کفر و بیداد و حبط شدن کارهایى است که گاه براى ظاهرسازى بهسود حق انجامید مىدهند.(142) 6 - ویژگىهاى اساسى ایمان آوردگان درس انسانساز و ارزشمند دیگرى که از آیات مورد بحث دریافت مىگردد. این است که قرآن ویژگىهاى اساسى ایمان آوردگان راستین را بر مىشمارد که عبارتند از: 1 - الگو و سرمشق قراردادن پیامبر در اندیشه و میدان عمل، 2 - ایمان و امید به بارگاه خدا، 3 - ایمان به روز رستاخیز و پاداش و کیفر خدا، 4 - هماره بهیاد خدا بودن و فراوان ذکر او را بر لب داشتن، 5 - اطمینان قلبى به نویدهاى خدا و پیامبر، 6 - و دیگر وفاى به عهدها و پیمانهاى الهى، و این ویژگىها بود که مسلمانان را که بهظاهر و شمار و سلاح در برابر سپاهیان جنگاور احزاب ناچیز مىنمودند، پیروز و سرفراز ساخت و یارى و نصرت خدا را در جلوههاى گوناگون به کمک آنان فرستاد و از تندباد سخت و سرد گرفته تا فرشتگان و انسانهاى شرافت طلب و آزادیخواه را بهیارى آنان برانگیخت، و سرانجام با پایدارى و شکیبایى که آنان از خود نشان دادند پیروزى را نصیب آنان ساخت. 7 - قانونمندى پیروزىها و شکستها در نگرش قرآن، نه هیچ شکست و عقبگرد و انحطاط جامعه و فروپاشى تمدن و نظامى تصادفى و اتفاقى است، و نه پیروزى و سرافرازى و شکوفایى جامعه و تمدن و مردم دیگرى؛ بلکه هرکدام داراى راز و رمزاست؛ چرا که روند تاریخ و تحولات جامعهها قانونمند است و نه بدون حساب و برنامه. نه آیات مورد بحث نشانگر آن است که اگر جامعه و نظام و تشکیلاتى به این ویژگىها آراسته شد، سرانجام پیروز مىگردد؛ چنانکه پیامبر و مسلمانان، پیروز شدند؛ و اگر جامعه و مردمى راه بیداد و سرکشى و خودکامگى در پیش گرفته و به خصلتهاى نکوهیده آلوده شدند، دیر یا زود ستاره اقبال آنان غروب مىکند؛ چنانکه سپاه احزاب و جامعه شرک گرایى حجاز دچار این سرنوشت گردید؛ بنابراین باید راه عدالت خواهى و آزادگى، ایمان واخلاص، تلاش خستگىناپذیر و رعایت حقوق و آزادى مردم، راستى و درستى، الگو قرار دادن پیامبر و امامان راستین، شکستن انواع بتها و چهرههاى پوشال، و وفاى به عهدها و پیمانها را پیشه ساخت که رازهاى پیروزى و سرافرازى اینها هستند؛ و باید از ستم و خودکامگى، پایمال ساختن حقوق انسانها و همه کاره و حاکم بر سرنوشت انسانها و خدایگان و سایه خدا بودن، عهد شکنى و بىوفایى، فریب و ریاکارى، عوامل بازى و عوامزدگى، خشونت و کج فهمى را وانهاد که همه اینها از عوامل سقوط و انحطاط جامعهها و تمدنّهایند؛ آرى، این هم درس دیگر این آیات انسانساز است که ژرفنگرى بسیارى مىطلبد. 8 - نقش سرنوشت ساز امیر مؤمنان علیهالسلام و درس دیگراین آیات و روایاتى که در تفسیر آنها از پیامبر گرامى رسیده است، نشانگر پیکار تاریخى و نقش سرنوشت ساز و بىهمانند امیرمؤمنان علیهالسلام در پیکار خندق است، که با شجاعت وصفناپذیر و توانایى بىهمانند و شگرف خویش، سرنوشت جنگ را دگرگون ساخت، و با افکندن وحشت و هراس بر دلهاى سران شرک و کفر، و دمیدن روح نوید وامید در جان ایمان آوردگان راه پیروزى حق را با سرفرازى خود و به خاک افکندن قهرمان بلند آوازه شرک «عمروبن عبدود» هموار ساخت. کار بزرگ آن حضرت به گونهاى بود که پیامبر گرامى به هنگام رویارویى آن بزرگ با دشمن فرمود: برز الایمان کلّه الى الشّرک کلّه(143) اینک همه ایمان و عدالتخواهى، در برابر همه کفر و بیداد قرار گرفته است. و نیز پیکار افتخار آفرین و خالصانه او را، برتر از همه کارهاى امّت از آغاز اسلام تا روز رستاخیز شمرد: لمبارزة علىبن ابىطالب لعمربن عبدود یوم الخندق افضل من اعمال امّتى الى یوم القیامه144
