حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی فرمودند: شهدای گمنام روز 22 بهمن به دنیا آمدند یعنی حیاتشان به پیروزی انقلاب وابسته است. اینها بچههای اماماند...
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و فرهنگی شهدای گمنام ، معظم له در دیدار جمعی از پرسنل وزارت دفاع، مورخ 16 مرداد سال جاری با ایشان افزودند: در ارتباط با دشمن بیرونی خداوند در قرآن کریم به رسولش فرمود:"لاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَی خَائِنَةٍ مِنْهُمْ" فرمود این اسرائیلی ها دشمن شما هستند و همواره نقشه کشیده و خائنانه درصدد براندازی نظاماند "وَلاَ تَزَالُ" یعنی همیشه لذا اگر خدای سبحان به رسولش(ص) صریحاً هشدار میدهد که این اسرائیل دائماً درصدد براندازی نظام شما است وظیفه همه ما مسلمانها مشخص است.
معظم له ابرازداشتند: این کلام ولیّ است ، خدای سبحان فرمود که "وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً" (وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً﴾ در قرآن این آیات را میخوانیم که از خدا راستگوتر احدی نیست ، سخنی از سخن خدا راستتر ممکن نیست ، این خدا و رسولش(ص) فرمود همواره دشمن درصدد براندازی شماست مواظب باشید"لاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَی خَائِنَةٍ مِنْهُمْ" این مطلب غیر مهم ، چون مطلب مربوط به دشمن بیرونی است و کوچک است.
ایشان افزودند :اما در طی این سی سال به لطف الهی از دشمن بیرونی هیچ آسیبی ندیدیم هر آسیبی که دیدیم از دشمن درونی است ، دشمن درونی نه یعنی ایرانی ، دشمن درونی یعنی هوس و نفس و دیگر هیچ ، هیچ دشمنی به اندازه خود ما علیه ما نیست این خودخواهی این جاهطلبی حقیقتاً چاه است، هر کس چه در این کسوت چه در کسوت دیگر به زمین افتاد در اثر جاهطلبی است.
مفسر بزرگ قرآن کریم ابرازداشتند: رسول خدا(ص) که از ذات اقدس الهی دریافت کرد که اسرائیل همواره درصدد براندازی است فرمود:"لاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَی خَائِنَةٍ مِنْهُمْ" فرمود: "اعدا عدوّک نفسک الّتی بین جَنْبَیْک" ما نه معصوم هستیم، نه خیلی محقّق و دانشمند اما نظرمان را به قلّه مینشانیم من چون اینچنین گفتم باید بشود ، این دشمنی ما با ما هست اگر آن بزرگوار گفت که "گر شود دشمن درونی نیست ، باکی از دشمن برونی نیست "همین است.
معظم له اظهارداشتند : شما در بسیاری از این قبرستانها و گلزارهای شهدا مشرّف شدید برای عظمت این شهدا ، بخشی از این شهدا مربوط به شهدای گمنام است ، بعضی از کلانشهرها که ذوق ادبیشان سرشار است ، شعرای خوبی هم از آنجا برخاست اینها در لوح شهدای گمنامشان اینچنین مینویسند که تولد 22 بهمن 57 ، فرزند روحالله اینها را به عنوان شهدای گمنام معرفی کردند گفتند اینها روز 22 بهمن به دنیا آمدند یعنی حیاتشان به پیروزی انقلاب وابسته است اینها بچههای اماماند.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی ابراز داشتند: چطور میشود که در لوح شهدای گمنام مینویسند اینها بچههای اماماند؟ برای اینکه امام واقعاً پا گذاشت جای رسول خدا و اهل بیت(ع) که آنها فرمودند: "أنا و علیٌّ أبوا هذه الامّة" هر کسی که به دنیا میآید شناسنامهای دارد ، این شناسنامه را پدر و مادر برای او تعیین کردند این یک امر طبیعی است و افتخار هم ندارد که کسی پسر کیست و مادرش کیست،اما وقتی که بالغ شد باید برای خودش یک شناسنامه بگیرد که پدر ما کیست مادر ما کیست.
ایشان ادامه دادند :رسول گرامی اسلام (ص) صریحا اعلام کرد فرمود که "أنا و علیٌّ أبوا هذه الامّة" بیایید بچههای ما بشوید ما شما را به عنوان فرزندی قبول داریم لذا اگر کسی فرزند علیبنابیطالب(ع) شد ، مادر او چه کسی میشود؟ میشود فاطمه زهرا، اگر کسی بچه علی و زهرا(س) شد او دیگر ممکن نیست هوسمدار باشد ، بیگانهپرست ، جاهطلب ، اهل رومیزی و زیرمیزی باشد.
ایشان فرمودند : ما هر چه آسیب میبینیم از اینها آسیب میبینیم ، فرمود بیایید شناسنامه بگیرید بچههای ما بشوید ، ما شما را به عنوان فرزندی قبول داریم ، آن گاه اگر به حسب ظاهر کسی سیّد نباشد در عالم معنا میشود کنار قبر شیخ انصاری با اینکه شیخ است سیّد نیست میگوید "السلام علیک یابن رسول الله" با اینکه او سیّد نیست ابن رسول الله نیست ، میشود گفت "السلام علیک یابن امیرالمؤمنین" برای اینکه وقتی حضرت امیر و حضرت رسول(ع) فرمودند بیایید بچههای ما بشوید ما شما را به عنوان فرزندی قبول داریم، اینها هم رفتند بچههای علیبنابیطالب شدند اینکه در لوح شهدای گمنام مینویسند تاریخ تولّدشان 22 بهمن 57 اینها فرزند روحالله هستند بر اساس همین جهت است.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی ابرازداشتند : ما هم میتوانیم این کار را بکنیم حالا لازم نیست کسی شهید بشود ، شهادت فخری است ، هم میشود در عرض شهادت شهید به مقامی رسید ، هم میتوان بالاتر از شهید به مقامی رسید چرا که همین پیغمبر(ص) فرمود در صحنه قیامت که عقاید و اخلاق و اعمال را میسنجند ترازو را نصب میکنند ، وقتی میزان یعنی ترازو را نصب کردند یک وزنی میطلبد و یک موزونی.
ایشان افزودند : شما اگر خواستید نان یا گوشت یا کالای دیگر را توزین کنید وقتی میزان یعنی ترازو را وزن کردند نهادند ، سنگ را در یک کفه قرار میدهند آن کالا را در کفه دیگر ، آن سنگ را میگویند وزن ، آن کالا را میگویند موزون.
معظم له اظهارداشتند : در صحنه قیامت که عقاید، اخلاق، اعمال، گفتار و رفتار ما را مینویسند سخن از سنگ و سخن از متر و سخن از دماسنج و اینها نیست وقتی "وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ" شد ترازو را گذاشتند "وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ" نه "والوزن حقّ" اینکه در سوره مبارکه اعراف با الف و لام ذکر کرد یعنی نه اینکه وزنی هست ، معنای آیه این است که وزن حق است یعنی آن کفهای که در دنیا سنگ میگذاشتند و در مقابلش نان ما در آن کفهای که باید وزن را بگذاریم حقیقت را میگذاریم حالا حقیقت چیست؟ حق چیست؟ این را خدا باید مشخص کند.
فرمود: "وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ" نه "والوزن حقّ" ما حقیقت را در یک کفه میگذاریم ، نماز را در کفّه دیگر ، روزه را در کفه دیگر ، جهاد را در کفّه دیگر ، در چنین ترازویی که در یک کفهاش حقیقت است در کفّه دیگرش عقیده و اخلاق ، در این ترازو خون شهید را در یک کفه میگذارند ، مرکب عالمان دین را کفه دیگر ، همین پیغمبر فرمود که مرکب عالمان سنگینتر از خون شهید است ، پس میشود چنین کاری کرد و به مقامی رسید که یا لااقل در حد شهادت شهدا یا مرکبش بالاتر است.
معظم له ابرازداشتند : حالا اگر در وزارت دفاع کسانی که طراحی کردند ، نوآوری کردند ، فنآوری کردند کوشش کردند با یک ابتکاری نظامشان را حفظ بکنند، با قلمشان خالصانه به این فکر نبودند که به نام خودشان ثبت کنند این اگر از شهید بالاتر نباشد کمتر از شهید نیست ، پس میشود به طرفی حرکت کرد که انسان را خدا بالاتر از شهید یا همسطح شهید بداند.
ایشان ابرازداشتند : باید بکوشیم خودمان را ارزان نفروشیم ،گاهی سرزمینی را خدا به عنوان سفره ضیافت پهن میکند آن سرزمین مکه است که سرزمین وحی است ، حاجیان و معتمران جزء ضیوف الرحمناند ، گاهی زمانی را به مناسبت نزول قرآن کریم و صوم و امثال اینها سفرهٴ ضیافت پهن میکند که انسان در این ماه مهمان خدای سبحان میشود ، اگر کسی مهمان خدای سبحان شد باید غذای صاحبخانه را بخورد غذای صاحبخانه ، نخوردن است غذای صاحبخانه ، پرهیز از اجوفین است چنین ضیافتی است. این مرجع تقلید اظهار داشتند : مرحوم ابنطاووس سند معتبری را نقل میکند که وجود مبارک پیامبر یا در آخرین جمعه ماه پربرکت شعبان یا در آخر شعبان یا در اواخر ماه پربرکت شعبان این خطبه نورانی را قرائت کردند که به مردم فرمودند ماه مبارک رمضان دارد رو میکند "قد أقبل إلیکم شهر الله" اینها که اهل سیر و سلوکاند سالی دارند سالشان از اول ماه مبارک رمضان است.
ایشان افزودند :بعضی ها رها هستند ، نه سال مالی دارند ، نه سال خمسی دارند، حساب و کتابی ندارند معلوم نیست که چه موقع به دنیا آمدند و چه موقع رفتند ، مهمل زندگی کردند اما آنها که حساب و کتابی دارند حلال و حرامی دارند ، آنها معمولاً یک سال مالی دارند حالا سال مالی افراد یا اول فروردین است یا اول پاییز است مربوط به درآمد آنهاست.
معظم له اظهار داشتند :گروه سوم کسانی هستند که سال اخلاقی ، اعتقادی ، تهذیب نفس و اینها دارند آنها که سالانه خودشان را میسنجند که در این مقطع سیر و سلوک به کجا رسیدند اول سالشان اول ماه مبارک رمضان است لذا در ماه شعبان که آخر سال است خیلی حواسشان جمع است که تمام بدهیهایشان را بدهند ، حقّ چه کسی را ضایع کردند حقّ خدا ، حقّ ملائکه یا حقّ فرشتهها را، میبینید ابنطاووس یک آدم زنده است با فرشتهها مثل اینکه دارد صحبت میکند روزهای دوشنبه و پنجشنبه که فرشتهها اعمال را به پیشگاه خدا و پیغمبر میرسانند این مرتب با آنها حرف میزند گفتگو میکند به آنها سلام عرض میکند از آنها عذرخواهی میکند که شما حرفهای بد مرا نوشتید میخواهید ببرید من از شما عذرخواهی میکنم.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی افزودند: ابن طاووس باور کرده که فرشتهای هست "وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ٭ کِرَاماً کَاتِبِینَ" اینها را باور کرده با اینها حرف میزند با اینها گفتگو میکند با اینها مصاحبه دارد از اینها خواهش میکند که یک مقدار مصافحه بکنید یک قدر رعایت کنید ، ما اصلاً اینها را باور نکردیم که فرشتگانی با ما هستند از طرف خدا هستند مأمور ما هستند هر چه گفتیم و رفتیم و خواستیم ، نوشتند و دارند گزارش میدهند باور نکردیم این حرفها را ، بر فرض باور بکنیم در حدّ مفهوم است ، فرشته را ببینیم با فرشته حرف بزنیم اینها نیست.
ایشان ادامه دادند : ابنطاووس یک چنین عنصر طیّب و طاهری است ، او از وجود مبارک اجداد گرامیاش تا وجود مبارک حضرت امیر(س) این حدیث نورانی را نقل میکند که پیامبر به ما بعد از آن طلیعه فرمود که "خَطِبَنا ذات یومٍ فقال أیّها الناس قد أقبل إلیکم شهر الله" این ماه که دارد میآید برکت و رحمت و مغفرت را به همراه میآورد "شهرٌ هو عند الله أفضل الشهور" در ادعیه و روایات اگر جدا ارزیابی شود پژوهشگر میفهمد که هم به زبان روایات ماه مبارک رمضان قرّة الشهور است هم به لسان ادعیه, دعاهایی اول ماه مبارک رمضان که آدم میخواند به خدا عرض میکنیم خدایا! این اول سال است نه اول ماه، قرّة الشهور است قرّة السنه است, اول السنه است.
معظم له اضافه کردند : اینکه بزرگان اخلاقی سالشان را از اول ماه مبارک رمضان قرار میدهند به استناد این دو بخش است یعنی بخش روایات و بخش ادعیه که در این دو بخش بنده به خدا عرض بکند خدا این اول سال است ، گاهی اوقات کسی ، درختی فکر میکند بله فروردین اول سال اوست برای اینکه او خرّم است و حیات دارد و بالنده است و لباس نو در برمیکند این حیات ، حیات گیاهی است ، حیوانی نیست چه رسد به حیات انسانی ، حیات انسانی اول ماه مبارک رمضان است نه اینکه جامه نو در برکردن اول سال باشد آن برای کسی است که حیات نباتی دارد زندگی او زندگی گیاهی است یعنی خوب غذا میخورد خوب بالنده است خوب خرامان خرامان میرود و دیگر هیچ, این را نمیگویند اول سال, اول سال کسی است که فرشتهخوی باشد و راه ملائکه را بخواهد طی کند.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی ادامه دادند : در اینجا وجود مبارک حضرت فرمود این ماه با رحمت و برکت و مغفرت آمد و شما دعوت شدید به مهمانی خدا "شهرٌ دُعیتم فیه إلی ضیافت الله و جعلتم فیه من أهل کرامة الله" ، درست است خدای سبحان فرمود که "لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ " اما درباره همین بنیآدم هم فرمود که "أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ" این طور نیست که هر بنیآدمی از کرامت طرْفی ببندد که, اگر در سورهٴ اسراء و امثال اسراء فرمود: ﴿لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾ در سایر سوَر هم فرمود: ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ﴾ همین انسانها را گفت دیگر.
معظم له اظهار داشتند :اما اگر کسی اهل ضیافت الله بود اهل کرامت الله است یعنی آن "لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ" برای اینها است. "جعلتم فیه من أهل کرامة الله فأسئل الله ربّکم مِن نیّاتٍ صادقه و قلوبٍ طاهره" این خطبه در حد یکی از سوَر همسطح خودش سوَر قرآنی است، همان طوری که در سورههای قرآن بخشی از آیات جزء قرر آنها است یعنی خیلی برجسته است ، این خطبه نورانی که در حد یکی از سوَر همسطح خود از سوَر قرآنی است دارای جملههایی است که آنها جزء قرر این خطبه است یعنی برجستهترین, - در ابیات و قصیده میگویند آن بیتالغزل است یعنی اگر کسی غزلی گفته ده بیت بود آن شاهبیتش را میگویند بیتالغزل - این خطبه نورانی هم جملههایی دارد که بعضی از جملههای جزء قرر آن خطبه است.
این مرجع تقلید فرمودند : یکی از آن جملههایی که جزء قرر این خطبه است این است که فرمود: "أیّها الناس إن أنفسکم مرهونةٌ بأعمالکم ففکّوها باستغفارکم و ظهورکم ثقیلةٌ مِن أوزارکم فخفّفوا عنها بطول سجودکم" فرمود مردم شما آزادی میخواهید ، اگر کسی واقعاً آزاد بود ، آزادی اخلاقی و اعتقادی داشت این در رهن چیزی نیست نه رومیزی و زیرمیزی او را به بند میکشد نه باندبازی او را به چاه دعوت میکند این آزاد است اگر توانست حق را میگویند نگفت, باطل را باد نمیزند.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی ابرازداشتند :فرمود اگر کسی گناه کرد ،گناه هم یا حقّ الله است یا حقّ الناس یا مجموع حقّین ، اگر کسی گناه کرد حقّ خدا را نداد ،حقّ بشر را نداد این بدهکار است این اصل اول ، بدهکار باید گِرو بسپارد و او را رها نمیکنند این اصل دوم ، در مسائل مالی اگر کسی بدهکار بود یا خانه یا زمینش را یا باغ و مِلکش را رهن میگیرند اما در مسائل اعتقادی ، اخلاقی ، حقّ الله و حقّ الناس اگر کسی بدهکار بود خانه و باغ و راغ را به عنوان رهن قبول نمیکنند خود شخص را گِرو میگیرند. معظم له ابرازداشتند : اینکه میبینید بعضیها میگویند ما میخواهیم دست از این اخلاق برداریم، نمیتوانیم راست میگویند بیچارهها برای اینکه در بندند دیگر ، میگوید من در منزل عصبانیام هر چه میخواهم جلوی زبانم را بگیرم نمیتوانم ، این راست میگوید بیچاره ، ولی نمیداند چطور به بند کشیده شده میگوید هر چه میخواهم نگاه به نامحرم نکنم نمیتوانم این راست میگوید اما چه کسی او را به بند کشیده نمیداند ، در بند چه کسی است نمیداند، فرمود اگر کسی بیراهه رفت ما مدّتی به او مهلت میدهیم، اگر تربیت نشد چون بدهکار است از او گِرو میخواهیم گِرو, باغ و راغ نیست باغ و راغ نیست یعنی باغ و راغ نیست خود او را به بند میکشیم لذا او میشود بیچاره.
مفسر بزرگ قرآن کریم افزودند : خدا در قرآن در دو بخش فرمود "کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ" یک ، "کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ" دو, این رهین ، فعیل به معنی مفعول است یعنی مرهون ، فرمود خیلی ها هستند که در گرو هستند میگویند من هر چه میخواهم نماز شب بخوانم نمیتوانم ، علاقهمندم ولی نمیشود ، راست میگوید او بسته است نمیداند چه کسی او را زنجیری کرده "کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ" یعنی مرهونٌ, "کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ" یعنی مرهونةٌ.
ایشان ادامه دادند :وجود مبارک حضرت در این خطبه فرمود خیلی ها در بندند ، گرو هستند فرمود ماه مبارک رمضان فکّ رهن کنید بدهیهایتان را بدهید ، حقّ الله را بدهید ، حقّ الناس را بدهید توبه کنید با سجدههای طولانی این پیشانی را به خاک بمالید از شرّ خودتان نجات پیدا کنید و آزاد میشوید.
معظم له ابرازداشتند : در غالب رسالهها هم این را مرقوم فرمودند که انسان وقتی که میخواهد به سجده برود هفت جا واجب است که روی زمین باشد یعنی پیشانی ، دو کف دست ، دو کنده زانو و دو شصت پا اینها باید روی زمین باشد اما جای هشتم مستحب است و آن مِرقمة العَنْف است که این بینی هم روی یک مُهر کوچکی یا تسبیح گِلی باشد این مستحب است که این بینی روی چیزی باشد که سجده روی آن صحیح است این را میگویند مِرقمة العَنْف, مرقمه از رقم عنف است, رقم عنف که ما میگوییم در تعبیرات خود ما در ادبیات عرفی ما هم هست که میگوییم رقم عنف فلان کس یعنی دماغ او را خاکمالی کردیم عنف یعنی دماغ, این مرقمة العنف یعنی انسان در هر سجده دو بار باید دماغ خودش را خاکمالی بکند تا دیگر نگوید «من» آن وقت اگر «من» و «ما» برطرف شد آدم راحت میشود من گفتم به حرف من اهانت نشد, من باید بالا بنشینم خیلیها هستند که اصلاً ما گرفتار همین اوهامیم.
ایشان افزودند:در خیلی از جاها خیلی از بزرگان چه علما چه غیر علما میبینید برای اینکه هیچ کسی گِله نکند میگوید ترتیب اسامیشان به ترتیب حروف تهجّی این است میترسند که کسی نامش جلوتر بشود این بازی هست اینها جزء الفبای دین است ما در این الفبا گیریم در خیلی از جاها این طور است برای اینکه مبادا کسی اشکال بکند به دماغ کسی بربخورد که اگر یک وقت نام کسی جلوتر رفت نام کسی دنبالتر آمد اشکالی پیدا بشود میگویند به ترتیب حروف الفبا این است.
ایشان ادامه دادند :حضرت فرمود خودتان را آزاد کنید فکّ رهن کنید بهترین راه فکّ رهن سجدههای طولانی است آن وقت آدم میفهمد من راحت شدم ، این چه بلایی بود دامنگیر من شد که حتماً من باید بالا بنشینم ، حتماً من باید جلو بروم ، حتماً اسم مرا باید اول ببرند ، حتما فلان لقب را باید به من بدهند اینها همه سمّ است به وسیلهٴ ماه مبارک رمضان آدم از این سموم نجات پیدا میکند.
این مرجع تقلید ابرازداشتند : فرمود" ففکّوها باستغفارکم" ، "أیّها الناس إن أنفسکم مرهونةٌ بأعمالکم" بدهکارید از بدهکار گرو میگیرند خود شما را گرو گرفتند این را به ما فرمود "ففکّوها" فکّ رهن کنید بدهکاریتان را به طلبکار بدهید "باستغفارکم و ظهورکم ثقیلةٌ مِن أوزارکم فخفّفوا عنها بطول سجودکم" این پشتههای شما خمیده از بار گناه است این سبکبار بشوید با سجدههای طولانی, بنابراین هم سجدهها را طولانی کنیم همه ما و هم این مرقمة العنف فراموشمان نشود یعنی در هر سجده دو بار این بینی را به خاک بمالیم بعد راحت میشویم.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی افزودند : آنگاه هیچ نزاعی در کشور نیست دیگری سعی میکند بگوید آقا شما بفرمایید ، صدر اسلام اینچنین بود صدر انقلاب اینچنین بود میدان جنگ اینچنین بود دفاع مقدس هشت ساله اینچنین بود ، هر وقت اینچنین شد آدم راحت است ، ما لذّت این زندگی را اگر بچشیم لذّت این راحتی را بچشیم از شرّ آن من و ما راحت میشویم.