خانه / نمایش جزییات خبر

از رهبری دانش‌آموزان برای شرکت در راهپیمایی تا فرار گارد شاهنشاهی از مدرسه

از رهبری دانش‌آموزان برای شرکت در راهپیمایی تا فرار گارد شاهنشاهی از مدرسه
خاطره‌ای از رهبری بچه‌های مدرسه برای آمادگی شرکت در راهپیمایی توسط شهیده صدیقه رودباری و مقابله با گارد شاهنشاهی در مدرسه
محل تجمع، دانشگاه علم و صنعت بود و از آنجا قرار بود برویم سمت دانشگاه تهران.
وسط حیاط مدرسه جمع شدیم و شعار ها رو تمرین می‌کردیم.
بابای مدرسه که دم در کشیک ایستاده بود، ناگهان صدا زد گفت: بچه‌ها آروم باشین یه ماشین از گاردی‌ها به‌طرف مدرسه دارن میان.
صدیقه گوشش بدهکار نبود.
طوری می‌گفت "مرگ بر شاه، بگین مرگ بر شاه" که انگار شاه جلوی رویش ایستاده و قرار است با شعارهای او بمیرد.
بابای مدرسه دید که آرام نمی‌شود رفت  سمت ناظم و گفت: "بچه‌های مردم رو نبرین جلوی تیر و تفنگ و ساکت‌شون کنین" که صدیقه رفت جلو و شعری که سروده بود رو با صدای بلند شروع کرد به خوندن:
سحر میشه سحر میشه
سیاهی‌ها به‌در میشه
نخواب آرام تو یک لحظه
که خون خلق هدر میشه
چه آتش‌ها به‌پا میشه
چه خون‌ها که فنا میشه
ولی آخر مسلمان‌ها!
جهان از ظلم رها میشه
و همه دانش‌آموزان مشغول خوندن سرود بودیم که ناگهان سربازها از راه رسیدند و تیر هوایی شلیک کردند.
صدیقه رفت کنارشون ایستاد و با تشر بهشون گفت: با چه اجازه‌ای اومدین مدرسه ما!؟
سرباز گفت: "خمینی نظم مدرسه رو بهم زده، برید سر کلاس بجای این چرت و پرت گفتن‌ها"
از عکس‌العمل صدیقه همه جا خوردیم، سیلی محکمی خواباند در گوش سرباز.
مات و مبهوت نفس‌هامان در سینه حبس شد.
خانم ناظم که دید اوضاع بدی شده به بچه‌ها گفت شعار بدید و همگی فریاد زدیم: "ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست"
گاردی‌ها با دیدن جو مدرسه دمشون رو گذاشتن روی کولشان که ببرگردند، اما صدیقه ول‌کن ماجرا نبود.
دوباره شعار داد: "روح منی خمینی بت‌شکنی خمینی"
سربازها ریختن در مدرسه و فرمانده‌شان به ناظم گفت:
"ما فقط اون دانش‌اموز خرابکار رو می‌خوایم"
که بچه‌ها بی‌مقدمه ریختند جلو و گفتند: "همه ما مثل اون هستیم"
خانم مدیر و بعضی معلم‌ها هم به جمع دانش‌آموزان اضافه شدند.
گاردی‌ها هم فرار را بر قرار ترجیح دادند.
۲۲ خرداد ۱۳۹۹
کمیته جستجوی مفقودین |
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۹
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید