خانه / نمایش جزییات خبر

کتاب رصد دلتنگی ها بزودی منتشر می شود

کتاب رصد دلتنگی ها بزودی منتشر می شود
کتاب «رصد دلتنگی ها» مجموعه خاطرات، بیانات و گفتارهای استاد صمدی آملی در حوزه دفاع مقدس و شهدای گمنام است که بزودی منتشر خواهد شد.

کتاب «رصد دلتنگی ها» مجموعه خاطرات، بیانات و گفتارهای استاد صمدی آملی در حوزه دفاع مقدس و شهدای گمنام است که بزودی منتشر خواهد شد.

این کتاب مشتمل بر 6 فصل شامل؛ خاطرات، توصیه ها،دیگر بیانات، شعر، گفتگو با استاد و تصاویر به کوشش سید حسین موسوی جمع آوری و تنظیم شده است. موسوی درباره رصد دلتگی ها می گوید: « احساس اینکه با وجود مطالب بی شمار و ارزنده ای از استاد صمدی آملی در زمینه شهید و شهادت، ممکن است این سخنان و رهنمودها بدست فراموشی سپرده شود، انگیزه ای جدی برای گردآوری و تدوین مطالب ایشان را ایجاد کرد.»

وی همچنین اشاره کرد: « از ویژگی‌های برجسته کتاب می توان به بدیع و نو بودن کتاب اشاره کرد با این نگاه که مطالب جمع آوری شده حاصل خاطرات و بیانات شخصیت وارسته ای است که عرفان عملی را در جبهه های هشت سال دفاع مقدس تجربه نموده و خود هم اکنون خادم یکی از حرمهای شهدای گمنام در استان مازندران می باشد.»

در ادامه به برخی از مطالب کتاب اشاره می شود.
در یکی از خاطرات استاد صمدی آملی در این کتاب می خوانیم:
« خدا رحمت کند شهیدان میرشاکی را که اهل الیگودرز و از دوستان بسیار صمیمی ایام جنگ ما بودند . در خدمت ایشان به منطقه عملیاتی والفجر 6 رفته بودیم . در جایی دو قبر مشاهده کردم . از عزیزان پرسیدم :« این دو قبر مربوط به کیست ؟! » گفتند :« مربوط به دو برادر است که از سادات بودند» . این ها وقتی آمده بودند جبهه ؛ گفته بودند ما می دانیم که در همین نقطه شهید می شویم . بنابراین بعد از شهادت، مارا در همین نقطه دفن مان کنید . به پدر و مادرشان هم گفته بودند : به رزمنده ها سفارش کردیم که اگر شهید شدیم ما را در همان محل شهادت مان دفن کنند و جنازه یمان را برنگردانند . از نحوه ی شهادت شان سوال کردم . گفتند :« گلوله ی توپی آمد و بین هر دو قرار گرفت و هر دو را تکه تکه کرد . بعد رزمنده ها قطعه قطعه های بدن شان را جمع کرده و دفن کرده بودند» . در وصیت نامه شان آورده بودند که ما می خواهیم با بدن قطعه قطعه مادرمان زهرا  سلام الله علیها را زیارت کنیم».

نویسنده در فصل توصیه ها به بخشی از سفارشات استاد درباره جوانان اشاره می کنند:

« جوانان عزیز! اگر توفیق پیدا کردید و دست تان به دامن اهل معرفتی رسید؛ جوانی تان را در راه خود سازی و سکوت ها و خلوت ها و حضور  و مراقبت های سنگین سپری کنید. خوشا به سعادت جوانانی که استادی مطمئن پیدا کرده و در مسیر خدا و قرآن و اهل بیت علیهم السلام درست پرورش پیدا می کنند. استادی که نه تنها عمداً مرتکب خطا نمی شود؛ بلکه حتی سعی می کند سهواً هم خطا مرتکب نشود. اگر به چنین منبعی دست پیدا کردید،خودتان را در مسیر علم و عمل درست بسازید. اما عموم جوان های اجتماع ما که در بخش های گوناگون اجتماع و در کارهای روزمرگی مشغولند؛ مثلاً کسانی که در دبیرستان ها و دانشگاه ها و حتی جوان هایی که امکان تحصیل برایشان فراهم نشد و دنبال کسب و کار هستند؛ این ها اگر می خواهند خود را دریابند؛ دائماً با وصیت نامه ها و خاطرات و حال و هوای شهدا و جبهه ها در ارتباط باشند.
شهدا اُسوه و الگوهای خوبی هستند. شهدا به عنوان یک عامل ترغیب برای احساسات پاک جوانان می باشند. لذا ضمن این که در خدمت عالمان عمومی اجتماع به سر می برید و در جلسات روضه شرکت می فرمایید؛ الگو و سر مشق تان را شهدای عزیز قرار بدهید که این ها خالصانه و مخلصانه بارشان را برای الی الابد درست بستند.... سال هاست که رسم شده و افراد زیادی ایام سال جدید برای زیارت مناطق جنگی کشور می روند. خواهش و استدعای بنده از جوان های عزیز این است که هیچ کس نباشد که مناطق جنگی را ندیده باشد. بروید و مناطق جنگی کشور را ببینید. حال و هوای خوبی به شما دست می دهد».

استاد در پاسخ به این سؤال که؛« باتوجه به این که حضرت عالی متولی سه شهیدگمنام درتپه ی نورالشهدای خوشواش آمل هستید؛ بفرمایید تدفین شهدا در نقاط مختلف کشور چه پیامد هایی خواهد داشت؟ » می فرمایند:
« تپه ی نورالشهدای خشواش آمل قبل از انقلاب مرکزی برای فساد زن ها و مردهای کلاش بود.چراغ زنبوری برمی داشتند و می رفتند آنجا قمار بازی می کردند.آن جا محلی برای شراب خواری بود. بعد از تدفین سه شهید گمنام در    تپه ی نورالشهدا،آقای 50ساله ای که اصلا در وادی انقلاب نیست، آمد پیش من و در حالی که زار زار گریه می کرد؛گفت: «آقا من قبل از انقلاب خواب تپه ی نور الشهدا را دیده بودم.  حالا که شما شهدا را دفن کردید؛ آن خواب به یادم آمده است». با توجه به این که این مرد شخصی انقلابی نیست؛ کسی نمی تواند بگوید خودشان دارند نان در روغن می ریزند. این آقا کسی است که صرفا مشغول کار و زندگی خودش است. این خواب را زمانی دیده بود که خبری از انقلاب نبود و این نقطه محل تجمع افراد فاسد بود . خوابش از این قرار بود؛ گفت: « من در خواب دیدم  روحانی نورانی که عمامه ی مشکی بر سر داشت، در بالای تپه آمد و شروع کرد به حفر سه تا قبر و سه تا شهید در آن جا دفن کرد. بعد دیدم از بالای تپه، خون مثل سیل جاری شد و ایشان خون ها را با بیل جوب بندی کرد و همه ی تپه را با خون آبیاری کرد. رفتم جلو گفتم آقا چه می کنی؟ گفت می خواهم با خون این جا را آب یاری کنم تا نورانی شود. بعد ها که انقلاب اسلامی صورت گرفت و تصاویر حضرت امام ره از رسانه ی ملی پخش شد؛ این مرد تازه متوجه شده بود که آن سید روحانی که قبل انقلاب در خواب دیده حضرت امام خمینی ره بوده است. »

۲ شهریور ۱۳۸۹
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۸۹
نازنین
۱۳۸۹/۰۶/۰۴ Iran
5
0
0

خیلی جالب بود. منو یاد شهدا انداخت. خیلی هوایی شدم.


نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید