خانه / نمایش جزییات خبر

«امیرحسام» با این‌که رزمی‌کار بود اما تلنگری به کسی نمی‌زد

«امیرحسام» با این‌که رزمی‌کار بود اما تلنگری به کسی نمی‌زد
«عباس ذوالعلی» گفت: با فرزندم قرار گذاشته بودیم که وقتی برای کنترل اغتشاشات به خیابان‌ها می‌رویم، اگر هم کسی به ما آسیبی وارد کرد؛ اما ما مواظب باشیم که خدای ناکرده به کسی آسیب وارد نکنیم؛ چراکه معتقد بودیم مردمی که به خیابان‌ها آمده بودند، تقصیری نداشتند.

«یادم می‌آید که با فرزندم قرار گذاشته بودیم که وقتی برای کنترل اغتشاشات به خیابان‌ها می‌رویم، اگر هم کسی به ما آسیبی وارد کرد؛ اما ما مواظب باشیم که خدای ناکرده به کسی آسیب وارد نکنیم؛ چراکه معتقد بودیم مردمی که به خیابان‌ها آمده بودند، تقصیری نداشتند و بیشتر آن‌ها خصوصاً جوانان، گول خورده بودند و اصل‌کار در ایجاد فتنه، کسانی دیگر بودند». این بخشی از روایت جانباز شیمایی دوران هشت سال دفاع مقدس از فرزند جوانش است که سال ۱۳۸۸، فردی با خودروی خود او را زیر گرفت و وی را به شهادت رساند.

«حسام ذوالعلی» جوانی حدوداً ۲۳ ساله، به گفته پدرش، بزرگ‌شده مسجد بود و سپس در باشگاه ورزشی «رزم‌انتظاران حضرت مهدی (عج)»، هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ معنوی خود را پرورش داده و دیگر برای خودش جوانی رعنایی شده بود که ناجوانمردانه داغش بر دل پدر ماند؛ اما با این حال، پدر هیچ‌گاه از راهی که رفته و فرزندش را نیز فدا کرده است، پشیمان نیست.

«امیرحسام» با این‌که رزمی‌کار بود اما تلنگری به مردم نمی‌زد/ فتنه‌گران اصلی کف خیابان نبودند

حضور پدر و مادر شهید امیرحسام ذوالعلی در غرفه خبرگزاری دفاع مقدس - نمایشگاه مطبوعات سال ۱۳۶۹

«حسام» در تاریخ ۱۰ دی سال ۱۳۸۸، در حالی که روز قبل آن یعنی «۹ دی» مردم کار هتاکان به عاشورای حسینی را یک‌سره کرده و حمایت قاطع خود از نظام جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرده بودند، در خیابان‌های تهران به‌شهادت رسید، در حالی که در آن روز عده‌ای سعی داشتند تا تجمعاتی را برای تقابل با راهپیمایی عظیم «۹ دی» شکل دهند!

همزمان با فرارسیدن سالروز آغاز فتنه هشت‌ ماهه سال ۸۸ که از روز ۲۲ خرداد به بهانه تقلب در انتخابات کلید خورد، خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، گفت‌وگویی را با پدر شهید «حسام ذوالعلی» انجام داده است که در ادامه آن را می‌خوانید.

دفاع‌پرس: درباره خصوصیات اخلاقی فرزندتان بگویید؟

«حسام» بسیار به احکام شرعی مقیّد و متعهد بود و سعی می‌کرد که وظایف خود را سر وقت انجام دهد. فرزندم مذهبی و بزرگ‌شده مسجد بود؛ بنابراین همیشه سعی می‌کرد که انتخابش در همه موارد «انتخاب اصلح» باشد؛ بنابراین باشگاه رزمی هم که انتخاب کرد، خیلی باشگاه خوبی بود و به یاری خداوند، زیر نظر استاتیدی متدین و انقلابی تربیت شد و همین‌طور شد که خدا هم لطف کرد و شهادت را نصیب او کرد.

دفاع‌پرس: چرا فرزندتان در فتنه ۸۸ آسیب دید، مگر رزمی‌کار نبود؟

یادم می‌آید که باهم قرار گذاشته بودیم؛ وقتی برای کنترل اغتشاشات به خیابان‌ها می‌رویم، اگر هم کسی به ما آسیبی وارد کرد؛ اما ما مواظب باشیم که خدای ناکرده به کسی آسیب وارد نکنیم؛ چراکه مردمی که به خیابان‌ها آمده بودند، تقصیری نداشتند و بیشتر آن‌ها خصوصاً جوانان، گول خورده بودند و اصل‌کار در ایجاد فتنه، کسانی دیگر بودند.

بیشتر بخوانید:

* اهدای نقاشی پرتره شهید «امیرحسام ذوالعلی» به پدر این شهید والامقام
هدف ما تربیت سرباز برای ولایت است/ ۴۰ شهید را تقدیم انقلاب کردیم
لبخند رهبر انقلاب به اندازه مزد همه کار‌های عمرم ارزش داشت

یک‌روز من احساس کردم به‌دلیل این‌که ریه‌هایم در دوران دفاع مقدس بر اثر استنشاق گاز‌های شیمیایی آسیب دیده است، نمی‌توانم برای کنترل اغتشاشات به خیابان‌ها بروم؛ اما مدتی بعد که احساس کردم حالم بهتر شده، خودم به‌تنهایی به میدان انقلاب رفتم و به جمع نیرو‌ها ملحق شدم که به‌یک‌باره عده‌ای بر سر ما ریختند و با مشت و لگد به جان‌مان افتادند. در این میان بود که یک لحظه حسام و برادرش را در میان نیرو‌های امنیتی دیدم.

خدا خودش شاهد است که «حسام» با وجود این‌که رزمی‌کار بود و قدرت بدنی بسیار بالایی داشت؛ اما به هیچ وجه حتی تلنگری هم به جمعیت حاضر در خیابان‌ها نزد و سعی کرد کسانی که سر من ریخته بودند را دور کند و در آخر هم من را از زیر دست و پا نجات داد.

«امیرحسام» با این‌که رزمی‌کار بود اما تلنگری به مردم نمی‌زد/ فتنه‌گران اصلی کف خیابان نبودند

دفاع‌پرس: از چگونگی شهادت فرزندتان بگویید؛ آیا آن‌لحظه در کنار او بودید؟

من هنگام شهادت فرزندم کنار او نبودم و وقتی رسیدم که دیگر شهید شده بود؛ اما آن‌چه در گزارش پزشکی قانونی نوشته شده است، یک فردی با خودروی خود به او می‌زند و از روی بدن فرزندم رد شده و موجب آسیب دیدن ریه او می‌شود.

دفاع‌پرس: بعد از این اتفاق چه شد؟

پزشک‌ها بعد از شهادتش به من گفتند که وقتی فرزندم را به بیمارستان آوردند به کما رفته بود و وضعیت مناسبی نداشت؛ بنابراین چندبار او را احیاء کردند؛ ولی فایده‌ای نداشت؛ بار اولی که احیاء شد، ذکر یازهرا (س) و یاحسین (ع) گفت و بار دوم هم همین اذکار مقدس را بر لب داشت؛ اما بار سوم به‌گونه‌ای یازهرا (س) و یاحسین (ع) گفت که به گفته پزشکان، انگار ساختمان بیمارستان تکان خورد.

فرزندم لحظات آخر عمر خود را با سلام به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و مادرش حضرت زهرا (س) به پایان رساند؛ به نظر من در شرایطی که یک انسان در حالت احتضار قرار دارد، أشهد خود را هم نمی‌تواند بگوید و این بسیار برای من عجیب است که فرزندم این‌گونه به ائمه اطهار (ع) متوسل شد که بی‌شک این عنایتی از جانب خداوند متعال است.

۲۲ خرداد ۱۳۹۹
دفاع پرس |
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۹
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید