خانه / نمایش جزییات خبر

شهر من سرمست بوی کربلاست/ قافله ای که با خود دلها می برد!

شهر من سرمست بوی کربلاست/ قافله ای که با خود دلها می برد!
این روزها کاروان عشق با خود شهر به شهر بوی کربلا و نور خدا می برد، قافله ای که با خود هرچه که آورده است ولی در هر منزلی با خود دلها می برد و شیدایی به جا می گذارد.
کنار میدان ورودی شهر، زنان و مردانی ایستاده اند که به همراه فرزندانشان انتظار می کشند و چیزهایی را به هم می گویند. یکی می پرسد نیامدند و دیگری پاسخ می دهد که پرسیده ام! نزدیکند!
ثانیه ها خودشان را به دست باد می دهند ولی همچنان انتظار سنگین است، صدای مبهمی در میان جمعیت می پیچد که دارند می آیند! صدا کم کم اوج می گیرد و بوی خدا هر لحظه بیشتر مشام شهر را نوازش می دهد.
 

 صدای مبهم جایش را به همهمه ای عجیب می دهد! آمدند! آمدند...و جمعیت سراسر شور و اشتیاق می شود و پرواز می کند تا فرزندان "روح الله" را در آغوش بکشد و اینجا چه صحنه ای خلق می شود و چه انتظاری اوج می گیرد.

من مبهوت، به سیل جمعیتی می نگرم که برای استقبال از شقایق های عاشق انگار روی هوا قدم بر می دارند و اشتیاقشان زمین و زمان را به شگفت آورده است. من در نقطه ای جا مانده از سیل جمعیت فقط ایستاده ام و اشتیاق را روی برگه ها هجی می کنم.
پسر نوجوانی اشک می ریزد و نمی دانم چه شده است که امروز همه باران هستند. می خواهم بپرسم ولی انگار "عشق تنها کار بی چرای عالم است"!
پیرزنی در یک دستش عکس پسر جوانیست و دست دیگرش تابوت شهدا را لمس می کند و روی صورتش می کشد. تند و تند زمزمه می کند و نام "حسین" را فریاد می زند! اینان به جا ماندگان قافله عشقند که در کربلای ایران به ملاقات "حسین ابن علی" شتافتند.

جمعیت لحظه به لحظه اوج می گیرد، روی صورت زائران گلاب می پاشند و بوی بهشت همگان را سرمست کرده است.
زنی با دو بچه دوقلویش هراسان است که از برکت و نور شهدا توشه بردارد. می پرسم بچه هایت زیر دست و پا نمانند و او به لبخند می گویند اینجا صحن و سرای عبور قافله حسین است، مگر می شود اینجا بدون توشه ماند و فقط نظاره کرد. می گوید دعوت شده و قرار است اینجا شفاعت بطلبد و چقدر با تمام باورش اینها را می گوید.
دختر جوانی زیارت عاشورا می خواند: "السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین(ع)..." و سلام و دورود خداوند بر یاران حسین...
بوی خدا و ردپای فرشته ها شهر را سرمست کرده است، اینجا تجلیگاه نور خداست. اینجا صدای عشق بی هیچ واسطه ای به آسمانها می رسد. اینجا استجابتگاه همه دعاهای زیبای الهی است. با عشق و وضو وارد شوید...
شهر در بزم قافله عشاق می رقصد و باران این بار از زمین به آسمان سرازیر می شود، شهر بوی بهشت خدا را می گیرد و انگار این قافله با خود هرچه که آورده است ولی پربار و پرتوشه با خود دلها می برد و جماعتی شیدا و مشتاق به جای می گذارد.
این قافله عجب معجزه ای می آفریند و خلق این همه صحنه های ناب جز از دست اعجازگر عشق و نگاه شهید ساخته نیست. در شهر بوی بهشت می پاشد و شمیم عطر الهی می گستراند این قافله سرمست عشاق اباعبدالله...
 

 

۸ خرداد ۱۳۹۱
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۱
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید