خانه / نمایش جزییات خبر

مصاحبه کامل سردار باقرزاده یا سایت های الوفاق و العهد

مصاحبه کامل سردار باقرزاده یا سایت های الوفاق و العهد
مردم یمن بسیار مبارز هستند و شعار شان این است: " الامام شاهر بالسیف" ؟ از ابتدا قائل به مبارزه بودند و در بین کشور های عربی مردم یمن به قدرت و بنیه ی قوی مشهور هستند

 به گزارش پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی تفحص شهدا، سردار سید محمد باقرزاده"فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح" مصاحبه ای با سایت الوفاق و العهد داشتند. این متن کامل این مصاحبه به شرح ذیل می باشد:
 
الوفاق: در یکی دو سال اخیر که کار تفحص در کشور عراق قوت گرفته است ما شاهد سرعت خوبی در تفحص شهدا بوده ایم، آیا آماری از تعداد شهدایی که تا کنون پیکر آنها پیدا نشده اند در دست دارید؟

سردار باقرزاده: تعداد پیکر هایی که ما متصور هستیم که باید در خاک عراق کشف کنیم نزدیک به 6 هزار شهید می باشد. هم چنین 52 هزار جسد عراقی که باید کاوش بشوند. البته پیکر 7 هزار شهید گمنام در ایران تدفین گردیده است که آنها هم مفقود هستند و در مجموع 13 هزار مفقود داریم. که اگر 6 هزار شهید مفقودی که در خاک عراق هستند کاوش بشوند این پرونده بسته خواهد شد. 
الوفاق: آیا هنوز در خاک ایران منطقه ی عملیاتی وجود دارد که در آن پیکر شهدا هنوز تفحص نشده باشد؟
سردار باقرزاده: بسیار نادر است. ممکن است به صورت موردی وجود داشته باشد. 
الوفاق: همکاری جمهوری عراق با جمهوری اسلامی ایران در موضوع کشف پیکر شهدا چگونه است و در چه مناطقی از کشور عراق کار تفحص در حال انجام است؟
سردار باقرزاده: خوشبختانه با استقرار دولت آقای نوری المالکی و بعد هم آقای حیدر العبادی موضوع "حقوق انسان" در کشور عراق مورد توجه قرار گرفت و وزارت خانه ای برای پیگیری مسائل انسانی، جنگ و ترور، چه جنگ تحمیلی علیه ایران، چه جنگ صدام علیه مردم عراق و چه حوادث اشغال کویت و هم چنین حوادث حمله ی وحشیانه داعش به کشور عراق، پرونده هایی در حول این چهار موضوع ایجاد شده است. وزارت حقوق انسان در کشور عراق از هیچ تلاشی در این زمینه دریغ نکرده و همه ی تلاش خودشان را به کار گرفتند تا این پرونده ی انسانی جنگ با جمهوری اسلامی ایران، که بسیار مهم بوده و با عواطف ملت ایران پیوند خورده است مساعدت کنند و حتی با اولویت با این موضوع برخورد کردند.
ما برای جستجوی شهدا هیچ گونه محدودیت های مکانی قائل نیستیم و هرکجا که شهدا باشند چه در طول نوار مرزی چه داخل خاک عراق و حتی در قبرستان های آنها، جستجوی پیکرهای شهدا انجام می گیرد و حدوداً 10 تا 14 قبرستان مورد توجه ما قرار دارد. 
هم چنین دولت اقلیم کردستان که تحت اشرافیت وزارت حقوق انسان کشور عراق است،(با توجه به رابطه ی خوب و محبت آمیز دیرینه ای که بین ما و دوستان کرد هست) همکاری خوبی با ما داشته اند و اکنون هم، جستجو در کردستان عراق در حال انجام است. 
الوفاق: نقش صلیب سرخ جهانی در پیش برد عملیات تفحص در خاک عراق چگونه است؟
سردار باقرزاده: صلیب در ابتدا حرکت کندی داشت، چرا که نگاه شان یک مقدار واقع بینانه نبود اما به تدریج با مسأله آشنا شدند و ما هم تجربیات خودمان را به آنها منتقل کردیم. صلیب سرخ بیش تر به عنوان نهاد هماهنگ کننده و تسهیل کننده است و تلاش کرده که نقش مثبتی را ایجاد کند و اخیراً هم در بحث های ژنتیکی و جستجو قول هایی برای کمک داده اند. 
الوفاق: با توجه با این که جمهوری اسلامی ایران تجربه های فراوانی در موضوع تفحص شهدا به دست آورده است، آیا این تجربه ها را به کشورهای دیگر مانند کویت هم انتقال داده است؟
سردار باقرزاده: کشور کویت بیش از 300 نفر مفقود دارد، بیش از ده سال است که جستجو می کنند و تا به حال حتی یک مورد هم کشف نداشته اند. من در چند مقطع آمادگی خود را به عنوان نماینده ی جمهوری اسلامی ایران برای مساعدت به کشور کویت در این مسأله انسانی اعلام کردم که البته از سوی مقامات کویتی هیچ استقبالی صورت نگرفت. 
تجربیات ما مبتنی به زمان جنگ و بعد از جنگ است، ما بالغ بر سی و اندی سال تجربه ی عملیاتی و جستجو داریم. حتی در وقایع اخیر در جنگ داعش و حادثه ی پایگاه اسپایکر که تعدادی از دانشجویان عراقی شهید شدند، ما به دولت عراق اعلام کردیم آمادگی لازم را برای جستجوی اجساد آنها داریم . حتی اعلام کردیم "مرکز تحقیقات پزشکی کوثر ایران"می تواند به مجموعه ی "طب العدلی" عراق در امر شناسایی اجسادی که کشف شدند، کمک کند. 
الوفاق: در صحبت های اخیر شما شنیدیم که در منطقه ی العماره عراق ، گورهای دسته جمعی پیدا شده است، حتی شنیدیم که برخی از این قبرها متعلق به شهدای انتفاضه بوده است، می توانید در این باره توضیحی بدهید؟
سردار باقرزاده: در شرق العماره قبرستانی به نام "الحطین" وجود دارد. ما از مردم بومی خبرهایی مبنی بر وجود اجسادی در این منطقه شنیده بودیم. بعد از ورود به قبرستان مشاهده کردیم که، سه گروه جسد که در آنجا دفن شده اند. در بخش مستقلی پیکر های شهدای ایرانی بودند که بالغ بر 100 شهید در آنجا پیدا کردیم. ( براساس اخبار محلی شهدای ایرانی مجروح بوده اند که براثر شدت جراحات در آنجا به شهادت رسیده و یا بعضاً زنده به گور شده اند؛ تعدادی از این مجروحین هم که توانسته بودن در طلب آب مقداری در بیابان سینه خیز تلاش کنند و خود را جا به جا کنند، رژیم بعث صدام در جنایتی هولناک سگ های وحشی را به جان آنها انداخته بود.) گروه دوم اجساد سربازان عراقی بودند
(کشته شدگان زمان جنگ تحمیلی) بخشی از این اجساد، سربازان عراقی بودند که در عملیات تفحص در ایران کشف شده بودند و در زمان صدام به رژیم بعث تحویل داده شده بودند، تا اجساد آنها به خانواده هایشان تحویل داده شود، اما متاسفانه آن رژیم به جای تحویل این اجساد به خانواده ها، آنها را در این نقطه دفن کرده بود که ما دوباره آنها را پیدا کردیم. حتی کارت هایی که برای شناسایی آن ها صادر کرده بودیم همراه اجساد بود. گروه سوم، شهدای بسیار مظلوم انتفاضه ی عراق بودند. در بین آنها افرادی را پیدا کردیم که طناب دار بر گردن آنها بود و یا خانم پرستاری پیدا شد که جنین شش ماه در شکم او بوده است. 
طبق صحبتی که با وزیر حقوق انسان دولت عراق در کشورشان داشتیم، ایشان فرمودند که ما آماری از نوع جنایات صدام و داعش داریم، صدام 25 نوع جنایت ضد حقوق بشر انجام داده و داعش 50 مورد. یعنی داعش دو برابر صدام! و من بعد اصلاح کردم که جنایات صدام 26 مورد بوده است و جنایت قبرستان حطین را اضافه کردم.
الوفاق: مخاطبین ما از ما در مورد سیر عملیات تفحص و چگونگی تحویل پیکر شهدا به خانواده هایشان سوألاتی می پرسند، می توانید در این باره توضیحی بدهید. 
سردار باقرزاده: در ابتدا کاوش مبتنی بر اطلاعات رسمی است که در گذشته ما داشته ایم . البته (مشاهدات میدانی هم بسیار کمک می کند و در کنار آن اطلاعات رزمندگان و فرماندهان به صورت موردی و اطلاعات مردمی به ویژه عشایر که کمک آنها بسیار موثر و تعیین کننده است و به نقطه یابی دقیق شهدا کمک می کند)
بعد، عملیات مهندسی خاکی انجام می شود و پیکر های مطهر شهدا خارج شده و طی یک مرحله تشریفات، تبادل و به کشور منتقل می گردند. بعد مراسم استقبال، بعد هم عملیات شناسایی و بعد تشییع شهدا و جانمایی برای تدفین شهدا اگر گمنام باشند، و اگر شناسایی شده باشند در اوطان آنها عملیات خاکسپاری انجام می شود. 
در خلال عملیات شناسایی، از مدارک شخصی پیکر های کشف شده مانند پلاک هویت، کارت شناسایی، و بنا به مورد از آزمایش   DNAجهت احراز هویت شهدا استفاده می کنیم. 
در بخش DNA طبق فتوای مقام معظم رهبری ( آیت الله العظمی خامنه ای) تکه ای از استخوان شهید را جدا کرده و به لابراتوار داده می شود؛ با نمونه ی خونی که از خانواده ی شهدا ( والدین، فرزند و یا همسر) گرفته می شود، عملیات شناسایی انجام می گیرد. 
نکته ی مهمی که در خلال این تفحص ها ما متوجه شدیم این است که، در عراق بعد از جریان فتوای مرجعیت عراق فرهنگ جهاد، ایثار و شهادت در حال نهادینه شدن است و مردم کشور عراق شجاع، پرشور، صمیمی، خون گرم و صاحب عزم بوده و ذخیره ی بسیار غنی برای آینده ی اسلام هستند. ما مشاهده کردیم که فرهنگ شهادتی که در خانواده ایرانی وجود دارد در بین عراقی ها و خانواده شهدای آنها تجلی پیدا کرده است. 
در یکی از شهرهای جنوبی عراق پدر دو شهید که فرزندانش در مبارزه با داعش به شهادت رسیده بودند خدمت آیت الله سیستانی رسید و عرض کرد: دو فرزندم شهید شده اند و من آمده ام تا شما بفرمایید چگونه عمل کنم.
حضرت آیت الله سیستانی فرمودند: این ها شهدای معرکه هستند. ایشان از پدر این دو شهید تقدیر کردند. پدر این دو شهید شهدای خود را به شهر برد و مراسمی برای آنها گرفت، مردم که برای تسلیت گفتن آمده بودند به آنها گفت: شما مراسم عزا اقامه نکنید، جشن بگیرید و من این افتخار را پیدا کردم که در راه اسلام دو فرزندم را اهدا کنم.
این شهادت هاست که ضامن بقای کشور عراق است. این همان فرهنگ بود که در دفاع مقدس در بین خانواده های ایرانی داشتیم که می گفتند به ما تبریک بگویید، تسلیت نگویید. 
من در همین راستا به وزیر انسان عراق پیشنهاداتی را دادم. با توجه به حادثه ی تلخی که طی آن 2500 نفر طی یک روز توسط داعش به شهادت رسیدند (که تعداد 1700 نفر آن دانشجوی عراقی و بقیه سرباز بودند.) پیشنهاد دادم این روز را روز شهدای دانشجو اعلام کنند، و در تقویم رسمی عراق ثبت شود. پیشنهاد دوم من این بود که نقطه ی شهادت این شهدا در کنار رود دجله شهر تکریت به عنوان یادمان شهدای دانشجو ساخته شود و برای ساخت یادمان این شهدا یک فراخوان بین المللی زده شود و معماران برتر دنیا دعوت شود تا بیایند آنجا این یادمان را طراحی کنند. اهمیت این روز در تاریخ عراق بسیار مهم است. 
نکته ی بعدی این است که حرکت نورانی (بازدید از مناطق عملیاتی) که در ایران داریم تحت عنوان " راهیان نور " در عراق سازمان دهی بشود و خود دانشجویان عراقی این کار را انجام بدهند. روایت گری این محل به عهده ی خود دانشجویان باشد. در ایران "یادمان هویزه" به عنوان یادمان دانشجویان نام گذاری شده و خود دانشجویان کارهای مربوط به آن را انجام می دهند، در عراق هم می تواند این گونه باشد و دانشجویان عراقی خودشان راوی باشند.
پیشنهاد بعدی این بود که؛ خانواده ی شهدای شیعه به دیدار خانواده شهدای اهل تسنن بروند، و خانواده ی شهدای اهل تسنن هم به دیدار خانواده های شیعه و بعد همه این خانواده ها به دیدار مرجعیت، علما و شخصیت های طراز اول کشور عراق، اعم از رییس جمهور، نخست وزیر و رییس مجلس بروند و هم چنین فرماندهان عالی رتبه ی نظامی.
پیشنهاد دیگر ما به دوستان عراقی این بود که موزه ی جهاد مقدس علیه داعش را بسازند؛ از همین امروز مطالعات آن شروع و اتاق فکر آن تشکیل شود. و بر همین اساس اسناد و مدارک جمع آوری شود و در قلب بغداد، (حتی من پیشنهاد دادم در زمینی که صدام حسین می خواست به نام خودش مسجدی بسازد) این موزه بنا شود. البته پیشنهاد من به عنوان یک مشاور این بود که خوب است موزه در این این محل بنا شود تا جهانیان بدانند داعش چه جنایاتی را علیه ملت ها مرتکب شده است. موسوعه مبارزه با داعش تدوین شود و بعد در دانشگاه ها تدریس شود. این بخش از تاریخ نورانی عراق که مبارزه با داعش است باید برجسته شود. 
بعد از یک صد سال، مرجعیت فتوای جهاد داده است و این فتوا قابلیت و ارزش خود را در این سرزمین مقدس نشان داده است. این باید ماندگار شود. باید به عنوان یک ذخیره ی معنوی که باعث حیات معنوی عراق در طول نسل های آینده خواهد شد محفوظ بماند. نباید این خون ها فراموش شوند، و هدر روند. شهدای معرکه ی مبارزه با داعش بر همه ی شهدا برتری دارند. مقام و فضیلت آنها چه بسا کمتر از شهدای کربلا نباشد. چرا که این ها در حریم حسین بن علی (علیه السلام) جنگیدند و در دفاع از راه حسین بن علی(علیه السلام) و راه عزت، شرف و دفاع از حیثیت ملت عراق و مسلمانان است. 
الوفاق: کشف پیکرهای شهدای غواص بازتاب گسترده ای داشت و خبر های آن در رسانه های بین المللی منتشر شد.می توانید درباره ی تاثیر روایت شهادت مظلومانه ی این شهدا در بین جامعه ایران و مسلمانان منطقه توضیحی بفرمایید؟
سردار باقرزاده: بدون تردید در موضوع شهدای غواص ما نقش بسیار کوچکی داشتیم و در حقیقت تنها خبر را به سمع و نظر مردم رساندیم. مابقی آن از تدبیر ما خارج بوده و هدایت الهی بوده که موضوع را به این جا رهنمون کرده است. خداوند متعال این شهدا را برای چنین روزی ذخیره کرده بود به این معنی که در این مقطع حساس از تاریخ کشور ما و در شرایطی که بسیاری معادلات این گونه نشان می دهد که ممکن است افراد بخواهند در مسیر دیگری حرکت کنند، خط نورانی شهدا و رهبری یک بار دیگر با زبان مردم بیان شد و بر آن تاکید شد. این شهدا آمده بودند که به امام خامنه ای بگویند: شما تنها نیستید و شهدا در کنار شما هستند. و با این همبستگی و همدلی با مقام معظم رهبری به دنبال این حرکت مردم به شهدا پیوستند و به امام شان گفتند که شما تنها نیستید. در تدابیر نورانی که دارید هم چنان راسخ هستید و راسخ باشید. هم چنان این خط مبارزه با زیاده خواهی امریکا در دستور کار شما بوده و خواهد بود و ما در کنار شما و پشتیبان شما خواهیم بود. به رهبری این اطمینان دوباره داده شد که شما تنها نیستید و همه ی عوامل مادی و معنوی در کنار شما هستند و ایران اسلامی برای تداوم راه امام خمینی(ره) ذره ای تردید ندارند. 
این حادثه ی عظیم را از عنایات و برکات ماه رجب می دانیم. از توجهات خاص امیر المومنین(علیه السلام) می دانیم. ما برای شروع دوره ی تفحص اخیر یک توسلی به ساحت مبارک حضرت امیر المونین (علیه السلام) داشتیم و از این بزرگوار خواستیم که این ماه رجب را برای ما یک ماه پر برکتی قرار بدهد. در حوزه ی تفحص شهدا عنایات و الطاف آن بزرگوار شامل حال ما شد. شهدایی که خودشان سالها به امیرالمومنین (علیه السلام) اقتدا کردند چون امیرالمومنین(علیه السلام)95 سال مفقود الاثر بودند و قبر مطهرشان نا مشخص بود. امروز رخ نورانی خود را به ما نشان دادند. اگرچه بسیاری از آن ها با دست بسته بودند و مظلومانه به شهادت رسیدند اما تاریخ ثابت کرد که ظلم هیچ وقت پنهان نمی ماند و چهره ی ظالمان مشخص می شود. 
مسأله ی مهمی که در این قضایا نباید فراموش شود این است که کسانی که غواص ها را به شهادت می رسانند، این ها در جبهه ی داعش هستند و کسانی هستند که مستظهر به حمایت های امریکا بودند در ابعاد مختلف و همین امریکا امروز درکنار داعش و پشتیبان آن است. و امروز مردم مبارزه با امریکا را یک بار دیگر در خیابان های تهران تمرین کردند. پس در ایران مبارزه و نبرد با امریکا در ابعاد مختلف هم چنان ادامه دارد. همان طور که امریکا دست از دشمنی با ایران بر نداشته است. 
الوفاق: شنیده ایم که امریکایی ها در لو دادن عملیات کربلای 4 نقش داشته اند و باعث شده اند این شهدا به این شکل مظلومانه به شهادت برسند. 
سردار باقرزاده: بلی. امریکایی ها فقط در این عملیات نقش نداشتند بلکه در بسیاری از عملیات ها هم نقش ایفا کردند و با صدام مساعدت کردند، گاه به صورت مستقیم و گاه به صورت غیر مستقیم در جنگ نقش داشتند. در بخش آخر جنگ هم که مستقیماً ورود کردند، در قضیه حمله به سکوهای نفتی، کشتی های نفتکش ما و حمله به هواپیمای مسافربری ایرباس، این ها نقش مستقیم امریکاست. در مواردی هم به صورت غیر مستقیم مانند دادن اطلاعات لجستیک و غیره . در زمان جنگ، عرصه ی بین المللی را بر ما تنگ کردند. عملیات استانچ که در یک مقطع انجام شد برای تحریم و ایجاد فشار بر ایران صورت گرفت. این ها مواردی بوده که در طول جنگ بارها وبارها تکرار شد و دشمنی مردم ایران با امریکا بسیار ریشه دار است و به این آسانی بر طرف نخواهد شد. 
الوفاق: در پایان بفرمایید شما از مراحل مختلف جستجوی نور(تفحص شهدا) برای مخاطبان ما که مسلمانان بین المللی هستند چه خاطره ای دارید. 
سردار باقرزاده: چون مخاطبان شما خارجی هستند خاطراتی را بیش تر از حوزه ی عراق که در چند مقطع برای من اتفاق افتاده است برایتان نقل می کنم. 
من در جریان تفحص شهدا در خاک عراق با چند نفر آشنا شدم، نفر اول سرلشکر عبدالستار بود، او یکی از فرماندهان عالی رتبه ی عراق و مسئول امور اسرا بود، او فردی بسیار خشن سخت گیر و متکبر بود؛ که من در اولین دیدار در پاسگاه منذریه عراق با او مواجه شدم. همان جا تکبر او را شکستم؛ او در پاسگاه منذریه عراق، مبلی بسیار مندرس و شکسته ای برای نشستن ما اختصاص داد. تعداد ما چهار نفر بود که سه نفر مان به سختی روی مبل جا شدیم و نفر چهارم ما که برادر جانبازی بود ایستاده بود. عبدالستار به تنهایی به روی مبل بسیار شیک و زیبایی نشسته بود و پاهایش را روی هم انداخته بود و کف کفشش به سمت ما بود. او خیلی با تکبر نشسته بود، من برای اینکه جایش تنگ شود و خیلی احساس راحتی نکند، به برادر جانبازمان گفتم: برود و روی مبل کنار او بنشیند، تا حداقل جایی برای نشستن داشته باشد. ایشان به دستور من سریع رفت و کنار عبدالستار نشست و او مجبور شد خود را جمع و جور کند و از آن پوزیشن که برای خود درست کرده بود خارج شود. 
من همان ابتدا به او ثابت کردم که درست است که در این جا تو فرمانده هستی اما باید با ما درست برخورد کنی. بعد او آمد به ما گفت که اجساد کشته های ما را بدهید بدون آنکه بخواهد جسد شهدا را به ما تحویل دهد. چون ما اعلام کرده بودیم که 100 جسد به شما خواهیم داد آن ها آمده بودند به خط مرزی تا جنازه های شان را تحویل بگیرند. گفتم: نخیر شما باید شهدای ما را تحویل بدهید تا ما اجساد شما را بدهیم. بعد ما برای این که او به حرف مان اطمینان کند، گفتم فعلاً 10 جسد به شما می دهم تا شما شهدای مان را برای ما بیاورید. هر چه اصرار کرد که همه ی اجساد عراقی را به ما بدهید قبول نکردم. بعد از آن قضیه، کار به تدریج راه افتاد و همینطور نفرات بعدی مثل  محمد حسین عبدالوهاب، حسین ثابت محمود، رباح حسن علی، مُیسر صالح النوح و محمد الخضرحسن الدوری نیز کسانی بودند که من با آنها کار کردم. در یک مقطعی که ما یک شهیدی را پیدا کرده بودیم (شهید سید صمد حسینی که پیکر وی بعد از سیزده سال در منطقه ی طلاییه کشف شد و چهره و سر مطهر ایشان کاملاً سالم بود و زبان در کام و مردمک چشمها کاملاً واضح بود، دهانش باز بود و حتی ریش هایش کنده نمی شد، این شهید در عملیات خیبر به شهادت رسیده بود و از گردن به پایین ایشان کاملا اسکلت بود و استخوان شده بود) عکس آن شهید در پاسگاه منذریه عراق همراه من بود، ما برای جلسه ای با محمد حسین عبدالوهاب به آنجا رفته بودیم. من در آن جلسه گفتم در خلال جستجوهای اخیر ما پیکر شهیدی را کشف کردیم که در واقع صورت حقی است که خداوند متعال می خواست به ما نشان بدهد و اینکه اگر بخواهد می تواند کل بدن را استخوان کند و صورت حق را نگه دارد. چهره ی زیبا و نورانی او کاملاً مشخص بود. دوازده فرمانده عالی رتبه ی عراقی در اتاق بودند و گوش می دادند. من وقتی عکس شهید را به عبدالوهاب نشان دادم ایشان لحظاتی به عکس خیره شد و یک جمله گفت که در حقیقت یک اعتراف بود؛ گفت: الشهدا لایغسل. گفتم: نعم. (افضل الشهداء الذین یقاتلون فی الصف الاول و هم لایغسل و لایکفن). عکس ها را بین افراد جلسه چرخاندیم و همه به عکس خیره شده بودند. 
در جلسه بعد ما سراغ عبدالوهاب را گرفتیم و پرسیدیم کجاست؟ گفتند: الموجود. ما در جلسات بعدی هم سراغ او را گرفتیم و همین پاسخ را شنیدیم. بعد ما گفتیم: لا موجود. او کجاست؟ ظاهراً به خاطر همان یک جمله که اعتراف کرده بود (الشهدا لایغسل) انگار با او برخورد کرده بودند. حالا اگر اعدامش کردند یا نه ما خبر نداریم اما بعد از آن ما او را ندیدیم. 
در قضایای تفحص (حتی زمان صدام) بعضی از سربازان و درجه داران عراقی علاقه شان را به شهدا نشان می دادند. در دوران صدام یک بار یکی از شهدا که پیدا شده بود تمثال مبارک امام خمینی (ره) را همراه خود داشت. یکی از درجه داران عراقی آمد و عکس را گرفت و بوسید. بچه ها گفتند که چرا این عکس را می بوسی؟ او امام ماست. گفت: این مرد ما را به یاد حسین بن علی(علیه السلام) می اندازد. این نشان میداد که در همان زمان خفقان هم برخی نیروهای عراقی به حضرت امام (ره) خیلی عشق و علاقه داشتند ولی جرأت نمی کردند نشان دهند. ما این نوع احساسات مردم عراق را به شکل های مختلف دیده بودیم ولی در لشکر عراق خیلی برایمان عجیب بود. نکته ی مهم دیگری که من فکر میکنم لازم است گفته شود وحشت همواره ی رژیم صدام از این بود که جمهوری اسلامی ایران در سپاه و لشکر عراق این گونه نفوذ کند؛ اما از یک جریان غافل بود، و آن هم جریانی است که الان در عراق وجود دارد. تصور من این است که حزب بعث و نفوذ سلفی ها و داعش از زمان صدام شروع شده بود. 
سرلشکر حسن الدوری(آخرین فردی که با من در عراق همکاری داشت، او سنی شافعی مذهب بود، در ارتش عراق مسئولیت بالایی داشت، جزء افرادی بود که در روسیه دوره دیده بود و در زمان صدام به مراکز حکومتی عراق نزدیک بود) چون او با من صمیمی شده بود بسیاری از مسایل شخصی و خانوادگی خود را به من می گفت به این معنی که سعی کرده بودم با ایشان رابطه معقول و منطقی داشته باشم. روزی به من گفت: "بسیار نگران هستم. دامادی دارم که برادر زاده و داماد من محسوب می شود او در ارتش عراق درجه دار و سروان است. او هم چنین عضو گارد ریاست جمهوری است و اخیراً گرایش به وهابیت پیدا کرده است (خیلی جالب است که زمان صدام یک سری حرکت هایی انجام می گرفت برای نفوذ وهابیت به ارتش صدام.) اگر رژیم بعث عراق بفهمد او را اعدام خواهد کرد. من بسیار نگران هستم. صبیه را به ایشان دادم و از این بابت نگران هستم."
من به سرلشکر الدوری گفتم: شما نگران نباش، من یک کتابی دارم، شما این کتاب را به ایشان بدهید تا آن را مطالعه کند. این کتاب را حضرت آیت الله سبحانی در رد وهابیت به زبان عربی نوشته بودند، من آن را به ایشان دادم. بعد از دو سه ماه سوال کردم که آثار مطالعه ی آن کتاب چه بود. گفت: به طور کلی از آن اندیشه ها و افکار برگشته است. ما خیلی خوشحال شدیم که حداقل یک نفر در این مسیر هدایت شد. 
این نشان می دهد رژیم آل سعود از آن زمان برای ترویج وهابیت در عراق تلاش می کرده. در مورد یمن هم نکته ای است که به آن اشاره می کنم. 
ما در قضیه ی یمن یک نقش انسانی داریم، بعد از اینکه در مرحله ی اول مجروحین یمنی به تهران آمدند، چهار تن از آنها شهید شدند. اجساد این شهدا چند ماهی است که در معراج شهدای تهران است. ما این شهدا را در دو مرحله با هواپیما فرستادیم تا تحویل خانواده هایشان در یمن شوند. متاسفانه رژیم آل سعود مانع این کار شد و اجازه ی تحویل این پیکرها را نداد. ما نیز از صلیب سرخ جهانی  به صورت رسمی درخواست کردیم تا در تحویل این شهدا مساعدت کنند. طی جلسه ای که اخیراً با آقای سدریک شوایدزر (نماینده ی صلیب سرخ جهانی در یمن) داشتیم، تقاضا کردیم که ترتیب انتقال این شهدا را بدهند. ولی تا به حال هیچ اقدامی مشاهده نکردیم. ایشان یک مطلبی را به من گفته بودند که اوضاع خاورمیانه به شدت به شدت وخیم است و بیش از 30درصد از بودجه ی صلیب سرخ در منطقه ی خاورمیانه، به خاطر جنگها، هزینه می شود. که من در پاسخ به ایشان گفتم: به همین دلیل بود که امام خمینی (ره) فرمودند: " هرچه فریاد دارید بر سر امریکا بکشید". چرا که مسبب تمام فتنه ها و جنگ ها، امریکا است. اگر تشویقات امریکا نبود آل سعود جرأت نمی کرد به مردم یمن حمله کند. من در این مسأله به ایشان گفتم که : عربستان تا قبل از این جنگ در بین کشورهای عربی به عنوان شیخ طایفه و قبیله شناخته می شد، آیا خوب است یک شیخ با طفلی درگیر شود؟ الان در قضیه ی یمن شیخ اعراب آمده به جنگ با کودکان یمنی، این برای عربستان خیلی بد است و این تصویری است که از جنگ عربستان علیه یمن در افکار عمومی دیده می شود. بنده یک طرحی را بعد از سقوط صدام دنبال می کردم، اسم طرح این بود "حدیث الهزیمه" (روایت شکست)، در این رابطه با تعدادی از فرماندهان نظامی عراق مصاحبه ای داشتم، یکی از آنها سرلشکری بود به نام موفق عزیز، از ایشان سوال کردم رژیم بعث صدام فکر می کرد جنگ تحمیلی علیه ایران چند روزه تمام می شود؟ ایشان پاسخ داده بود: من در آن جلسه نبودم. ولی من شنیدم در سطح عالی جلسه ای برپا شده بود که در آن جمع کارشناسان و تحلیل گران جنگ حضور داشتند و گفته بودند جنگ صدام علیه ایران ظرف یک تا سه هفته تمام می شود، عده ای که در آن جلسه بودند که به اصطلاح اهل بررسی و تحلیل بودند گفتند: این جنگ یک ماه طول می کشد. اما دربین آنها یک نفر هم خطایی کرد و گفت که این جنگ سه ماه طول می کشد. به خاطر این نظر به شدت با او برخورد کردند. اخیراً در جنگ یمن هم من شنیده ام که برخی از مقامات عربستان به هم پیمانان خود گفته بودند که ما ظرف سه تا چهار روز کار یمن را تمام می کنیم، این همان نگاه صدام است. البته آن کسی که در عراق می گفت سه ماه جنگ طول می کشد توبیخ شد. حالا نمی دانیم در عربستان بعد از این کسی توبیخ خواهد شد یا نه؟ بعضی از هم پیمانان عربستان به مقامات کشورمان گفتند که عربستان به ما گفت ظرف 3 تا 4 روز این جنگ را تمام می کنیم. ولی جنگ یمن دچار روندی فرسایشی شده است و من به عنوان یک نظامی می خواهم بگویم که جنگ هوایی باید به یک جنگ زمینی ختم شود. ترجیحاً نیروی زمینی باید وارد شود تا بتواند قسمتی از خاک یمن را اشغال کند و در کنترل بگیرد. تصور من این است که عربستان خیلی زور بزند می تواند دو تا سه لشکر را در خاک یمن وارد کند، هر لشکر حداکثر مکانی را که می تواند اشغال کند 30 کیلومتر است و در کشور بزرگی مثل یمن که طول زیادی دارد 90 کیلومتر بتواند اشغال کند. این لشکر اگر بخواهد از یک خط آماد و لجستیکی پشتیبانی شود و برای پشتیبانی آب، سلاح، دارو و تجهیزات تدارک ببیند و به خوبی تغذیه بشود در چنین میدانی قطعا زمین گیر خواهد شد.
از طرف دیگر مردم یمن بسیار مبارز هستند و شعار شان این است: " الامام شاهر بالسیف" ؟ از ابتدا قائل به مبارزه بودند و در بین کشور های عربی مردم یمن به قدرت و بنیه ی قوی مشهور هستند. برای مردم یمن کاری ندارد بخواهند سالها مبارزه کنند اگر چه مسائل انسانی در یمن بسیار نگران کننده است. ما به صلیب سرخ گفتیم خودشان را برای جنگی طولانی آماده کنند و  به فکر تسهیل امدادرسانی باشند. در شرایط فعلی صلیب سرخ برای اینکه بتواند فجایع انسانی یمن را بیان کند هراس دارد به خاطر اینکه مبادا به واسطه ی بیان حقایق، از جانب عربستان و هم پیمانانش در معرض فشار قرار بگیرند. ولی من به آنها گفتم رسانه های ایران (اعم از شبکه های تلویزیونی و مطبوعات) همیشه این ظرفیت را دارند که حقایق را بیان کنند. من باز تاکید می کنم که صلیب سرخ خود سانسوری نکند و مظلومیت مردم یمن بیان شود. الان 26 میلیون مردم یمن در معرض یک فاجعه انسانی هستند و در این ماه مبارک که مردم سر سفره ها هستند باید برای مردم یمن دعا کنند. و مسئولین زمینه مساعدت مردم ما را با مردم یمن فراهم کنند. همین جا برای برادران عراقی می گویم عراق باید بیش از این وارد مسائل یمن شود و کمک کند، عراق نقش بسیار تعیین کننده ای در مسائل منطقه دارد و به طور کلی در مسائل و حوادث منطقه می تواند بسیار تأثیر گذار باشد. مردم یمن بسیار مقاوم هستند و این روزها دل مردم ایران با مردم یمن است و برای آنها دعا می کنند. 
بعضی از مسائل که جزء تکالیف صلیب سرخ است به آنها گوشزد شد، صلیب سرخ باید جنایت جنگی عربستان را ثبت و منتشر کند، همان گونه که در فجایع غزه این نقش را صلیب سرخ به خوبی ایفا کرد و نقش بسیار خوبی هم بود. تلفات انسانی جنگ در یمن برابر آماری که صلیب سرخ دارد به مراتب بیش تر از آن آماری است که توسط سازمان ملل اعلام شده است و این نکته ی خیلی مهمی است. و مسأله مهمی این است که سازمان ملل وظیفه ی خودش را به خوبی انجام نداده است . نماینده ی صلیب سرخ به من گفت آن چه در حوادث یمن دیده می شود مانند نوک کوه یخ است و عمق فاجعه به مراتب بیش تر است. مثل آیس برگ(iceberg)، که یک مقدار از آن دیده می شود و بخش اعظم آن زیر آب است. 
ما باید این هشدار را بدهیم که درحال حاضر کشور یمن روزانه بیش از سی دقیقه برق ندارد، و هم چنین وضعیت این کشور از جهت مشکل سوخت هم بسیار حاد است. اگر اوضاع با همین کیفیت پیش برود، تلمبه هایی که آب چاه ها را به بیرون منتقل می کنند از کار می افتند و بحران آب هم به وجود خواهد آمد.صلیب سرخ برای 26 میلیون انسان در یمن نمی تواند غذا و دارو تهیه کند، مضاف بر اینکه تاکنون با تلاش هایی که صلیب سرخ در این راستا داشته است 50 تن مواد غذایی، دارو و تجهیزات به مردم یمن رسیده است و این رقم عمق فاجعه ی انسانی برای 26 ملیون انسان در یمن است. اصلاً این رقم قابل توجه نیست. از همین جهت باید وجدان های بیدار جهانیان به راه افتاده همانند حرکتی که در حمایت از غزه اتفاق افتاد درباره ی یمن هم سازمان دهی شود. سازمان های اروپایی توقف جنگ و عقب نشینی عربستان را خواستار شوند و هم چنین بخواهند سرنوشت کشور یمن را به خود مردم این کشور واگذار کنند. در این راستا نقش رسانه ها بیش از پیش مهم بوده و می بایست مورد تأکید قرار بگیرد. 
۱۳ تیر ۱۳۹۴
تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۳۹۴
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید