خانه / نمایش جزییات خبر

تشییع شهدا در دانشگاه؛ از گمنامان بی‌سر تا ساعتی که «همه» آمده بودند

تشییع شهدا در دانشگاه؛ از گمنامان بی‌سر تا ساعتی که «همه» آمده بودند
مقابل ورودی دانشگاه شلوغ بود، دختران و پسران دانشجو در کنار هم به انتظار رسیدن پیکر شهدا ایستاده بودند. به نظر نمی‌رسید دانشجویانی هم که در پیچ و خم مدرنیته لباس‌هایشان آب رفته است، به استقبال بیایند اما همه آمده بودند.
به گزارش پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی مفقودین و شهدای گمنام ، از منظر بنیانگذار کبیر انقلاب «دانشگاه مبدأ همة تحولات است». این بدان معناست که دانشگاه می‌تواند نقش تحول آفرینی را در جامعه ایجاد کند امروزه نقش و جایگاه دانشگاه بسیار فراتر از گذشته است، سال‌ها است که به درخواست دانشگاهیان، اساتید و دانشجویان چندوقت یکبار شهدای تازه‌تفحص‌شده‌ای که به خاک کشور بازمی‌گردند، در دانشگاه‌ها و در جمع محیط‌های علمی تدفین می‌شوند. هرگونه ساختاری در جامعه یک سری تأثیرات فرهنگی و مذهبی دارد؛ برخی از دانشگاه‌های ما قدری از فضای دانشگاه بومی انقلاب اسلامی فاصله گرفته‌اند که قرار گرفتن دانشجویان در چنین ساختاری نه تنها بحث‌های فرهنگی مذهبی تقویت نمی‌شود، از همین رو جایگاه مزار شهدا ساختاری الهی است که تأثیرات فرهنگی و اعتقادی در محیط پیرامون خود دارد.
به لطف همکاری مسئولان فرهنگی و دانشگاهی کشور با ادامه این روند، تأثیرات بسیار مطلوبی به دست آمده است که برای عموم  افراد محسوس و قابل درک  است. آخرین دانشگاه میزبان شهدای گمنام هشت سال جنگ تحمیلی، دانشگاه آزاد واحد شهرری بود که روز گذشته با حضور با شکوه دانشجویان و خانواده شهدا به استقبال دو شهید گمنام آمد و به دانشگاه‌هایی پیوست که گوشه‌ای از خود را به مزار پاک شهیدان اختصاص داده است.
مقابل ورودی دانشگاه حسابی شلوغ بود، دختران مقابل وردی بانوان، و پسران نیز مقابل ورودی آقایان ایستاده و انتظار می‌کشیدند. برخی از فرصت استفاده کرده و سربندهای یازهرا، یاحسین، یاحسین مظلوم و... میان دانشجویان توزیع می‌کردند. به نظر نمی‌رسید دانشجوهایی که در پیچ و خم مدرنیته لباس‌هایشان آب رفته است، از سربندهای یاحسین شهید استقبال کنند، اما همه دانشجویان بی‌آنکه جزئیات ظاهری و تفاوت‌های رفتاری تأثیری در نحوه استقبال‌شان بگذارد، سربندها را میان خودشان تقسیم می‌کنند، عده زیادی هم چفیه به همراه دارند، هرکس به سبک مورد نظرش آن را به همراه دارد، عده در دست، عده‌ای دور بازو، عده‌ای دور گردن و عده‌ای روی سر گرفته‌اند.
هنوز خبری نیست. همه منتظرند و هرچقدر می‌گذرد بر تعدادشان افزوده می‌شود. تعدادی از دانشجویان حلقه‌ای تشکیل داده و در گوشه‌ای شعر می‌خوانند. حسَ دسته‌جمعی‌شان را با سروده‌هایی درمورد شهدا، به محیط انتقال می‌دهد. یکی از بانوان حراست دانشگاه می‌گوید: «فکر نمی‌کردم بچه‌ها تا این حد استقبال کنند اما انگار بیش از آنکه نشان می‌دهند در دل به شهدا تعلق دارند».
بخش اعظمی از دانشجویان درون دانشگاه ایستاده‌اند، همه اساتید کلاس‌هایشان را تعطیل کرده و به میان دانشجوها آمده‌اند. تعداد زیادی روی پله‌ها نشسته‌اند و همه به محض رسیدن ماشینی که پیکر شهدا را به همراه داشت، می‌ایستند. نیازی به روضه‌خوانی نیست؛ چشم‌ها به محض مشایعت تابوت‌های پرچم‌پیچ، خیس می‌شود و هرکس به سبک خودش به میزبانی این دو شهید گمنام آمده است.
گروهی با صلوات، گروهی با نواهای حسینی، گروهی با اشک و غرق در سکوت تابوت‌ها را به میان خود می‌کشند. یکی از تابوت‌ها به سمت بانوان و دیگری در میان مردان و پسرانی که منتظر پیکرها بودند منتقل می‌شود. وقت نماز فرارسیده است، جمعیت زیادی از دانشجویان به نماز می‌ایستند خیلی‌هایشان نمی‌دانند «نماز میت» به چه نحوی خوانده می‌شود. می‌گویند وضو نداریم اما توضیحات راهنمایان مراسم، آرامشان می‌کند و همگی قامت می‌بندند.
دوربین‌ها و عکاسانی که این لحظات را ثبت می‌کنند خودشان غرق شکوهی شده‌ بودند که دانشجویان آن را ترسیم کرده بودند. نماز خوانده شد و با مدیحه‌خوانی مداحانی که جمعیت را همراهی می‌کردند پیکر دو شهید گمنام به سوی محل تدفین انتقال یافت. شمارش جمعیتی که شهدا را تشییع می‌کردند از دسترس خارج بود و دانشجویانی هم به صورت گروهی در محل حاضر که جمیعت تشییع‌کننده را مانند یک خیابان طویل در برگرفته بودند. پسرانی که اشک در چشم‌هایشان حلقه بود و با دوربین‌های خود فیلمبرداری می‌کردند، عده دیگری که بطری‌های گلاب را میان جمعیت توزیع می‌کردند.
تشییع شهدایی که سی سال پیش در دفاع مقدس شهید شده بودند در کنار ساختمانِ شهدای هسته‌ایِ دانشکده برق دانشگاه آزاد(شهدای علمی) خود بیانگر پیوند زمانی اهداف دفاع مقدس بود.
همه دانشجویان زیر آفتاب مطلقی که همه را کلافه می‌کرد شهدا را تشییع کردند. اساتید و خانواده شهدای دیگر هم حضور داشتند. محل تدفین با پوسترهایی از شهدای هسته‌ای، شهید علی خلیلی، شهید چمران و دیگر شهدای دفاع مقدس آراسته شده بود. این‌ها گواهی بود بر اینکه اهداف همه شهدا یکسان بوده و اگر نسل‌های مختلفی در میان شهدا وجود دارد اختلافی در اهداف ایجاد نمی‌کند، همه‌شان برای دفاع از انقلاب و پاسداری از جمهوری اسلامی رفته‌اند. شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای نسل جدید همگی یک پیام را فریاد می‌کنند و این را به وضوح می‌توان حس کرد.
یک زمین خاکی وسیع که نقطه مرکزی آن به سکویی محدود می‌شد. سکویی که قبر دو شهید را در دل خود جای داده بود. محل تدفین پر بود از گل‌های پرپر شده و چفیه‌هایی که زمینش را پوشانده بود. جمعیت زیاد امکان مشاهده دقیق محل تدفین را از بقیه گرفته بود.
گرمای هوا کسی را کلافه‌ نمی‌کرد و همگی بی‌توجه به شرایط نامساعد هوا و تشنگی زیاد ایستاده بودند و پابه‌پای مداح مراسم اشک می‌ریختند. عده‌ای کوله‌پشتی‌ها و کیف هایشان را روی زمین گذاشتند همانجا روی سنگ‌ریزه‌های داغی که محوطه را پر کرده بود نشستند و سر بر زانوهای خود گذاشتند.
برخی از دانشجویان میان جمعیت عزادار لیوان توزیع کرده و گروهی دیگر آب می‌دادند. رفع تشنگی از تشییع‌کنندگان شهدای گمنام کار دلنشینی بود که آن‌ها انجامش می‌دادند. کودکانی هم به همراه مادرشان مهمان این مراسم بودند و شاید برای اولین بار استقبال از شهدا را به چشم می‌دیدند. به توصیه مداح هرکسی که سربندش را نبسته بود و یا اضافه‌تر به همراه داشت آن را به پیشانی‌اش بست.
لحظه تدفین جمعیت حس یکسانی داشت. همه‌شان غرق در معنویتی بودند که به خاطر حضور دو مهمان جدید ایجاد شده بود. فرقی نداشت کسی که در این مراسم حضور دارد با چه اعتقاد و فکری است؛ همه خالصانه برای شهدا اشک می‌ریختند عده زیادی روی خاک زانو زده و سجده کرده بودند. مادر شهیدی پشت بلندگوی مراسم از بچه‌ها تقاضایی می‌کند و مادرانه می‌خواهد که به حرمت شأن و جایگاه والای این دو شهید گمنام حجاب خود را رعایت کنند. دانشجوها برای پایین آوردن مقنعه‌های عقب رفته‌شان تعللی نمی‌کنند و این یکرنگی فضا را دلنشین‌تر می‌کند.
«این دو شهید گمنام بی‌سرند»، این را مداح می‌گوید و سوز عجیبی به گریه‌ها می‌بخشد چیزی که شاید خلأش حس می‌شد. روضه نیمه‌تمامش پایان یافته و مراسم تمام می‌شود اما نه تنها کسی از محل تدفین دور نمی‌شود بلکه جمع بیشتری به میزبانی از شهدا می‌آیند.
گزارش از: طیبه سادات مولایی
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
تاریخ انتشار: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید