خانه / نمایش جزییات خبر

حس و حال زیارت شهدای گمنام در ارتفاعات تهران

حس و حال زیارت شهدای گمنام در ارتفاعات تهران
جمعی از کوهنوردان تهرانی از حس و حال زیارت مزار شهدای گمنام در ارتفاعات کلکچال تهران گفتند.
به گزارش پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی تفحص شهدا، پس از خاکسپاری پیکرهای شهدای گمنام هشت سال دفاع مقدس در ارتفاعات کلکچال منطقه‌ای که پیکرهای شهدا در آنجا آرام گرفتند به تپه «نورالشهدا» معروف شد. منطقه‌ای که در روزهای پنجشنبه و جمعه و برخی از شب‌ها به ویژه در مناسبت‌های مذهبی، خیل عظیمی از جمعیت کوهنوردان روانه آن‌جا می‌شوند تا ساعاتی را در کنار شهدا به ورزش و راز و نیاز بپردازند.
نورالشهدا چونه «نگین» شهر تهران شد؟
سردار سید محمد باقرزاده فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح درباره چگونگی تشییع پیکرهای شهدا در منطقه کلکچال خاطره‌ای روایت کرده است که خلاصه‌ای از آن را مرور خواهیم کرد: «ایام راهیان نور سال 80 بود که با تعدادی از دوستان به سمت فکه می‌رفتیم. در راه تلفن همراه من به صدا درآمد. دیدم که حجت‌الاسلام تقوی (رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه) هستند. بعد از احوالپرسی گفتند: خوب می‌شود که شما در میدان دربند تهران، که از آن نقطه کوهنوردها به کوه صعود می‌کنند، تعدادی از شهدا را دفن کنید و صبح‌های جمعه که مردم می‌آیند آنجا، یک مراسم دعا و ذکری هم باشد. خُب به ایشان گفتم که بررسی می‌کنیم تا ببینیم چطور می‌شود. البته ما تا آن زمان در هیچ ارتفاعاتی شهید دفن نکرده بودیم. در حقیقت این جرقه‌ای شد برای تدفین شهدای گمنام.
البته بعد از اینکه من برگشتم تهران، آن محل را بازدید کردم و مناسب ندیدم، به دلیل عوامل مختلف، از جمله محدودیت‌هایی که در آنجا وجود داشت. اما مصمم شدیم اصل این ایده را با موضوعیت کوهستان تعقیب کنیم، و کلکچال مناسب‌ترین محل بود ولی مایل بودم از نزدیک بروم و نقطه را شناسایی کنم. تا اینکه یک روز به اتفاق جناب سرهنگ حمیدی که از همکارانمان بود به سمت کلکچال رفتیم. ابتدا از ایستگاه روح‌الله (اردوگاه آموزشی و پرورشی) بازدید کردیم که بعد از دکل صدا و سیما بود و با آن بچه‌ها یک جلسه‌ای داشتیم که آنجا دوستان یک اطلاعات کلی را در مورد مالکیت زمین‌های منطقه به من دادند. همینطور که از پای تپه و پای ارتفاعات نگاه می‌کردم، یک تپه‌ای در آن وسط جلوه خاصی داشت، کاّنَه متفاوت از سایر نقاط بود و جذابیتش طوری بود که من را متوجه خودش کرد. از بچه‌ها سئوال کردم که این تپه متعلق به چه کسی است. گفتند این تپه در عرصه منابع طبیعی است و بالای این منطقه نیز باغی هست که متعلق به آموزش و پرورش است.
خب ترغیب شدم که بروم و از نزدیک ببینم. وقتی به آنجا رسیدم دیدم دور تا دور محدوده سیم‌خارداری هست که روی آن نوشته شده: ورود ممنوع. اما چون محدوده مال آموزش و پرورش بود فکر کردم که منعی ندارد چون به هر حال متعلق به دولت بود. بالاخره وارد زمین شدم و خیلی برایم جالب بود، درختان گیلاس، گردو و ... باغ بسیار مصفایی را آنجا مشاهده کردم و در آنجا محلی را دیدم که کاملاً مسطح وهموار بودکه الآن شهدا در آن دفن هستند.
خیلی عجیب بود که چطور در بالای چنین ارتفاعی یک قطعه زمین کاملاً مسطح و هموار وجود دارد. آن نقطه را که برایم خیلی جالب بود به عنوان بهترین نقطه به خاطر سپردم. همانجا تصمیم گرفته شد و از آنجا به اتفاق برادر حمیدی برگشتیم و مقدمات‌کار را شروع کردیم. بعد از جلسات ابتدایی با تعدادی از دست‌اندرکاران تشییع شهدا، متوجه شدیم که قرار است کاروانی از شهدا هم به تهران بیاید و در 28 صفر در مصلای تهران از شهدا استقبال شود. ما هم برای 30 صفر که مصادف با شهادت امام رضا (ع) و همچنین سوم خرداد (روز آزادسازی خرمشهر) بود برنامه‌ریزی کرده بودیم تا شهدا را در منطقه مذکور واقع در کلکچال به خاک بسپاریم.
خب این یک امر کاملاً غیر معمول بود که تا آن زمان سابقه نداشت. یعنی هر آنچه که از شهدا پیدا می‌شد عموماً در قبرستان‌ها به خاک سپرده می‌شد و ما به جز تدفین شهدا در جزایر ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک در جای دیگری به طور خاص شهدا را تدفین نکرده بودیم. مگر در شهرک شهید محلاتی که آن هم استثناء بود. لذا تدفین شهدا در کلکچال با واکنش‌هایی همراه بود. اغلب دوستان تردید داشتند که آیا این کار موفق خواهد شد یا اساساً این کار توهین به شهدا تلقی نمی‌شود. آیا بازتاب‌هایش مثبت خواهد شد یا نه و بخشی از مخالفین هم افرادی بودند که نوع تفکر و گرایش سیاسی که داشتند به طور کل با مقوله تشییع شهدا حتی به صورت کاروانی مخالفت داشتند و برداشت و استنباط اینها این بود که این کار یک استفاده ابزاری از شهدا و با نگاه ابزاری به شهدا نگاه کردن است. بعد از مشورت‌های اولیه و تصمیم گیری‌هایی که شد مصمم شدیم که این کار را انجام دهیم.
بچه‌های بسیج عاشقانه و مخلصانه پای کار ایستادند. قبور شهدا بلافاصله کنده شد به همراه آقای «یکه سر» (امور مهندسی وقت بنیاد حفظ اثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس)، مکان دقیقاً جانمایی شد و بقیه کارها را با دوستانی که در محل بودند انجام دادیم.
البته این قبور بلافاصله توسط عوامل شهرداری منطقه 1 تهران بنا به دستور شهردار وقت تهران پر شد. بعد از اینکه قبور آماده شد آنها آمدند و قبور را پر کردند. شهردار وقت در تماسی که با من داشت بنده را متهم کرد که شما دارید قوانین را نقض می‌کنید. من در پاسخ گفتم که ما قانون را نقض نکردیم. ایشان همچنان روی آن قانون مورد نظر که تدفین اموات در گورستان‌ها ممنوع است، اشاره کردند.
من به ایشان گفتم که اولاً این‌ها اموات نیستند بلکه شهید هستند، ثانیاً این نقطه گورستان نیست و کوهستان است و ثالثاً اینجا خارج از حریم و حوزه استحفاظی شهرداری است، ضمن این که ما برای استفاده از این مکان مجوز لازم را از طریق آقای مظفر که آن موقع وزیر آموزش و پرورش بود، گرفته‌ایم. با توجه به اینکه این نقطه 2650 متر از سطح دریا ارتفاع داشت بر اساس مصوبه شورای شهرسازی که محدوده شهر تهران را تا ارتفاع 1800 متری می‌دانست، این نقطه در محدوده شهرداری تهران واقع نمی‌شد. حتی بنده یادآور شدم که شما روستای «پسقلعه» را که در بالای منطقه تجریش واقع شده به خاطر اینکه 100 متر از ارتفاع استاندارد محدوده شهرداری بالاتر بود از خدمات شهرداری محروم کردید و من اطلاع دارم که جاده ارتباطی این روستا به امر مقام معظم رهبری و با حمایتی که ایشان داشتند و امکانات و بودجه‌ای که دادند، به صورت ویژه جاده‌ای را تعبیه کردند و راهسازی شد تا مردم بتوانند تردد کنند و شهرداری حاضر نبود در آن زمان به آنجا خدمات بدهد. جالب اینجاست که مردم آن روستا تا سال های 78-79 با اسب و قاطر و امثالهم تردد می‌کردند.
بنابراین آن منطقه در محدوده شهرداری نبود. بعد از اینکه ما دوباره قبور را کندیم و آماده کردیم دوباره عوامل شهرداری آنها را پر کردند که دیگر برای بار سوم بچه‌ها چادر زدند و شب‌ها نگهبانی می‌دادند تا روز موعود فرا رسید که همان سالروز شهادت امام رضا (ع)   بود. تشییع شهدا از جماران صورت گرفت و جمعیتی بالغ بر 100 هزار نفر در تشییع شهدا شرکت کردند و مردم جماران می‌گفتند دو روز جماران خیلی شلوغ شد، یکی روزی که امام راحل برای اولین بار به جماران آمدند و دوم روزی که این شهدا آمدند و تشییع واقعاً باشکوهی انجام شد.
با کمال تأسف وزیر وقت کشور دستور داده بود که بالگرد صدا و سیما حق پرواز ندارد تا بتواند تشییع را از بالا فیلمبرداری کند. یادم هست که وقتی از دوستان صدا و سیما که اتفاقاً در آن ماجرا خیلی کمک کردند خصوصاً بچه‌های بسیج صدا و سیما، سئوال کردم که چرا بالگرد صدا و سیما نیامد؟ گفتند: چون در سطح استان تهران برای پروازهای غیر نظامی وزیر کشور باید مجوز بدهد و ایشان هم به ما مجوز ندادند، لذا ما هم نتوانستیم از طریق هوا این واقعه را تحت پوشش قرار دهیم. بنابراین من همانجا با سردار دکتر فیروز آبادی تماس گرفتم و از ایشان درخواست یک فروند بالگرد ارتش را کردم که 20 دقیقه بعد از نزاجا (هوانیروز) به محل مورد نظر رسید و خبرنگارها وارد آن شدند تا بتوانند این حادثه را تحت پوشش تصویربرداری هوایی قرار دهند که این کار انجام شد و تصاویر آن هم در اخبار تلویزیونی همان شب پخش شد.
حس کوهنوردان از حضور در کوهستان کلکچال
بهرام که گرد و غبار میان‌سالی بر صورتش نشسته است در حالی که لباس ورزشی به تن دارد می‌گوید: «کلکچال را دوست دارم چرا که مسیر هموارتر و پهن‌تری نسبت به سایر کوهستان‌های تهران مانند دربند یا دارآباد دارد. از طرفی با توجه به افزایش سنم با کمی کوهنوردی می‌توانم به هدفی که برای صعود دارم برسم. من گاهی تا پناهگاه کلکچال و گاهی تا تپه نورالشهدا می‌روم که هردو مسیر بسیار خوب هستند. از طرفی با قدم زدن در طول مسیر و اینکه چتری از درختان که دالان مانند روی سر شما قد برافراشته‌اند و از شما در گرما و تابش نورخورشید محافظت می‌کنند لذت می‌برم. این درختان احساس جوانی و تازه شدن به من می‌دهند. ولی در کوهستان‌های دیگر این چنین لذتی را باید در دره‌ها برد و کمتر در طول مسیر این درختکاری را می‌توان مشاهده کرد.»
کوهنوردی به نام  زهرا نیز در سخنانش اشاره می‌کند: «بارها دیده‌ام که مزار شهدا تلنگری برای بانوانی بوده است که از پوشش مناسب خود غافل شده‌اند. این شهدا با خودشون نوعی خود آگاهی را به کوهنوردها القا می‌کند. علاوه براین گاهی هم باعث تبادل اندیشه‌های فرهنگی و سیاسی میان برخی از کوهنوردان که تفاوت دیدگاه دارند می‌شوند و این موضوع خودش نوعی کلاس درس محسوب می‌شود تا افراد بتوانند با یکدیگر در تعامل باشند.»
همچنین احمد در رابطه با چگونگی حضورش در کلکچال توضیح می‌دهد: «25 سال سن دارم و کوه‌پیمایی را سال 89 همرا پدرم آغاز کردم. در آن سال من نوجوان بودم و چندین محیط کوهستانی را تجربه کرده‌ بودم اما کوهی که آرام، زیبا و سرسبز باشد و از طرفی بشود همراه خانواده رفت کم پیدا می‌شد. یکی از این کوه‌های آرام که محیط خانوادگی نیز داشت کلکچال بود که به واسطه خاکسپاری پیکرهای شهدا جوّ معنوی در آن‌جا حاکم شده بود. آرامش معنوی تپه نورالهشدا زمینه ساز این موضوع شد تا هر چند وقت یک بار به این محیط بیایم و حال و هوایی تازه کنم.»
رحمت‌الله از دیگر کوهنوردان پایه ثابت تپه نورالشهدا که سابقه صعودهای خارجی نیز داشته معتقد است: «انگیزه اصلی من برای حضور در این محل شهدای تدفین شده آن هستند. من به دلیل صعودهایی که داشته‌ام بارها حکم قهرمانی دریافت کرده‌ام اما آنچه مهم است شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس قهرمانان بی‌بدیل زندگی من هستند. با حضور در کلکچال می‌توانیم این موضوع را درک کنیم که تحمل سختی و دشواری صعود لذت در کنار شهدا بودن را دو چندان می‌کند. این شهدا گمنام هستند و همین گمنامی رمزی است که هرکس بتواند خودش را خانواده این شهدا بداند. یادمان شهدا در نورالشهدا فرصتی برای پر شدن خلاء‌های فرهنگی و ارزشی است که با برگزاری مراسمات معنوی در ایام مذهبی و غیره می‌توان یاد شهدا را زنده کند و این موضوع هویت ساز است و موجب تقویت روحیه‌ای می‌شود که تضمین کننده بقای جامعه خواهد بود.»
فاطمه سادات که از جمله بانوان کوهنورد است می‌گوید: «من وقتی در تپه نورالشهدا هستم و مزارشهدای گمنام را می‌بینم به این فکر می‌کنم که وقتی این شهدا خالصانه همه دارایی‌شان که جان‌هایشان بوده را جلوی توپ و تانک دشمن قرار دادن تا حافظ آرمان‌ها باشند؛ اکنون چه میزان دیگران در جامعه این گونه‌ هستند؟ این شهدا را نباید فراموش کرد چرا که اکنون که می‌توانیم آزادانه و با شرافت در خاک میهن نفس بکشیم از برکت خون شهدا است. من در تپه نورالشهدا همیشه به این گمنامان افتخار می‌کنم و از همجواری در کنار همچین قهرمانایی لذت می‌برم.»
دوست و همنورد فاطمه سادات نیز در تکمیل گفته‌های دوستش ادامه می‌دهد: «یکی از ظرفیت‌های بالای کلکچال امنیت حاکم در مسیر کوهپیمایی است. این امنیت هم به دلیل نوع راه و هموار بودن مسیر است و هم به دلیل حضور کوهنوردان متعهد و اخلاق مدار. خوشبختانه ساختار فرهنگی کلکچال نسبت به سایر مسیرهای کوهنوردی کمتر دچار دگرگونی منفی هنجارهای فرهنگی و یازیست محیطی شده است. قطعا افرادی که به این کوهستان می‌آیند می‌توانند این موضوع را درک کنند که  تپه نورالشهدا  به اعتبار شهدای گمنام به قطب فرهنگی کوهستان کلکچال تبدیل شده است.»

منبع: مشرق

۲ تیر ۱۳۹۵
تاریخ انتشار: ۲ تیر ۱۳۹۵
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید