خانه / نمایش جزییات خبر

خاطره سردار باقرزاده از ترور امام خامنه ای عزیز

خاطره سردار باقرزاده از ترور امام خامنه ای عزیز
با دیدن این جسم بی جان و بیهوش صدای شیون مردم بلند شد و سر و سینه زنان فضار و ملتهب کردند........
به گزارش پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی تفحص شهدا، همزمان باسالروز ترور نافرجام امام خامنه ای عزیز؛ سردار سید محمد باقرزاده" فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح" خاطره ای زیبا از این واقعه به شرح ذیل منتشر کرد:
 
بعد از ظهر روزی که حضرت آقارو ترورکردند، بنابه درخواست من، به عنوان مسوول تعاون وامور ایثارگران سپاه ، قراربود برای حل مشکلات خانواده معظم شهداجلسه ای به اتفاق شهید محلاتی(نماینده امام درسپاه) و دکتر سید مسعود خاتمی(مسئول وقت پرسنلی سپاه)دردفترحاج محسن رفیقدوست (مسئول وقت تدارکات سپاه) که درآن زمان درپادگان خلیج مستقر بود،داشته باشیم.
طبق قرار رأس ساعت مقرر ما هرسه نفر وارد پادگان شده بودیم وداشتیم به سمت دفترآقای رفیقدوست می رفتیم که ناگهان حاج محسن سراسیمه ازساختمان محل کارش آمدبیرون و تا ما را دید گفت: "بجنبید آقای خامنه ای روزدند!"
خبر خیلی ناگهانی و غافلگیر کننده بود و بعد رو کرد به دکترخاتمی و گفت: به دکتر مرندی بگو بیاد بیمارستان راه آهن، و بعد همگی حرکت کردیم.  الان یادم نیست که چطوری و در ظرف مدت کوتاهی خودمون را رساندیم به  بیمارستان بهارلو، ولی می دانم وقتی جلوی بیمارستان رسیدیم جمعیت انبوهی ازمردم نالان وگریان رادیدیم که جلوی درب اصلی تجمع کرده بودند و به شدت نگران و مضطرب حال آقا بودند
من چون لباس سپاه تنم بود، تلاش کردم، نظم و انضباطی رو با کمک مردم برقرارکنم ولی آشفتگی مردم و اصرارشان برای ورود به داخل بیمارستان کار انتظامات را دشوار کرده بود
عده ای ازمردم می گفتند:می خواهیم خون بدهیم و عده ای دیگرمی گفتند:می خواهیم قلب مون رو به آقا اهداء کنیم .
خلاصه یک اوضاع واحوال ومحشری بود،من هم ازمردم عادی جلوی درب اصلی بیمارستان اطلاعات بیشتری نداشتم ومایل بودم خبربیشتری ازحال آقا داشته باشم ولی نگه داشتن پست انتظامات اقتضاء می کرد درمحل بمانم تا اوضاع آشفته تر نشود.
در همین اوضاع و احوال چندنفر که لباس شخصی داشتند،به من گفتند به مردم بگو: زنجیر درست کنند چون می خواهیم آقارو ازبیمارستان خارج کنیم وبه بیمارستان مجهزتری ببریم،خلاصه با هر زحمتی بود با کمک مردم کوچه ای باز کردیم تاآمبولانس وارد شود،درهمین حین پیکر انسانی درحدقد وقواره آقا که همه پیکرش وازجمله صورتش رو با ملحفه سفیدپوشونده بودند وبه اصطلاح کاملا بیهوش بود، بچه ها بعنوان اینکه حضرت آقا هست بابرانکارد  داخل آمبولانس گذاشتند و حرکت کردند.
با دیدن این جسم بی جان و بیهوش صدای شیون مردم بلند شد و سر و سینه زنان فضار و ملتهب کردند،خود من هم بشدت منقلب شده و گریه می کردم ،بله !به دلیل تهدیدات جدی منافقین و خطراتی که جان آقا را تهدیدمی کرد،با تدبیر حاج محسن رفیقدوست، به ظاهر و درمراء و منظرمردم آقا را از درب اصلی بیمارستان خارج کرده بودند،تا بتوانند امور درمانی رو با آرامش وامنیت بالاتر و درمحل مناسب تری ادامه دهند. هنوز نمی دانم اون کسی که نقش پیکر آقا رو بازی کرده بود کی بود ولی هرکس بود خیلی قشنگ بازی کرد.
سلامتی امام عزیزمان صلوات.
۶ تیر ۱۳۹۵
تاریخ انتشار: ۶ تیر ۱۳۹۵
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید