خانه / نمایش جزییات خبر

عروسی رزمنده‌ها در دهه شصت چگونه بود؟ /عروسی خوبان+تصاویر

عروسی رزمنده‌ها در دهه شصت چگونه بود؟ /عروسی خوبان+تصاویر
همسر شهید موحد دانش: بسیاری از اقوام به کنایه می‌گفتند: شورش را درآوردند، ما ندیدیم کسی در مسجد عروسی بگیرد. جالب است که یک فقیری فکر کرده بود در مسجد ختم است، آمد داخل و غذایش را که زرشک پلو هم بود خورد و موقع رفتن گفت: خدا رحمتش کند.

برخی از جوانان علی رغم تفکرشان که نشأت گرفته از روحیه مسلمانی است، گاهی در میدان عمل و روز ازدواجشان دست و پایشان شل می شود و با هزار توجیه و بهانه خلاف آنچه اعتقادشان هست عمل می کنند و گاهی با بدهی های زیاد همه سعی خود را می کنند تا عروسی های لاکچری و تشریفاتی بگیرند. مثلا برخی از توجیهاتشان این است که، مراسم ازدواج مهمترین شب زندگی است، یا ممکن است مردم بگویند دستشان به دهانشان نمی رسیده، و یا خانواده هایمان آرزو دارند و ...

در ادامه مطلب می خواهیم مروری کنیم در عروسی های دهه شصت و مراسم هایی که سادگی در آنها خیره کننده بود.

در دوران هشت سال دفاع مقدس و حتی سالهای ابتدایی پس از پایان جنگ اغلب مردم که برآمده از یک روحیه مذهبی و حماسی بودند حتی اگر شهیدی هم در خانواده خود تقدیم اسلام نکرده بودند باز به احترام خانواده شهدا که عزیزترین کسانشان را برای دفع از همین مردم داده بودند سعی می کردند عروسی های ساده ای برگزار کنند. 

اما این تنها وجهی نبود که باعث میشد خیلی ها مراسم عروسی خود را ساده و بی تکلف برگزار کنند. یکی دیگر از عوامل مهم در این تصمیم گیری جنگ تحمیلی بود. جنگی باعث شده بود آحاد مردم در یک فشار مالی قرار بگیرند و هرکسی توان برگزاری مجلس عروسی را نداشته باشد. 

یا خیلی از زوج های مذهبی که دل در گرو انقلاب داشتند تصمیم می گرفتند مخارج ازدواجشان را برای کمک به جبهه تقدیم کنند. در این میان بسیاری از رزمندگان اسلام خود به حجله دامادی می رفتند و همسرانی را انتخاب می کردند که آنها را برای یک زندگی ساده و بی آلایش و تشریفات همراهی کند. به همین علت حتی اگر توانش را هم داشتند مراسمی کوچک و خانوادگی برگزار می کردند. 

همسر شهید علی موحد دانش فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا در مورد مراسم ازدواجش می گوید: «علی به من گفت اگر تو بخواهی مراسم عروسی را در سالن می‌گیریم ولی من دوست دارم در مسجد باشد. از طرفی چون محمدرضا شهید شده بود مادرش به شدت مخالفت می‌کرد و می‌گفت: آرزو دارم برایت مراسم خوبی بگیرم. من ابتدا با تعجب پرسیدم: در مسجد؟!! گفت: مسجد مکان مقدسی است، خیالت راحت باشد وقتی آنجا باشد خانم‌ها خودشان را جمع و جور می‌کنند. هرکسی دوست داشته باشد می‌آید و هرکسی هم دوست نداشت نمی‌آید. برای خانواده‌ام کمی قبولش سنگین بود، برادرم می‌گفت: همه در مسجد ختم می‌گیرند نه عروسی؟! اما به هر حال موافقت کردم و مراسم همانجا برگزار شد. قبلش پدرم به من گفت: خوب فکرهایت را بکن بعدا حرفی نزنی‌ها! گفتم: خیالتان راحت من پذیرفتم.


شهید موحد دانش در کنار همسرش

 

مادرش می‌گفت اگر تو قبول نکنی علی مراسم را مسجد برگزار نمی‌کند. اما من گفتم: هر کس آرزویی دارد، علی هم آرزویش این است، خانم دانش گفت: جفت‌تان دیوانه هستید، خدا در و تخته را خوب جور کرده. (با خنده)

خلاصه مراسم عروسی ما در قدیمی‌ترین مسجد خیابان ایران برگزار شد. خانواده موحددانش ابتدا در این محله ساکن بودند. موقع عقد لباس سفید عروسی تنم بود اما زمانی که راهی مسجد شدیم آنرا در آوردم و یک پیراهن معمولی صورتی پوشیدم. علیرضا هم لباس سپاه تنش بود.

بسیاری از اقوام به کنایه می‌گفتند: شورش را درآوردند، ما ندیدیم کسی در مسجد عروسی بگیرد. جالب است که یک فقیری فکر کرده بود در مسجد ختم است، آمد داخل و غذایش را که زرشک پلو هم بود خورد و موقع رفتن گفت: خدا رحمتش کند. البته مولودی خوانی هم داشتیم. ماشین هیلمند شیری رنگ یکی از اقوام را هم خیلی ساده گل زدیم.

تعدادی از دوستان حاج علی هم در مراسم ما بودند که من فقط حسین خالقی، مرحوم حسین لطفی، اکبر نوجوان و ابراهیم شفیعی را می‌شناختم آن هم بعد از ازدواج. نزدیکترین دوست علی که ما رفت و آمد خانوادگی داشتیم همین آقای خالقی بود. علی یک ماشین آهوی خاکی داشت که معمولا با آقای خالقی با هم می‌رفتیم مهمانی. مرحوم لطفی هم تا قبل از فوتش با خانواده به ما سر می‌زدند اما خبری از دوستان دیگر علی نبود.»

این گونه بود که رزمندگان اسلام با تأثیر از سیره اهل بیت به خصوص حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) زندگی خود را بر پایه سادگی و بی آلایشی بنا می کردند. 


مراسم عروسی شهید قاسم بیات

 

شهدا در این آغاز زندگی خود معمولا خلاقیت های زیبایی هم از خود بروز می دادند، مثلا به جای هدیه های صرفا مادی، کادوهای با ارزش معنوی به همسر خود می دادند. مثلا همسر شهید علی هاشمی فرمانده قرارگاه سری نصرت می گوید: « خانواده علی تابستان سال ۶۱ بود که به طور رسمی به خواستگاری آمدند. علی با لباس سبز سپاه آمده بود و ابهت خاصی پیدا کرده بود. از یک طرف خجالت می کشیدم و دلهره داشتم و از طرف دیگر خوشحال بودم و به او افتخار میکردم. وقتی آمد به خواستگاری ام لباس سپاه به تن داشت. علی با حضورش در مجلس خواستگاری با آن لباس به من نشان داد که یک پاسدار است و ظاهر و باطن همین است.

در صحبتهایش به من گفت: «هدف من از ازدواج اجرای سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و دستور اسلام است و الگویی که در این مسیر در نظرم است زندگی امام علی(علیهالسلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) است».

آن شب کتاب ازدواج در اسلام را به من هدیه داد تا مطالعه کنم و گفت: «شرایط زندگی من جوری است که ممکن است یک روز در کنار تو باشم و تا آخر عمر نباشم من مرد جنگ و انقلابم زندگی ام دست خودم نیست میتوانی با این شرایط با من زندگی کنی؟»

روز عید مبعث با هم ازدواج کردیم که ثمره این ازدواج یک پسر به نام حسین و یک دختر به نام زینب است. پنج سال با حاج علی زندگی کردم و در این مدت جز مهربانی، فداکاری و صبر چیزی از او ندیدم هدیه او به من تبسم همیشگی اش به هنگام ورود به منزل بود.»

در ادامه برخی دیگر از تصاویر مراسم ازدواج شهدای عزیز را در دوران دفاع مقدس خواهید دید. 


مراسم ازدواج شهید غلامرضا سلحشور


مراسم عروسی شهید بهروز رضایی


مراسم ازدواج شهید سیامک اخترکاویان


مراسم ازدواج شهید فیض امام دوست


مراسم ازدواج شهید حبیب محبی


مراسم ازدواج حاج احمد سوداگر


مراسم ازدواج شهید کامران حلوایی


مراسم عروسی شهید محمدرضا حیدری


مراسم عروسی شهید حسن اعتراف


مراسم عروسی شهید علی بهرامی

۴ اَمرداد ۱۳۹۹
فارس |
تاریخ انتشار: ۴ اَمرداد ۱۳۹۹
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید