خانه / نمایش جزییات خبر

خاطره ای از مرحوم آیت الله خزعلی از زبان سردار باقرزاده

خاطره ای از مرحوم آیت الله خزعلی از زبان سردار باقرزاده
سردار سید محمد باقرزاده درپی رحلت عالم متقی آیت الله آقای ابوالقاسم خزعلی ضمن تسلیت به مردم عزیز کشورمان خاطره ای زیبا از ایشان بیان فرمودند.
به گزارش پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی تفحص شهدا، سردار سید محمد باقرزاده"فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح" درپی رحلت عالم متقی آیت الله آقای ابوالقاسم خزعلی ضمن تسلیت به مردم عزیز کشورمان خاطره ای از ایشان بیان فرمودند.
متن این خاطره به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از دوستان خوزستانی بنده که در زمان وقایع پانزده خرداد سال1342 حدودا 15 سال سن داشتند برای من تعریف می کردند که: در آن زمان ما در شهر اهواز بودیم و مرحوم حضرت آیت الله خزعلی به اتفاق جناب آقای حجت الاسلام والمسلمین مخبر دزفولی (پدر آقایان مخبر دزفولی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی و ستاد اجرایی فرمان امام (ره) هستند) منبر می رفتند. (ظاهرا در حسینیه اعظم بود)  به این ترتیب که ابتدا آقای مخبر و بعد از ایشان با چند دقیقه استراحت، آقای خزعلی منبر می رفتند.
در آن ایام هوا خیلی گرم و شرجی بود، خُب تابستان هم بود، طبعاً هوای خوزستان هم گرم تر از جاهای دیگر بود و در آن سال شرجی زیاد هم بیشتر از سالهای پیش مردم را می آزرد. مردمی هم که می آمدند در مجالس شرکت می کردند ازامکانات تردد به این معنی که الان هست (ماشین زیاد) برخوردار نبودند، حتی موتور سیکلت هم نداشتند و اغلب با دوچرخه می آمدند و شرکت می کردند. شهربانی رژیم شاه تصمیم می گیرد برای اینکه جمعیت را پراکنده کند یک شب همه دوچرخه های مردم را که پایبند به انقلاب و امام و دیانت بودند؛ جمع آوری کند. آنها سپس دوچرخه ها  را به کلانتری که در یک محله نه چندان خوب بود، برده و در آنجا دِپو می کنند. یکی از افرادی که در مراسم شرکت کرده بود به کلانتری مراجعه می کند و در جواب می شنود : به شرطی دوچرخه ات را پس خواهیم داد که ریش ات را از ته بتراشی. ایشان برمی گردند و این ماجرا را برای حضرت آیت الله خزعلی تعریف می کنند. آقای خزعلی می فرمایند که شما چیزی نگویید و درخواستی هم نکنید، من این مساله را حل می کنم. آمدند روی منبر و علنی (چون عوامل ساواک معمولا در مجالس حضور داشتند) گفتند: ای آقای رئیس شهربانی، ای آقای افسر شهربانی، شما که از دانشگاه افسری فارغ التحصیل شده ای، فکر نکن که امنیت شهر دست توست؛ می خواهی من با یک منبر نیم ساعته همه این شهر را به هم بریزم و بعد هم اگر خواستم با یک منبر نیم ساعته این امنیت را برگردانم سر جای اولش. اگر شرجی هوا تو را شُل کرده من سفتَت می کنم و بعد در مورد مساله دوچرخه های مردم هشدار داد و بعد هم دیده شد که بلافاصله دوچرخه ها را به مردم بازگرداندند. این نفوذ کلمه و قاطعیت و شجاعت ایشان در منبر در زمان وقایع پس از پانزده خرداد خیلی مهم و جذاب است که باید برای ثبت در تاریخ گفته بشود. 
برای شادی روح آیت الله خزعلی صلواتی نثار کنید.
۲۸ شهریور ۱۳۹۴
تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۳۹۴
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید