برخی از مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند.
برخی از مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و عهد خود را هیچ تغییر ندادند. (سوره احزاب. آیه )23
قدرتالله شهید شده است، حسین شهید شده است، علی شهید شده است، قربانعلی شهید شده است، اکبر شهید شده است، احمد شهید شده است، کسی نمرده است همه زندهاند.
خدایا ماندن دشوار شده است، در غربت زمین حضور داشتن سخت است و از غیبت دشوارتر شده است، انگار کمرمان شکسته است، پشتمان خالی شده است و پایی برای رفتن برایمان نمانده است و غبار غم بر سینههایمان نشسته.
ما اندوهمان از هجران است، از نبودن آنها رنج میبریم اینکه جایشان خالی است و چیزی جایشان را پر نمیکند، خوشا به حالشان که میهمانت هستند.
اکنون فرشتهها به جواب سئوالهایشان رسیدهاند، آنگاه که خرده میگرفتند که باز هم انسانهایی میآفرینی که بر روی زمین خونریزی کنند، غافل بودند از عدهای که بعدها عَلَم انسانیت را به دوش میکشند و راهی جادهای رو به سوی نور میشوند.
و اکنون "فتبارکالله احسن الخالقین" را با تمام وجودشان فریاد میزنند.
پاسداران حریم انسانیت، مجاهدان نبرد عزت و رزمندگان راه شرافت؛ مظلومان همیشه تاریخ بودند.
خدایا اینها یادآوران و نمونه کامل ایمان بودند، چگونه از یاد ببریمشان، بازوان پر توان انقلاب را و سرمایههای قیام و در یک کلام منتظران واقعی را به کدام خاطرهها بسپاریم.
قدرتالله؛ که مظلومیت از چهرهاش هویدا بود و پرچم هدایت را همیشه به دوش میکشید.
حسین؛ که همیشه ایستاد و حتی روی خاکریز مقابل چشم دشمنان هم خم نشد.
علی؛ پا برهنه جبههها بود و میگفت: میخواهم همیشه به یاد پابرهنگان کربلا باشم.
قربانعلی؛ که همیشه پیشقدم در سلام بود و نماز اول وقتش زیر تیر و ترکش از یاد نمیرود.
اکبر؛ که هیچگاه قرآن از مقابل چشمانش کنار نمیرفت و با اینکه چشمانش خیلی ضعیف شده بود اما تا فرصت پیدا میکرد قرآن جیبی را در میآورد و میخواند.
احمد؛ که برای خودش یَلی بود و در عین حال قلبی رئوف داشت.
و دیگران که نامشان معلوم نیست و فقط میدانم که نامشان عبدالله بود و فرزند روحالله هستند.
خدایا، های و هوی بهشت را میشنوم، فرشتگان ندا میدهند که فرزندان روحالله آمدهاند، همه به صف شوید برای استقبال.
خدایا، ما با تو پیمان بستهایم که تا پایان راه برویم و بر پیمانمان همچنان استوار ایستادهایم و بهترین کسانمان را، اسماعیلهایمان را به قربانگاه بردیم تا مکتب ابراهیم پابرجا بماند.
پاسدارانمان را به اُحد بردیم تا از جان محمد (ص) پاسداری کنند و اما خدایا تنها یک خواسته داریم که خواسته تمام آنهایی که نامشان را بردم و از قلم انداختم هم هست؛ "اماممان را نگه دار".