خانه / نمایش جزییات خبر

مراسم وداع و تشییع پیکر شهدای گمنام دفاع مقدس در نهاد ریاست جمهوری

مراسم وداع و تشییع پیکر شهدای گمنام دفاع مقدس در نهاد ریاست جمهوری
مسئول مرکز مقاومت بسیج نهاد ریاست جمهوری از برگزاری مراسم وداع با پیکر پاک شهدای گمنام تازه تفحص شده دفاع مقدس همزمان با ایام فاطمیه در مسجد سلمان فارسی نهاد ریاست جمهوری خبر داد.

به گزارش پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی مفقودین و شهدای گمنام به نقل از موج، صادق تقوی مسئول مرکز مقاومت بسیج نهاد ریاست جمهوری با بیان اینکه شهدا ستارگان درخشان هدایت جامعه بشری به سمت کمال و سعادت هستند و به فرموده مقام معظم رهبری (مدظله العالی) "با این ستاره‌ها می‌شود راه را پیدا کرد"، گفت: گرامیداشت یاد، نام و خاطره شهدا اگر چه حداقل کاری است که ما می‌توانیم برای تجلیل آنها انجام دهیم، اما خود ما به برگزاری چنین مراسماتی بیش از شهدا نیاز داریم تا به واسطه برکت یاد شهدا راه نجات را بیابیم.
وی خاطرنشان کرد: امروز ملت ایران با فرهنگ و روحیه ایثارگری خو گرفته است و بدون شک ملتی که از چنین روحیه‌ای برخوردار باشد بدون هراس از قدرت‌های زورگو و سلطه‌گران پله‌های کمال و تعالی را خواهد پیمود و پیروزی نهایی از آن کسانی است که از این فرهنگ پیروی می‌کنند.
مسئول مرکز مقاومت بسیج نهاد ریاست جمهوری با اشاره به این که ملت ایران به خوبی این نکته را دریافته که راه سعادت در تاسی به راه پرافتخار شهدا است، اظهار داشت: به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت سرور بانوان دو عالم و مدافع حریم ولایت مراسم وداع با پیکر شهدای گمنام تازه تفحص شده دفاع مقدس و زیارت عاشورا عصر امروز سه‌شنبه از ساعت ١٨ در مسجد سلمان فارسی برگزار خواهد شد.
وی تصریح کرد: پیکر پاک این شهدا از چهار راه خورشید تا مسجد سلمان فارسی با حضور کارکنان و بسیجیان نهاد ریاست جمهوری و سازمان‌های تابعه بر روی دوش عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت تشییع می‌شود.

۶ اردیبهشت ۱۳۹۰
تاریخ انتشار: ۶ اردیبهشت ۱۳۹۰
ناشناس
۱۳۹۰/۰۲/۱۱ Iran
0
0
0

گمنام آشنا سلام! باز تکرار حضور ناگهان تو و سلامهای دستپاچه من! هراز چندگاهی تلنگری میشوی به خواب عقربه های ساعت روزمرگی هایم تا فراموش نکنم اروند خروشان و کوسه هایش را.غواص های گم شده در والفجر8وکربلای 4را.زخم های دهان باز کرده شلمچه و غروب سرخ هویزه را. تو می آیی مثل همیشه .گمنام!ومن چه ساده دل میبندم مثل قبل . دوباره میروی از پس یک تشییع کوتاه نیم روزی و من باز هم دل برمیدارم و سلامهایم را بدوش میکشم و میروم به سمت فردا به آن نمی دانم کجا و کجا... اما دل خوشم به آمدنی دیگر که معلوم نیست باز کی از راه برسد و تو از میدان انقلاب تا خیابان بهشت مرا بدنبال خود بکشانی. امان ازاین تجربه های مکرر دلتنگی! این بار که بیایی دلم هزار تکه است برای هزار بغض نشکسته,هزار حرف نگفته,هزار فریاد فرو خورده,هزار شعر نگفته, هزار راه نرفته... شیون شعرم به زاری زخم هایم نمیرسد اما دلم خوش است که تو میدانی چقدر زخم هایم را پنهان کردم و آرام دست به دیوار گرفتم و برخواستم,چقدر دردهای ناگفته ام را روی هم ریختم تا ناله زدم:قربان درد دلت بی بی زهرا! گمنام آشنا!در این روزهای کج خلق و دل واپس چقدر لازم است بیایی حتی اگر آمدنت دلیلی شود بر بلند شدن غبار تشکیک و دعوای تکراری خودی ها برسر نقطه چین های بی انتها! چقدر لازم است بیایی و دوباره دستی بکشی به سرو گوش شهری که کر شده از شیهه ماشین ها.شهری که زیر آوار فریادهایی که بر سر هم میکشیم همهمه فرشته ها گم شده است. تشنگی شهر جگرم را میسوزاند و چقدر حضور ناگهانت لازم است برای آدمهای عقل منهای درد , آدمهای عافیت طلب , آدمهای عشق به علاوه پول , مردان زن به توان بیست , زنان تکاثر و تفریح... بیا و ببین آدمهایی که در بزرگراههای شکم هایشان گم شده اند!! بیا و سنگینی این بار دل را با من شریک باش! به یاد عطر مردابهای مجنون که حالا گم شده بین این همه رنگ وبو.چه خوب شد که می آیی تا دیگر نذر زیارت عاشورایم کنار مزار نداشته ات محال نباشد. آشناترین گمنام!همین که هر از چندگاهی دستهایم به نوازش گوشه ای از پرچم تابوت تو تبرک شود , همین که نگاه سوخته ام بدرقه پیکر خاکی و خسته ات باشد بس است برای دل خوشی من و این دل ویرانه... باز هم فاطمیه و بوی خاک وباروت سنگرهای سوخته با هم می آیند که قلبم بی قرار به سینه میزند.می آیی وباز هم: دل حسینیه , نفس نوحه , طپش سینه زنی.... گمنام آشنا سلام! سلام من پراست از شهامت پاسداری از حرمت خون شهیدان وبه گمنامی تو که میرسد جان میگیرد و قد راست میکند تا ریزگردهای فرصت طلب زیر پرچم تو قد نکشند. سلام من دلنوشته ایست که پر میکشد به معراج الشهدا تا قربانی شود پیش قدمهایت. سلام من اگر قابل باشد زودتر از دستهای بی تابم روی شانه هایت مینشیند تا گرد وخاک غربت دیر سالی ها را بتکاند از پهنای شانه های خسته و از جنگ برگشته ات . سلام من کبوتری است که زودتر از نویسنده اش به استقبال قهرمانهای بی نشان میرود. برای همیشه خط میکشم روی خداحافظی هایم . من شاعر هزار سلام سر بریده ام. سلام ای غم خجسته! این سلام هرگز نمی میرد ! امضا: خط شکن

زهرا
۱۳۹۰/۰۲/۲۲ Iran
0
0
0

نپرس .... از هیچ مپرس .... از قدمهایی که بر خاک خونین تو گذاشتم مپرس ... از دل تنگم اما ....کاش بپرسی .... کاش بدانی که آنقدر ته دلم به خاطر آن روز که از جلوی معراج رد شدیم اما بی نصیبی خفتمان کرد و دستم به تو نرسید چقدر ضجه زدم .... . . . کاش بپرسی از حالم . . .کاش گاهی بیایی به خوابم .... . . انتظار زیادی نیست ....فقط یک خواب .... . . . دلم به وسعت یک بغض تنگ است .... اگر نیایی و نپرسی و .....


نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید