خانه / نمایش جزییات خبر

شهیدی که گمنام ماند / روایت برادر آزاده جعفر زمردیان

شهیدی که گمنام ماند / روایت برادر آزاده جعفر زمردیان
تابستان 66، طی عملیات تفحص پیکر نوجوان شهیدی در منطقه عملیاتی کربلای4 شناسایی می شود که شباهت بسیار زیادی به جعفر دارد و توجه نیروهای تعاون سپاه را به خود جلب می کند...
به گزارش خبرنگار پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی مفقودین و شهدای گمنام؛ نوروز 1349 برای خانواده زمردیان ایام به یادماندنی است، زن و شوهری که از موهبت شنوایی و گویایی محروم اند صاحب فرزندی می شوند که همه فامیل را به جهت شکرانه سلامت کامل جسمی، غرق در شور و شوق می سازد.
پدر بزرگش، نامش را جعفر می نامد و کودک خردسال در سایه مهربانانه والدین و تحت تعالیم اسلامی به دوره نوجوانی می رسد.
هنوز از صورتش مویی نروییده بود که راهی جبهه های حق علیه باطل می شود و پس از گذراندن دوره های آموزشی بعنوان تخریبچی غواص، به عضویت گردان تخریب لشگر 32 انصارالحسین علیه السلام در می آید.
هنگامی که عملیات کربلای4 فرا می رسد، در سال 1365 توسط نیروهای عراقی اسیر می شود.
شرایط منطقه عملیاتی و قرائن و شواهد، حاکی از به شهادت رسیدن نیروهای عمل کننده است و در آن زمان که خبری از او بدست نمی آید بعنوان شهید مفقود الاثر اعلام می گردد.
***
شهید گمنام
***
تابستان 66، طی عملیات تفحص پیکر نوجوان شهیدی در منطقه عملیاتی کربلای4 شناسایی می شود که شباهت بسیار زیادی به جعفر دارد و توجه نیروهای تعاون سپاه را به خود جلب می کند.
پس از تطبیق عکس نوجوان با شهید گرانقدر همه چیز دال بر درستی ماجرا است.
خانواده به معراج الشهدا اعزام می شوند و پس از مشاهده پیکر شهید و مشاهده ماه گرفتگی روی بازوی شهید، گواهی می دهند که پیکر متعلق به فرزندشان است و پس از تأئید پزشکی قانونی، تشیع و تدفین انجام می شود.
سالها می گذرد و هر پنج‌شنبه پدر و مادر شهید به گلزار شهدا رفته و بر سر مزار شهیدشان آرام می گیرند تا ...
***
جعفر زمردیانبا آزادی اسرا خبر زنده بودن جعفر به خانواده داده می شود. باورش بسیار سخت و غیر ممکن بود. محمد جواد زمردیان با نام مستعار جعفر به میهن بازگشته بود.
***
روزها می‌گذشت و پدر و مادر ضمن ابراز علاقه به جوان آزاده خود، به یاد شهیدی بودند که اینک هویتش مشخص نیست، لکن هر پنج شنبه به سر مزار این عزیز رفته و آن را نیز از فرزندان خود می دانند.
برادر آزاده جناب آقای جعفر زمردیان می گوید؛ امروز نیز پس از سالها خانواده ما این شهید بزرگوار گمنام را جزء خانواده خود می داند، چرا که کرامات و عنایات این شهید عزیز همواره به خانواده ما می رسد و ارتباط با او منشاء برکات فراوانی بوده است.
 
۳۰ تیر ۱۳۸۹
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۳۸۹
آزاده
۱۳۹۰/۰۹/۰۷ Iran
5
0
0

من با اقای زمریان برخورد داشته ام امیدوارم همان شهید عزیز شفیع ایشان برای شهادت گردند

رضاشریعت
۱۳۹۲/۰۵/۲۰ Iran
5
0
1

باخواندن سرگذشت شماوسرنوشت این شهید بزرگوار همگی حیرت زده شدیم که چگونه امکان داردکه دونفردر یک لحظه ودر یک جبهه وخصوصیات فیزیکی هم سان در آن واحد حضور داشته باشندو یکی شهیدشود ودیگری اسیر..جالب اینکه خانواده شمادرعرض چهارسال هیچ نشانی ازشمابدست نیاورندو
خانواده این شهید هم هیچ پیگیری راجهت یافتن فرزندشان انجام ندهند..من نمیدانم که این سرگذشت راواقعا میتوان باور کردیانه ولی اگرتمام این مسایل حقیقت داشته باشد برشما وخانواده محترمتان وظیفه شرعی است تا باشناسایی خانواده این شهید وظیفه خود را به اتمام رسانیدچون
همینقدر که خانواده شما از زنده بودنتان خوشحال شدند خانواده این شهیدبزرگوار هم ازپیداشدن پیکرشهیدشان پس از گذشت سالیان متمادی خوشحال خواهند شد..اجرکم عندا....


نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید