خانه / نمایش جزییات خبر

میثاق‌نامه دانشجویان دانشکده دکتر شریعتی با شهدای گمنام

میثاق‌نامه دانشجویان دانشکده دکتر شریعتی با شهدای گمنام
قسم به مادران چشم انتظار، به ‌پرستوهای بی‌نشان؛ با تو پیمان می‌بندم که حُرمت نهم حَرمت را و حافظ باشم آرمانت را و همچون تو پاس دارم خاکم را، اعتقادم را، دین و کیانم را، با جان، مال و کسانم و فرمان برم سید و مراد و امامم را.
به گزارش پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی مفقودین و شهدای گمنام ، امروز عطر شهادت در فضای دانشکده تربیت دبیر فنی دختران تهران (دکتر شریعتی) پیچید؛ دانشجویان این دانشکده در این روز که ميزبان دو شهید گمنام 20 و 23 ساله بودند، میثاق‌نامه‌ای را با این شهدا نوشتند. در این میثاق‌نامه آمده است:
به تو می‌نگرم... که چگونه حسین‌وار هستی خویش را برای دوست فدا کردی و اقتدا کردی به مولایت... تا ببینیم عاشورای سال 61 هجری را و باور کنیم زمین‌ها همه کربلا و زمان‌ها همه عاشوراست.
تو سال‌هاست زیر آفتاب سوزان غریب و بی‌کفن مانده‌ای، تا امروز که اراده حق چنین تعلق گرفته تا رجعت کنی و برانگیخته شوی در عصر جاهلیت ثانی و اینک تو برانگیخته شده‌ای که برانگیزانی از غفلت، از گناه و روزمرگی که اهل دنیا را با خود برده است... تو برانگیخته شده‌ای که باور کنیم در این روزهای ریا، زنده می‌کند خدا، دل‌های مرده را به اعجاز پاره‌های تن روح‌الله...
همانان که گفت در قهقهه مسانه‌شان عند ربهم یرزقونند.
و اینک این منم، جوان امروز، جا مانده‌ای از نسل شما، که زمانه مرا دیر به شما رسانده، و برایم مانده است آرزوی «یا لیتنی کنت معک»...
و اینک این منم در آستانه عهدی آسمانی و قالوا بلی‌ایی دیگر...
عهدی میان من و تو... و خدا بر آن شاهد...
قسم به عطش، آنگاه که راه گلویت را خشک کرده بود روز و شب
قسم به پیراهن‌های خاکی، آنگاه که رنگ عوض می‌کردند به سرخی
قسم به مادران چشم انتظار، به دیدگان اشکبار، به‌پرستوهای بی‌نشان...
قسم به خون‌های ریخته به ناحق در راه حق... قسم به پیکرهای سوخته
قسم به اولین قطره خونت که تربت کرد تراب را...
با تو پیمان می‌بندم که  حُرمت نهم حَرمت را و حافظ باشم آرمانت را.
و همچون تو پاس دارم خاکم را، اعتقادم را، دین و کیانم را، با جان، مال و کسانم و فرمان برم سید و مراد و امامم را ...
با تو پیمان می‌بندم که زینب‌وار صدای خونت را به آفاق عالم برسانم،
با تو پیمان می‌بندم که حجابم حریمی باشد بر خون سرخت،
ای فدای شاهد، یاریم کن بر این عهد که پیمان‌شکن نباشم
الهی روسیاهم مکن، روا مدار بعد بیداری، خواب دوباره چشمانم را فراگیرد...
معبودا کودک وجودم، مدام ره گم می‌کند، کنون که راهنما فرستادی،‌ مگذار دستم از دستانش جدا شود، کنون که شمع راه فرستادی مگذار شعله‌اش در دلم خاموش شود و بر میثاق پایبندم دار.
به خویش می‌نگرم که چه دارم که لایق دوست باشد و شرمسار نباشم از تقدیم آن
دلی دارم لبریز عشق حسین تقدیم تو باد.
۲۷ خرداد ۱۳۹۱
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۱
نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید