خانه / نمایش جزییات خبر

پیکر سالم شهدای مفقود صدر اسلام بعد از چندین دهه

پیکر سالم شهدای مفقود صدر اسلام بعد از چندین دهه
شهیدان جنگ احد، سعد بن ربیع و عمر بن جموح ، آشناترین ستارگان کهکشان گمنامیند، پیکر سالم آنان بعد از پنج دهه گمنامی، معادلات عقل دنیایی را در هم می شکند و جانهای وامانده را بیدار می کند...
خون جاودانه شهیدان را باید در رگ‏های تاریخ جستجو نمود، و  راز بقای جسمان نحیف شهدا را در روشنایی مهتاب بر قلوب غفلت زده زمینیان و تفسیر آیه های بیداری. رستگان و پیوستگان الهی، همان گمنامانی که از فراسوی تاریخ با بدنهای خفته در خاک، میراث دار پاک ترین نامها هستند، انسانهای این زمانه را به خویش و خدا می خوانند. شهیدان جنگ احد، سعد بن ربیع و عمر بن جموح ، آشناترین ستارگان کهکشان گمنامیند، پیکر سالم آنان بعد از پنج دهه گمنامی، معادلات عقل دنیایی را در هم می شکند و جانهای وامانده را بیدار می کند...
سلام بر آنان که ایستاده می میرند!... 
***
سعد فرزند «الربیع بن عمرو» و «هزیله» دختر «عنبه‌بن‌عمرو» از افراد قبیله «خزرج» در مدینه بود. او در «بیعت عقبه» به دین اسلام ایمان آورد و با پیامبر پیمان بست. سعد در زمانی که هیچ‌یک از اعراب سواد نداشتند، خط می‌نوشت، پس از ورود پیامبر (ص) به مدینه حضرت (ص) میان او و عبدالرحمن‌بن‌عوف پیوند برادری بست. سعد به حرمت رسول‌الله (ص) تصمیم گرفت مقداری از دارایی‌اش را به عبدالرحمن ببخشد،‌ اما عبدالرحمن نپذیرفت، او دو همسر داشت که یکی از آن‌ها عمره دختر «حزم‌بن‌زید» بود، سعد یکی از نقیبان دوازده‌گانه انصار به شمار می‌رفت، او در نبرد بدر و احد در رکاب رسول خدا (ص) جنگید و در جنگ احد دوازده زخم بر پیکرش نشست، پیامبر (ص) در میان جنگ او را دید پس از اتمام نبرد محمد بن مسلمه را فرستاد تا از احوال او جویا شود،‌ محمد به کنار پیکر نیمه‌جان او رفت،‌ سعد پرسید،‌ آیا رسول خدا زنده است؟ و محمد پاسخ داد: «آری حضرت (ص) به ما خبرداد تو دوازده زخم نیزه خورده‌ای؟ سعد نفس عمیقی کشید توانی در بدن نداشت در آخرین لحظات گفت: «به انصار سلام برسان و بگو شما را به خدا پیمانی را که در شب عقبه‌، با رسول خدا (ص) بسته‌اید به خاطر داشته باشید. اگر کسی از شما زنده باشد و به رسول خدا (ص) آسیبی برسد در پیشگاه الهی معذور نخواهد بود. سعد کلامش را به پایان رساند و زنده تاریخ شد. محمد سراسیمه به نزد پیامبر (ص) بازگشت، با شنیدن خبر شهادت او رسول خدا (ص) رو به قبله ایستاده و فرمودند: سعدبن‌ربیع را در حالی که کاملاً از او خشنود هستی به حضورت بپذیر. آن روز سعد را به همراه فرزند دخترش «خارجه‌بن‌یزید»(1) در یک قبر به خاک سپردند. پیکر سعد را 46 سال بعد در زمان معاویه به علت حفر چاه در قبرستان احد از خاک بیرون آوردند او هنوز سالم و معطر بود.
1- نام مادری وی جمیله معروف به ام‌سعد بوده است.
***
عمرو فرزند «جموح بن زید» از افراد قبیله «بنی‌حرام» و از اهالی شهر مدینه بود. پسرش «معاذ» در بیعت عقبه با پیامبر (ص) دست یاری داد، و به اسلام ایمان آورد، اما عمرو مدت‌ها بعد دین اسلام را پذیرفت، زمانی که رسول‌الله (ص) به یثرب (مدینه‌النبی) مهاجرت کرد،‌ او مردی پیر و لنگ بود، به همین علت او را از جهاد با کفار معاف کرد. در سال سوم هجرت جنگ احد آغاز شد، چهار پسر عمرو در رکاب پیامبر (ص) آماده جهاد گشتند، عمرو نیز قصد حضور درمیدان را داشت، خانواده‌اش با او مخالفت کردند. اما او پسر و شمشیر را برداشت و گفت: «پروردگارا! مرا با خاری نزد خانواده‌ام بازنگردان». سپس ‌به نزد پیامبر(ص) رفته و عرض کرد: «پسرانم می‌خواهند مرا از آمدن همراه شما و جنگ منع کنند حال آن‌که به خدا سوگند، آرزومندم که با همین پای لنگ خود به سوی بهشت گام بردارم». حضرت محمد (ص) وقتی خواهش و اصرار او را مبنی بر حضور در جنگ دید به پسرانش فرمود: «شما حق ندارید او را منع کنید، شاید خداوند شهادت را بهره او فرماید، سرانجام او در نبرد احد در سال سوم هجرت شرکت نمود، عمرو دلاورانه با مشرکان می‌جنگید و می‌گفت: «به خدا سوگند! مشتاق بهشتم». عمروبن‌جموح به همراه یکی از فرزندانش به شهادت رسید. پیکر پاک او را در حالی که مثله شده بود، به همراه عبدالله‌بن‌حرام در یک قبر در سرزمین احد به خاک سپردند، 46 سال بعد زمانی که معاویه قصد حفر چاه در قبرستان احد را داشت، پیکر او را در حالی که سالم بود از خاک بیرون آوردند، سپس در نقطه دیگری از احد به خاک سپردند.
منابع:
کتاب طبقات جلد 4  
کتاب مغاذی جلد 1
کتاب شهدای اسلام فی عصر رساله
  


۲۱ تیر ۱۳۸۹
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۳۸۹
ریتا
۱۳۹۱/۰۱/۱۷ Iran
5
0
3

زیبابود

در انتظار موعود
۱۳۹۱/۰۴/۲۵ Iran
5
0
2

فقط وفقط خداست که میداند عقوبت چیست و تنها اوست که اگر بخواهد بنده اش را عزیزمیدارد بسان این دو بزرکوار!

آرزو
۱۳۹۲/۰۴/۲۵ Iran
4
0
3

خوش به سعادتشون ،ازشون میخوام برامون دعا کنن تا ما هم به آرزومون برسیم بزرگترین امتیاز اونا علاقه ای بود که به ولی امر زمانشون داشتن خدا رو شکر منم از این نعمت برخوردارم از همه میخوام برام دعا کنن تا منم به آرزوم برسم


نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید