خانه / نمایش جزییات خبر

آرام جانم! این سالها در کدامین خاک خفته بودی/ دعا کنید من و مادرم شهید بشویم

آرام جانم! این سالها در کدامین خاک خفته بودی/ دعا کنید من و مادرم شهید بشویم
آرام جانم! این سالها خاک کدامین سرزمین منزل و مأوای تو بود. پیکرت را کدامین دشت در آغوش گرفته بود که اینقدر سبکبال شده‌ای. این روزها درست مثل کودکی‌هایت هستی، آنقدر سبک شده‌ای که می‌توانم تو را همانند همان روزهای کودکی در آغوش بگیرم و مادرانه برایت لالایی بخوانم.
معراج شهدا خلوت است، آرام است، 92 تابوت کنار هم چیده شده‌اند. می‌دانم که شهدا به این سکوت عادت دارند. آنها سالها در خاک سرزمین های دور، آرام خفته بودند و پس از سالها به میهن بازگشته‌اند تا در منزلگاه همیشگی خود آرام بگیرند. نباید آرامش و سکوت پرمعنای اینجا را به هم زد. آرام زمزمه می‌کنم : "السلام علیکم ایها الصدیقون، السلام علیکم ایها الشهدا الصابرون ..."
سکوت معراج را دوست دارم
وارد معراج شهدا که می شوی رنگ سبز دیوارهایش چشمانت را نوازش می‌دهد. تابوت‌ها با نظم و ترتیب خاصی کنار هم قرار داده شده‌اند. بیست و هشت ستون سه تایی و دو ستون چهار تایی در وسط. سکوت معراج را دوست دارم. سکوتی پرمعنا و پرهیاهو که باید برای شنیدن همهمه‌های آن، گوش جان را بیدار کنی. چشمها را ببندی و با تمام وجود به بی‌نهایت بیندیشی.
قدمگاه شهیدان است اینجا!
معراج شهدا اسم آشنایی است، چه برای آنان که از سالهای دور با شهدا و جبهه و جنگ آشنا بوده‌اند چه برای آنان که جوانان امروز هستند.  مناطق عملیاتی شلمچه و فاو، مکان‌هایی است که این شهدا در آنجا حضور داشته‌اند.
 
معراج الشهدا
 
این مردان سالهای دور
این مردان سالهای دور، سالهاست که به گمان ما در میانمان نیستند. اما اگر خوب بنگریم آنها را در لابه‌لای روزمرگی‌هایمان می‌بینیم. در عصرهای پنجشنبه گلزارهای شهدا، در زیارت قبور شهدای گمنام در گوشه و کنار شهر، در چشمهای منتظر مادران شهدای مفقودالاثر، در خس خس نفس‌های جانبازان شیمیایی، در شهادت هر روزه جانبازان و در مرگ آرام و خاموش والدین شهدا.
 
معراج الشهدا
 

تولدی دوباره پاداش تشییع شهیدان
امام رضا(ع) می‌فرمایند: "کسی که یکی از دوستان ما را تشییع نماید به نحوی از گناه خارج می‌شود که گویا تازه از مادر متولد شده باشد."
مهرماه یادتان نرود، منتظرم، بگذار مهر را با عشق آغاز کنیم
دلنوشته های روی تابوت ها خواندنی هستند و هرکدام حال و هوای زائران را بیان می‌کنند. دستوشته‌های متفاوت، عقاید گوناگون، حاجات فراوان و ... را می توان از دست‌نوشته‌های روی تابوت‌ها متوجه شد. روی یکی از تابوت‌ها نوشته شده: "قسمت این بود که من با تو معاصر باشم/ تا در این قصــــه پر حادثــه حاضــــر باشم/ حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و/ من بــه دنبال تو یک عمر مسافــــر باشـــم". بر روی یکی دیگر از تابوت ها دست نوشته‌ای است که به نظر می‌آید از زبان یک مادر باشد: "سلام عزیزان خدا، عروسی پسرم در راه است، دعا کنید بدون گناه برگزار شود." پدر و مادران بسیاری هستند که عاقبت بخیری جوانانشان را از شهدا طلب می‌کنند: "برادرم! دعا کن دختر و پسرم راه شما را بروند." جوانانی نیز به معراج می آیند که حاجاتشان را به جز با شهدا با کس دیگری نمی‌توانند در میان بگذارند: " خواهش می‌کنم برای من و ... دعا کنید." آرزوی شهادت نیز یکی دیگر از حاجاتی است که همیشه بر لب منتظران شهادت جاری است: "دعا کنید من و مادرم شهید بشویم، اللهم الرزقنا توفیق شهاده فی سبیلک"
 
معراج الشهدا 

نمی‌گویم ... اما ... 
نمی‌گویم حال و هوای تمام شهر عوض شده، نمی‌گویم تمام مردم چشم انتظار تشییع شهدا هستند، نمی‌گویم دلهای همه هوایی شده است، اما کم نیستند زنان و مردان و جوانانی که احساساتشان با شهدا گره خورده است. کم نیستند مردمی که در اوج ناامیدی به شهیدی متوسل شده‌ و آنها را واسطه حاجات خود قرار داده‌اند. کم نیستند پدران و مادرانی که در سرما و گرما به تشییع شهدا می‌روند تا حرمت حافظان مام میهن را تا آخرین لحظه نگهدارند.
 

 

۱۰ شهریور ۱۳۹۲
تاریخ انتشار: ۱۰ شهریور ۱۳۹۲
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید